امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

سلام می توانم خانوم :( راست می گین من نموندم یعنی حالم بد شد 
من کم آوردم تو زندگی :(
سلام 

همه درگیر رای و مسابقه و ... شدن 

من هر روز میام پست خودمو تو اورژانس چک می کنم ببینم ، کسی اهمیت داده یا ...

اشکال نداره  23
آدم تنها همه جا تنهاست 
(1394 ارديبهشت 10، 21:51)Tavvab نوشته است: سلام 

همه درگیر رای و مسابقه و ... شدن 

من هر روز میام پست خودمو تو اورژانس چک می کنم ببینم ، کسی اهمیت داده یا ...

اشکال نداره  23
آدم تنها همه جا تنهاست 

سلام
داداش کی گفته تو تنهایی؟ تو خدا رو داری. خدا به اون بزرگی ، 

منِ آدم  گناه کار  سیاه رو هم باهات هستم. مطمئن باش.
من که گفتم حرف بزن

نزدی

حرف بزن

نذار جمع شه رو هم

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام 

موردی معرفی شده برای اینکه برم خواستگاری 

می ترسم از همه چیزش 

وضع مالیشون خوبه و تقریبا بالای شهر هستن و بالعکس من نه شغلی و نه درآمدی و هیچ ...

می ترسم برم اختلاف سطحمون به نظر زیاد میاد حتی اگرم قبول کنن من شرمنده می شم چون نمی تونم زندگی مورد نظر دختر خانوم رو تامین کنم 
تازه این بیماری ای هم که دارم ... اینا تنها بخشی از دردامم بود  20 20 20
ولی بعید می دونم قبول کنن چون تیپ و ظاهر من طوری نیست که به چشم بیام مثل جوونای امروز 
اقای تواب حسنش چیه ؟
دختره رو می گم

چی شد که دارید می رید خواستگاری این دختر؟

صرفا چون معرفی کردن یا حسن خاصی داره ؟


بعدشم من کلا پیشنهادم اینه که اگر احساس می کنید که در صورت پذیرش شرمنده می شید در صورت رد افسرده پس کلا خواستگاری رو به هم بزنید و به خانواده دختر بگن مشکلی واسشون پیش اومده فعلا نمی تونن واسه خواستگاری اقدام کنن
که اونام منتظر نمونن

چرا ادم باید خودشو تو وضع استرس بذاره دو راهی که هر دو تا مسیرش به شکست و فشار می رسه ؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
تا به حال ندیدمشون و فقط معرفی شدن ، فقط می دونم همسن من هستن یعنی 23 و لیسانس دارن و یه برادر بزرگتر دارن و به لحاظ مذهبی با هم تفاهم کامل داریم 

همین قدر می دونم ازشون ، آخه نیاز به ازدواج رو چه کنم :( 

هیچ چیز فراهم نیست برام ، نمی خوام با پشتیبانی خانواده باشه چون دوست ندارم اینطوری ازدواج کنم با سلام و صلوات و ایشالا و ماشاالله 

:( 
خب نیاز به ازدواج سر جاش

ولی نمی شه که با هر کسی ازدواج کنی باید واقعا کفو باشید

یه سری بحث ازدواجی رو میهریبان باری گذاشته بخونید بد نیست . استقبالی نبود برای همین ادامه هم پیدا نکرد .

باز این حسن رو داره که از لحاظ مذهبی نزدیکید

اونم اگر واقعا داشته باشید باز کلی خوبه

[تصویر:  nasimhayat.png]
ولی کلا حرف من یه چیز دیگه است

شما وقتی داری یه موردی رو می ری خواستگاری که این همه داره خود خواستگاری بهت فشار میاره

پس نامزدی و عقد و بقیه چیزا چقدر فشار میاره

شاید بد نباشه اول رو خودت مسلط شی

من حال پریشونی داشتم وقتی رفتم پیش مشاور گفت ازدواج کردی گفتم نه بعد گفت خدا رو شکر چون با این حال پریشون حتما تو انتخابت اشتباه می کردی فعلا دست نگه دار

[تصویر:  nasimhayat.png]
همیشه باید من صبر کنم اینگار صبر رو برای من خلق کردن :( 

دل آدم می شکنه وقتی می بینه هیچی براش جور نیست 

همین الانم اشکم درومد 

نمی دونم چیکار کنم ... 

