1400 مهر 16، 22:21
جشن تلخیه
بازنشستگیت مبارک داداش.
یکی از مهربون ترین مدیرای کانون داره میره
داداش در تمام مراحل زندگی موفق باشی و سلامت باشی
حتما بهمون سر بزن دلمون تنگ میشه
خوشحالم در فهرست دوستانت هستم
(1400 مهر 16، 23:41)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: شازده جان
برای خودمون خیلی ناراحت شدم از این خبر.
اما برای تو خوشحالم و امیدوارم که بهترین ها رو در آینده تجربه کنی
(1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: آقای ضربتی به کانون برگشتن
خیلی خوش اومدید
(1400 مهر 16، 23:54)آقای ضربتی نوشته است:(1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: آقای ضربتی به کانون برگشتن
خیلی خوش اومدید
سلام برادر ممنونم
دلم برای همتون تنگ شده واقعا یادش بخیر یه زمان هر روز اینجا بودم و دنبال دعوا
(1400 مهر 16، 23:56)SILENT scream نوشته است:(1400 مهر 16، 23:54)آقای ضربتی نوشته است:(1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: آقای ضربتی به کانون برگشتن
خیلی خوش اومدید
سلام برادر ممنونم
دلم برای همتون تنگ شده واقعا یادش بخیر یه زمان هر روز اینجا بودم و دنبال دعوا
سلام
چه جالب شد،
امروز اقای شازده رفتن و شما برگشتین
(1400 مهر 17، 0:05)آقای ضربتی نوشته است:(1400 مهر 16، 23:56)SILENT scream نوشته است:(1400 مهر 16، 23:54)آقای ضربتی نوشته است:(1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: آقای ضربتی به کانون برگشتن
خیلی خوش اومدید
سلام برادر ممنونم
دلم برای همتون تنگ شده واقعا یادش بخیر یه زمان هر روز اینجا بودم و دنبال دعوا
سلام
چه جالب شد،
امروز اقای شازده رفتن و شما برگشتین
سلام دوباره
داشتم پست های خودم میخوندم که به یکباره به این پست رسیدم سه سال از این اتفاق میگذره چه زود می گذرد باورم نمیشه
سلام بر همگی کلی گذشت و من دوباره برگشتم سه ماه خدمت تموم کردم بیکارم نمیدونم چیکار کنم لیسانس برق دارم ولی سردرگم هستم دیگه خسته شدم هیچ امیدی ندارم چیکار کنم ؟
اگر دوست داشتید بهتون بگم چیکار کرذم در این مدت
بلههه بسیار مشتااق
تو این سه سال من فاتح قله دماوند شدم
از روزهای بگم که حتی پول سوار شدن مترو نداشتم و مجبور بودم تا خونه روزی سه ساعت پیاده روی کنم
حتی پول خریدن ناهار هم نداشتم و روزی یک وعده غذا میخوردم تا تاسیس شرکت تو تهران
(1400 مهر 17، 0:10)SILENT scream نوشته است:(1400 مهر 17، 0:05)آقای ضربتی نوشته است:(1400 مهر 16، 23:56)SILENT scream نوشته است:(1400 مهر 16، 23:54)آقای ضربتی نوشته است:(1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: آقای ضربتی به کانون برگشتن
خیلی خوش اومدید
سلام برادر ممنونم
دلم برای همتون تنگ شده واقعا یادش بخیر یه زمان هر روز اینجا بودم و دنبال دعوا
سلام
چه جالب شد،
امروز اقای شازده رفتن و شما برگشتین
سلام دوباره
داشتم پست های خودم میخوندم که به یکباره به این پست رسیدم سه سال از این اتفاق میگذره چه زود می گذرد باورم نمیشه
سلام بر همگی کلی گذشت و من دوباره برگشتم سه ماه خدمت تموم کردم بیکارم نمیدونم چیکار کنم لیسانس برق دارم ولی سردرگم هستم دیگه خسته شدم هیچ امیدی ندارم چیکار کنم ؟
اگر دوست داشتید بهتون بگم چیکار کرذم در این مدت
بلههه بسیار مشتااق
تو این سه سال من فاتح قله دماوند شدم
از روزهای بگم که حتی پول سوار شدن مترو نداشتم و مجبور بودم تا خونه روزی سه ساعت پیاده روی کنم
حتی پول خریدن ناهار هم نداشتم و روزی یک وعده غذا میخوردم تا تاسیس شرکت تو تهران
خب چی شد بعدش؟؟ شرکتو تاسیس کردین؟؟