درد دل های شما

***بنده پاک*** · 1399 دي 3، 15:39

احساس پسربچه همسایه را دارم
وقتی توپ را میندازه جلو پاش را
الکی به در و دیوار میکوبه
بی هدف و الکی فقط توپ را محکم به در و دیوار میکوبه
کاش منم توپ داشتم و میتونستم الکی به در و دیوار بکوبمش
شاید حالم بهتر بشه

چه حس و حال بدیه
نه گریم میگیره
نه این بغض تو گلو ول میکنه بره
نه خوشحالی ات معلومه
نه غم و غصه ات
احساس میکنم همیشه دارم به خودم دروغ میگم
لعنت به این دنیای زشت
لعنت

**ماجراجو** · 1399 دي 3، 15:52

(1399 دي 1، 0:21)مهدوی نوشته است: آفتاب شب یلدای همه...
گریه پشت تمنای همه...

هیچکس یاد غریبی تو نیست
گریه کن جای خودت جای همه...

به امید روزی که یلدای غیبت تموم بشه

الهی آمین

**یاقوت** · 1399 دي 4، 2:24

ساعت ۲/۱۹

ساعت ۱۲اومدم بخوابم ک صبح زود بیدار بشم الان اما ب خاطر ی خواب وحشتناک بیدار شدم ،خیلی خستم از خواب دیدن .
کاش ی خوابمم بدون کابوس و خواب های آشفته باشه Hanghead

ی آدم چقدر خواب میتونه ببینه من دوبرابرش و تجربه میکنم Hanghead

الانم از ترس نمیتونم بخوابم ، خدایی این ترس و تنهایی نصف شب خیلی سخته Hanghead

ی جوری خوف میاد سراغ آدم ک چقدر گناهکارم و اگر این بلایی ک تو خواب دیدم واقعی بشه و این حرف ها ........

**K_1** · 1399 دي 4، 9:27

بسم الله الرحمن الرحیم

مستان سلامت میکنند

**ماجراجو** · 1399 دي 5، 0:36

الان بزرگترین درد دل من ظهوره ....
ای کااااش مردم این جمله رو میفهمیدن....
ولی حتی پدر خودم میگه این چیزا چرتو پرته 809197ps94ijjhwg

~~سفیر بهشت~~ · 1399 دي 5، 10:01

(1399 دي 5، 0:36)ماجراجو نوشته است: الان بزرگترین درد دل من ظهوره ....
ای کااااش مردم این جمله رو میفهمیدن....
ولی حتی پدر خودم میگه این چیزا چرتو پرته

باعث افتخاره کسی که دغدغش ظهوره رو پیش خودمون داریم Khansariha (18)

***بنده پاک*** · 1399 دي 6، 7:19

فقط لعنت به همه چی

**K_1** · 1399 دي 6، 8:39

نقل قول: فقط لعنت به همه چی

باشه قبول ..

خب بعدش؟

**K_1** · 1399 دي 6، 9:00

بسم الله الرحمن الرحیم

ای مطرب داووددم آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم کاین وقت سرخوانی است این

رستم من از خوف و رجا عشق از کجا شرم از کجا
ای خاک بر شرم و حیا هنگام پیشانی است این

گل‌های سرخ و زرد بین آشوب و بردابرد بین
در قعر دریا گرد بین موسی عمرانی است این

ای عشق قلماشیت گو از عیش و خوش باشیت گو
کس می نداند حرف تو گویی که سریانی است این

***بنده پاک*** · 1399 دي 6، 9:18

(1399 دي 6، 8:39)مرد مجاهد نوشته است:
نقل قول: فقط لعنت به همه چی

باشه قبول ..