کاش منم سالم بودم و توانایی همه جوره داشتم برای ازدواج اما حیف که ... 
همساده هستم  کلا خواستم یه چرتی بگم که داداش تواب نگه دوستام بی وفان
راستش حرفی که میزنم خیلی بیخود به نظر میاد این ایده رو یه دوست همدرد که متاهل هستش یه بار مطرح کرد خیلی عجیب غریبه ولی تو مغز من یکی که بدجور فرو رفته:
ایشون میگفت به یه سنی که رسیدم فکر میکردم که الان یه وظیفه دارم اونم ازدواجه،یعنی اینقدر از بچگی میکنن تو مخ ما که باید ازدواج کنیم که ما فکر میکنیم بی ازدواج کردن نمیشه هیچکاری کرد.مثلا تا یه کار خوبی تو بچگی میکردیم میگفتن ایشالا عروسیت مادرمون خوشحال میشد از دستمون میگفت ایشالا دومادیتو ببینم.جوری شد رسیدیم به سن 23 سالگی میگفتیم اگه ازدواج نکنیم یه چیزی ازمون کمه.ولی الان فهمیدم اصلا بایدی در کار نیست.یه نقطه بحرانی نیست که وقتی به اون نقطه رسیدی باید حتما ازدواج کنی.الان خیلی ها هستن که موندن شرایطشون ردیف بشه بعد ازدواج کنن.اصلا هم نسبت به منی که الان 5 ساله ازدواج کردم و بچه دارم چیزی عقبتر نیستن.

حرفای این دوستم در نگاه اول خیلی احمقانه  به نظرمیاد ولی خیلی واسه من جالب بود و البته آموزنده.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
علیرضا 68 رو می شناسی؟

بابا بزرگ کانونه

تصمیم گرفت که ازدواج کنه ولی شرایطش جور نبود

رفت مشاور

خواست

با شرایطش جنگید

الان هنوز به شرایط ازدواجی که مد نظرش بود نرسیده

اما خودش می گه خیلی بهتر شده


من مشاور رو تبلیغ نمی کنم

نیاز صد در صد هم حتما به رفتن پیش مشاور نیست

اما در زمینه های خود شناسی کتاب بخونید


مثلا کتاب از حال خوب به حال بد




صبر بد نیست

یه وقتایی لازمه

همه ما دوست داریم ازدواج کنیم که شرایط بهتری به دست بیاریم

اگر ازدواج کنیم ولی تحت فشاری قرار بگیریم که زیرش خرد بشیم عقلانی نیست

اگر تحت فشار باشیم انتخابمون هم اونی که باید نیست

حتی اگر اونی که باید باشه ممکنه خودمون با دست خودمون خرابش کنیم

حالا اگر حس می کنی صبر اذیتت می کنه خوب عیب نداره

هم زمان دو تا کار رو انجام بده

هم مطالعه درباره ازدواج کن

هم مطالعه درباره خودت ( نه الزاما از رو کتاب بلکه حتی از رو خودت )

خلاصه دو تاش با هم

من خودمم سعی می کنم جفتشو با هم انجام بدم ولی شرایط سنی من فرق می کنه شما سنت هم هنوز بهت راه می ده که بیشتر وقت بذاری

کاهلی نکن ولی به خودتم وقت بده

حرفم اشتباهه ؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
نه درست می گین 

نمی دونم چی بگم ، شاید سالها طول بکشه تا من به شرایط مناسب برسم تازه اگه چیزی تغییر نکنه مثلا 

همساده ، راست میگی ازدواج بایدی نیست 

کاش هیچوقت نبودم ...
نمی تونم الان این دردی که تو قلبم دارم به واژه تبدیل کنم . 
اگه قبول دارید که درست می گم پس نباید دردی داشته باشید که

الان باید تمرین قوی بودن کنین

به خودتون بگید که من قوی هستم

اگر الان لازمه بخوابید تا صبح زود پا شید
صبح زود پا شدن باعث می شه روحیه طی روز خوب باشه

در غیر این صورت اگر وقت دارید
بشینید کتاب های مناسب سرچ بزنید

یا تو کانون سخن رانی اقای فرهنگ رو "جستجو" کنین و دانلودش کنین

از همین وقتای کوچیک استفاده کنین

یه برنامه بذارید هر یک روز در میان یه مقدار در این زمینه مطالعه کنین

یا تمرین خاصی برای روحیه خودتون داشته باشید تا از لحاظ روحی قوی تر بشید

حتی ورزش کنین


خلاصه اگر قصد ازدواج دارید پس رسیدن به خودتون و روند امادگی رو از الان شروع کنین

در ضمن اگر واقعا خواهان باشید زود می تونید غییر کنین

من خودم شرایط روحیم واقعا در عرض چند ماه کلی خوب تر شد

شمام می تونی

[تصویر:  nasimhayat.png]
باید استراحت کنم خیلی خسته ام ... ولی فکر نمی کردم به اینجا برسم که حسابی در هم بشکنم و از درون متلاشی بشم ...
اگه بدونید کی بودم و کی شدم ???
قلبم تیر می کشه ....
سهم و قسمت منم این بوده
دارم دیوونه می شم از این غصه ها ای کاش که راهی سریعتر باز بشه


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان