امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

واقعا نمیدونم چی بگم 

جشن تلخیه 
بازنشستگیت مبارک داداش.  303 
یکی از مهربون ترین مدیرای کانون داره می‌ره 

داداش در تمام مراحل زندگی موفق باشی و سلامت باشی  

حتما بهمون سر بزن دلمون تنگ میشه 
خوشحالم در فهرست دوستانت هستم  302
سلام

به‌به. چه جشنی برپا شده. ممنون باب الحوائج جان.  49-2 
ای کاش صاحب جشن هم بیاد.  

میگم.
حالا هنوز با غم فراقش کنار نیومدیم، چطور جشن بگیریم؟  53258zu2qvp1d9v

جشن بگیریم بابت تجربه‌ی سال‌های بودن کنارش.   Confetti
که بگیم قدرش رو می‌دونیم. که یادش رو گرامی می‌داریم.  Khansariha (18)
که براش دعا کنیم عاقب به خیر بشه. 63
دعا کنیم از این‌جا میره کلی اتفاق خوب براش بیفته. 63
دعا کنیم زودی دو نفره بشه.  63
دعا کنیم همون‌طور که کمک‌هاش بی‌حساب و کتاب بود، خداوند هم روزی‌هاش رو بی‌حساب و کتاب بهش عطا کنه. 63

شازده کوچولو جزء شخصیت‌هایی بود که فکر کردن بهش حالم رو خوب می‌کرد.  
هر موقع افکارم منفی میشد، بهش فکر می‌کردم و آرامش می‌گرفتم. 
چه جالب که حتی تصور برخی آدم‌ها انرژی مثبت داره. 128fs318181

ان‌شاءالله مثل اون‌هایی که رفتن و برگشتن یه روز دوباره شازده کوچولوی کانون ما هم برمی‌گرده و جشن حضور دوباره‌اش رو می‌گیریم. Confetti
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

درود 303
میگم مگه باز نشستگی داداش عزیزمون شازده کوچولو هم جشن داره Hanghead
من که رفتم عزا بگیرم 809197ps94ijjhwg
ولی به هر حال تبریک میگم، شاید به صلاحتون بوده Khansariha (69)
امید وارم دوران خوبی رو بدون سرپرستی بگذرونید 317
سلام، 53

اومدم تشکر کنم از همه‌ی دوستانی که نسب بهم لطف داشتن،
شرمنده‌ی همه هستم Shy 809197ps94ijjhwg
ببخشید که تک تک پیام ها و اعتبارها رو پاسخ نمیدم،

قطعا کانون و اعضاش یه تکه از وجود هممون شدن و با دوری ازشون همیشه جاشون خالی خواهد بود.

الهی دلتون همیشه پر از مهربانی و نور باشه.

خدا نگهدارتون. 53

53  طرح ختم قرآن 53

 .
   از دسـت و زبان که برآید   ---   کز عهده‌ی شکرش به درآید
.
شازده جان

برای خودمون خیلی ناراحت شدم از این خبر.

اما برای تو خوشحالم و امیدوارم که بهترین ها رو در آینده تجربه کنی 53

اونی که باید می دیده، دیده زحمت هایی رو که این سال ها برای کانون کشیدی.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

(1400 مهر 16، 23:41)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: شازده جان

برای خودمون خیلی ناراحت شدم از این خبر.

اما برای تو خوشحالم و امیدوارم که بهترین ها رو در آینده تجربه کنی 53


دقیقاً این وضعیت برای منم اتفاق افتاد 53258zu2qvp1d9v

اما این فکر که ان شاءالله کلی اتفاق خوب براش بیفته خوشحالم میکنه 4chsmu1

امیدوارم هر چی خوبه برات مقدر باشه داداش شازده جان 302
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
سلام
بچه ها من بعد از حدود 6 سال که برگشتم چه خبر خوبید ؟
و اینکه بعد از گذراندن خدمت سربازی و دانشگاه الان میرم سرکار و اینکه دارم ازدواج میکنم
چه خبر خوبید ؟
دلم برای دعوا با خانوم های خداهراهمونه - سها خانوم - خانم Queen
دعوا با آقای درخشنده و آقای گرافا تنگ شده
[تصویر:  sms-rooz-pedar.jpg]
آقای ضربتی به کانون برگشتن 317

خیلی خوش اومدید Confetti
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
(1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: آقای ضربتی به کانون برگشتن 317

خیلی خوش اومدید Confetti

سلام برادر ممنونم
دلم برای همتون تنگ شده واقعا یادش بخیر یه زمان هر روز اینجا بودم و دنبال دعوا 4chsmu1 4chsmu1
[تصویر:  sms-rooz-pedar.jpg]
(1400 مهر 16، 23:54)آقای ضربتی نوشته است:
(1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: آقای ضربتی به کانون برگشتن 317

خیلی خوش اومدید Confetti

سلام برادر ممنونم
دلم برای همتون تنگ شده واقعا یادش بخیر یه زمان هر روز اینجا بودم و دنبال دعوا  4chsmu1  4chsmu1

سلام
چه جالب شد،
امروز اقای شازده رفتن و شما برگشتین 53258zu2qvp1d9v
.
.
.
(1400 مهر 16، 23:56)SILENT scream نوشته است:
(1400 مهر 16، 23:54)آقای ضربتی نوشته است:
(1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: آقای ضربتی به کانون برگشتن 317