خب بعدش؟

بعدشم دوباره باز لعنت به همه چی

~~سفیر بهشت~~ · 1399 دي 6، 10:51

(1399 دي 6، 9:18)*دختر پاک* نوشته است: بعدشم دوباره باز لعنت به همه چی

سلام خانوم پاک بزرگوار
ببخشید اگه جوابم جواب خوبی نبود ولی این چیزارو با اجازه بگم
خیلیامون بد نیستیم فقط برنامه ی خوب بودن رو بلد نیستیم
به عبارتی بد نیستیم ولی بلد نیستیم...
من خیلی از راهارو امتحان کردم ولی تهش رسیدم به این چهارتا چیز :
نماز اول وقت ، قرآن ، صبر ، سرگرم کردن خود
خانوم پاک اولی رو خیلیا ضمانت کردن که هیچ شکی درش نیست که کسی که نماز اول وقت میخونه مشکلاش حل نشه!
حتی یکی از بزرگا گفتن هرکی نماز اول وقت خوند ولی آدم نشد ، بیاد تف کنه رو صورت من...
داروی همه ی دردای ما نمازه واقعا...
اینو اول به خودم میگم بعد به شما وگرنه من کسی نیستم که شمارو نصیحت کنم
لطفا توی نت اینو سرچ کنید " فضیلت نماز "و یه نگاه به تصاویری که میاد بندازین ؛ آدم واقعا شگفت زده میشه از این همه فضیلتی که نماز و قرآن داره...
خودم یه جا یه حدیث در مورد قرآن خوندم فکر کنم نوشته بود به کسی که قرآن تلاوت کنه بهش ثواب صد شهید داده میشه...
زبون آدم بند میاد از عظمت نماز و قرآن
انشاءلله به حق نماز و قرآن همگی در دنیا و عاقبت خیر ببینیم
الهی آمین

**یاقوت**

گاهی انقدر از فضای کانون دلسرد میشم ک میخوام نباشم و بارها مرور میکنم ک اصلا چطور شد موندم اینجا؟!
این موقع ها دلم میخواد اصلا کاش آتریسا نامی ای وارد این کانون نمیشد .کاش موردی ب اسم حذف کاربری داشتیم..
این موقع ها میرم تو اعضا برای بازدید افراد جدید ، اینکه یکی 18 سالشه و نوشته من تازه فهمیدم خ ا ضرر داره من و دنیا دنیا خوشحال میکنه ، اینکه یکی 16سالشه و نوشته درسم مهمه من و تا بی نهایت خوشی ها میبره و در آنِ لحظه من تمام انرژی منفی هارو میندازم ی گوشه ی ذهن و میگم شاید نتونستم ب خودم کمکی بکنم شاید بعضی چیزها حال من و خراب کرد اما تا میتونم اینجا میمونم تا منم کمک کنم بقیه حالشون خوب بشه .ک ضربه ای رو ک من تو اون سن دیدم اون ها نبینن ، ک بیشتر با این گناه آشنا نشن.
بیخیال روزمرگی های کانونی ، اگر کانون ماهی ی ورودی هم جذب کنه و موندگار بشه ی دنیاست ..

ساعت18/52

ـــــــَ
چطور شد ی غریبه ازم پرسید چ میخوای و نمیدونم !
اما این سوال من و تکون داد ، ذهنم تکون خورد ، قلبم لرزید ..
و من ب چالش کشیده شدم ، ن از طرف ی غریبه بلکه از طرف خودم ..
برای اون نوشتم چ میخوام ، اما با دودلی! ولی انقدر برای خودم مینویسم ک دیگه از این خواستم نترسم .
ک اگر کسی دست و پای من و میبنده کسی نیست جز خودم و باید خودم در مقابل خودم ایست بدم.
من واقعا حس خستگی میکنم از شخصیتی ک در من بدون اختیار خودم رشد کرده و ریشه انداخته ، خیلی محکمه ولی کار نشد نداره .
روز میاد بالاخره از این محیط امنی ک خودم درست کردم میام بیرون .
منم دلم رها شدن میخواد و میخوام بهش برسم .

پ ن : نمیدونستم تربت حیدریه تو مشهده ، ب لطف این غریبه فهمیدم -_-

ساعت 19/2

ــــــــــ

~~CHAKAVAK~~

حس بدیه وقتی هیچکسی رو نداری که حوصله حرف ها و دلتنگی هات رو داشته باشه و بهت گوش بده و حس بدتریه وقتی هیچکسی رو نداری که حرف ها و دلتنگی هات رو بفهمه،بد ترین حس وقتیه که همه کسی رو داری که دارن فقط تحملت می کنن حتی خودت. 53258zu2qvp1d9v

**نور الزهرا**

فکر میکنم به فکر نکردن هایی که جبرا ما رو به فکر کردن های بعدی سوق دادن و...نوشدارو شدن بعد از مرگ سهراب.و
فکر میکنم به فکر کردن هایی که اختیارا ما رو به فکر نکردن های بعدی سوق دادن و...غرور کاذب شدن و... شاید هم دروغ کاذب اسم بهتری باشه.

فکر میکنم به فکر کردن هایی که اختیارا ما رو به فکر کردن های بعدی سوق دادن و... شدن حل مسئله.

ایا راهی هست که درست یا نادرستی فکر رو قبل از رسیدن به نتیجه سنجید؟

**Mr.khaste** · 1399 دي 8، 1:21

سلام
دیگه از همه چیز و همه خسته شدم
تنها جایی که به ذهنم رسید همین کانون بود
امیدوارم بتونم برای اخرین بار این غولو شکستش بدم.
خوشحالم کسایی هستن که مثل خودم هستن و به درد و دلام گوش میدن دوستون دارم