خیلی خوش اومدید Confetti

سلام برادر ممنونم
دلم برای همتون تنگ شده واقعا یادش بخیر یه زمان هر روز اینجا بودم و دنبال دعوا  4chsmu1  4chsmu1

سلام
چه جالب شد،
امروز اقای شازده رفتن و شما برگشتین 53258zu2qvp1d9v

سلام دوباره
داشتم پست های خودم میخوندم که به یکباره به این پست رسیدم سه سال از این اتفاق میگذره چه زود می گذرد باورم نمیشه
سلام بر همگی کلی گذشت و من دوباره برگشتم سه ماه خدمت تموم کردم بیکارم نمیدونم چیکار کنم لیسانس برق دارم ولی سردرگم هستم دیگه خسته شدم هیچ امیدی ندارم چیکار کنم ؟ 302

اگر دوست داشتید بهتون بگم چیکار کرذم در این مدت
تو این سه سال من فاتح قله دماوند شدم
از روزهای بگم که حتی پول سوار شدن مترو نداشتم و مجبور بودم تا خونه روزی سه ساعت پیاده روی کنم
حتی پول خریدن ناهار هم نداشتم و روزی یک وعده غذا میخوردم تا تاسیس شرکت تو تهران
[تصویر:  sms-rooz-pedar.jpg]
(1400 مهر 17، 0:05)آقای ضربتی نوشته است:
(1400 مهر 16، 23:56)SILENT scream نوشته است:
(1400 مهر 16، 23:54)آقای ضربتی نوشته است:
(1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: آقای ضربتی به کانون برگشتن 317

خیلی خوش اومدید Confetti

سلام برادر ممنونم
دلم برای همتون تنگ شده واقعا یادش بخیر یه زمان هر روز اینجا بودم و دنبال دعوا  4chsmu1  4chsmu1

سلام
چه جالب شد،
امروز اقای شازده رفتن و شما برگشتین 53258zu2qvp1d9v

سلام دوباره
داشتم پست های خودم میخوندم که به یکباره به این پست رسیدم سه سال از این اتفاق میگذره چه زود می گذرد باورم نمیشه
سلام بر همگی کلی گذشت و من دوباره برگشتم سه ماه خدمت تموم کردم بیکارم نمیدونم چیکار کنم لیسانس برق دارم ولی سردرگم هستم دیگه خسته شدم هیچ امیدی ندارم چیکار کنم ؟ 302

اگر دوست داشتید بهتون بگم چیکار کرذم در این مدت
بلههه بسیار مشتااق 
تو این سه سال من فاتح قله دماوند شدم
از روزهای بگم که حتی پول سوار شدن مترو نداشتم و مجبور بودم تا خونه روزی سه ساعت پیاده روی کنم
حتی پول خریدن ناهار هم نداشتم و روزی یک وعده غذا میخوردم تا تاسیس شرکت تو تهران

خب چی شد بعدش؟؟ شرکتو تاسیس کردین؟؟ 53258zu2qvp1d9v
.
.
.
جشن بازنشستگی 
چه جشن تلخیه
شازده جان ان شاءالله هر جا هستی موفق باشی و از وقت آزادی که بدست میاری به بهترین شکل استفاده کنی  53
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
(1400 مهر 17، 0:10)SILENT scream نوشته است:
(1400 مهر 17، 0:05)آقای ضربتی نوشته است:
(1400 مهر 16، 23:56)SILENT scream نوشته است:
(1400 مهر 16، 23:54)آقای ضربتی نوشته است:
(1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: آقای ضربتی به کانون برگشتن 317

خیلی خوش اومدید Confetti

سلام برادر ممنونم
دلم برای همتون تنگ شده واقعا یادش بخیر یه زمان هر روز اینجا بودم و دنبال دعوا  4chsmu1  4chsmu1

سلام
چه جالب شد،
امروز اقای شازده رفتن و شما برگشتین 53258zu2qvp1d9v

سلام دوباره
داشتم پست های خودم میخوندم که به یکباره به این پست رسیدم سه سال از این اتفاق میگذره چه زود می گذرد باورم نمیشه
سلام بر همگی کلی گذشت و من دوباره برگشتم سه ماه خدمت تموم کردم بیکارم نمیدونم چیکار کنم لیسانس برق دارم ولی سردرگم هستم دیگه خسته شدم هیچ امیدی ندارم چیکار کنم ؟ 302

اگر دوست داشتید بهتون بگم چیکار کرذم در این مدت
بلههه بسیار مشتااق 
تو این سه سال من فاتح قله دماوند شدم
از روزهای بگم که حتی پول سوار شدن مترو نداشتم و مجبور بودم تا خونه روزی سه ساعت پیاده روی کنم
حتی پول خریدن ناهار هم نداشتم و روزی یک وعده غذا میخوردم تا تاسیس شرکت تو تهران

خب چی شد بعدش؟؟ شرکتو تاسیس کردین؟؟ 53258zu2qvp1d9v

سلام بله شرکت تاسیس کردم و دوسال که داریم کار میکنیم
باورم نمیشه من که حتی پول مترو یک وعده غذا نداشتم به لطف خدا به همه چی رسیدم

رامین جان اینجا هستی جواب من نمیدی ؟
دلت دعوا میخواد ؟
[تصویر:  sms-rooz-pedar.jpg]
جناب خان و پارادایس - رامین - عاشق فاطمه زهرا
خانم Queen - خداهمراهمونه - می توانم
کجا هستید ؟
[تصویر:  sms-rooz-pedar.jpg]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان