درد دل های شما

[(=hich]

و حالی که خودمم درکش نمیکنم...(:

کاش میتونستم یه چیزایی رو رها کنم(:

[بنت الهدا]

هعی 
دنبال  یه توجه  یه محبت دوییدی  دیدی  توجه  کرد  محبت کرد اما جوری کوبیدت  زمین که بلند نشی  
دیدی همه حرفاش  الکی بود 
دیدی همش دروغ  با اینکه میدونستم دروغه  هیچی بهش نگفتم چون دوسش داشتم 
........
اما  ..... تو  فقط  جواب تردید  های  منو نسبت به دنیای  بی رحم قطعی کردی  اگر شکی داشتم  که دنیا  بده الان صد در صد یقین دارم  که  هیچ هیچ  هیچ  دوست دارمی  واقعی نیس   

ای کاش  یه بار دروغ گفتنی  ........
رهات  میکردم 
تا با دروعات  بمونی  و فک کنی  اما من ادمی نیستم که وقتمو با ادمای دروغگو تلف  کنم 
دیگ منو  پیدا نمیکنی  ..... 
  اره  اره  از هرچی ادمه اشغاله  دوری میکنم تو بگو  غرور  من  میگم عزت نفس 

[سفیر بهشت]

و امشب نوبت رفیق عزیزتر از جانم بود که خنجرش را تا دسته در قلبم فرو کند : )
با نامردی های ثانوی در خدمتتان خواهیم بود : )
یک دل و این همه غم؟
وای به من!

[ناحلهـ]

چرا خوشحال نیستم ؟
چرا بعضیا بدون فکر کردن به احساسات طرف حرف میزنن 

[Roza_r]

اگر گریان به دیوار حرم تکیه نمیدادم
کدامین کوه طاقت داشت این حال پریشان را؟؟؟؟

پ.ن: دلتنگ برف مشهد و باران کربلا...

[سفیر بهشت]

خالم که گفته بودم که اون حرف هارو بهم زده بود...
دیشب متوجه یکی از اشتباهاش شد و افتاد به معذرت خواهی: )
ولی وارد لیست سیاه شده و من شوربختانه همینقدر که مهربونم همینقدرم سنگدلم و احتمال میدم به خاطر اشتباهاتش دیگه هیچوقت حلالش نکنم!
بعضی اشتباهات تاوان بدی داره...
بعضی وقتا خدا تا یه حدی به آدم فرصت میده!
نه به این دلیل که صبر نداره ، به این دلیل که ما لایق فرصت نیستیم!
خالم برای من مرد ، خاله ای که از همه خاله هام بیشتر دوستش داشتم!
شمارشونو از توی گوشیم حذف کردم و اینکه معذرت خواهی به درد من نمیخوره من دلم شکسته چیزی که تا ابد درست نمیشه : )

[سرباز گمنام]

چقدر من بدم
چرا احترام پدر و مادرم رو نگه‌ نمیدارم
چقدر بد اخلاقم
همه ی برنامه ها بهم ریخته
نمیدونم چی هستم
کجام
دیشب داشتم به لغزش نزدیک می شدم 
خدا کمک ام کرد

[سفیر بهشت]

چقدر من بدم
چرا احترام پدر و مادرم رو نگه‌ نمیدارم
چقدر بد اخلاقم
همه ی برنامه ها بهم ریخته
نمیدونم چی هستم
کجام
دیشب داشتم به لغزش نزدیک می شدم 
خدا کمک ام کرد

 بد نیستی...
پاک شدن نیاز به زمان داره علاوه بر تلاش
به لغزش اصلا فکر نکن
ضمنا نمازت رو اولویت قرار بده بقیه چیزا حل میشه...
میگی نه؟ امتحان کن!

[Silent Voice]

دور گردون بگردد 
نوبتی دل بشکنند 
پریروز یک نفر دیگه
دیروز پدر 
دور هم که‌بچرخه میرسه به مادر   
بیا دل را بشکن 


ما آدمای احساسی از دنیا حذف شویم تا ببینید چه بلایی به سر این دنیا می‌آید .... 

بیشترین آمار خودکشی دست ما احساسی هاست 

INFP ها...
Suits

[سفیر بهشت]

دوستان آنلاین هستند ولی به پیام های بنده توجه نمیکنن!
نمیدونم مشکل چیه شاید سرشون شلوغه ، اما اگر میتونن و اینقدر لفت میدن و باعث میشن ذوق آدم کور بشه کارشون اشتباهه!

[*بنده پاک*]

داشتم لباس ها را اتو میکردم. بازم داشتم فکر میکردم که چی شد؟
این دفعه نتیجه خیلی فرق داشت
کاش بهش فکر نکرده بودم
به خودم فکر کردم مگه 8 سال پیش من خدا نداشتم؟ مگه نماز نمیخواندم؟ مگه همین چند ماه پیش خدا نبود؟ نماز نمیخواندم؟
چی میشه که به اون مرحله میرسم
یه نقطه مشترک پیدا کردم
کاش پیدا نمیکردم
خیلی ناراحتم
انگار گشتم ته دلم را زیر و رو کردم دلیل اصلی را پیدا کردم
و انگشت اتهام سمت مادر و پدر است
کسانی که خدا همش میگه بهشون نیکی کن
چجوری به آدمایی که مقصر میدونی نیکی کنی

هر کسی ممکنه چند نفر از نظرش قهرمان باشن
یکی میگه مامان باباش یکی میگه فلان پروفسور فلان جا و ....
یه امام هست که از بچگی به نظرم قهرمان بود
چون از صفتاش فرو بردن خشم بود
برای من کار سختیه
امام موسی کاظم
چند ماه پیش با صدای کافی روضه شهادت امام موسی کاظم را شنیدم
فهمیدم قهرمان برای این بزرگوار کمه
بلد نیستم با واژه دیگه ای قدرت ایشون را بگم

دیگه هر چی هم باشم
هر چقدر هم سخت  باشه
دیگه قد امام کاظم تو سختی نیستم که

خدایا کاش این علت را پیدا نمیکردم
همیشه 8 سال پیش را اینجوری میدیم که ناراحت بودم داییم تو کما بود و .... ولی همیشه به خودم میگفتم تاریخا یه ذره اشتباه نیست؟ قبل مریض شدن دایی من بد شدم؟ مگه قبلش چی بود؟
انقدر فکر کردم تا قبلش را پیدا کردم

مشکلیه که نمیشه حلش کرد
فقط میشه گریه کرد و گذروند تا بره
کاش ته دلم مونده بود
همه این حال بدیا از همین نقطه است
قبلنا یه گروه روانشناسی بود
یه پیام توش بود
میگفت اونایی که این مشکل را دارن خیلیییییییییی خوب رفتار کنن فلان مشکلات براشون پیش نمیاد
به گمانم من خیییییییییییییییییییییییلی خوب رفتار نکردم
فقط همین

شایدم به گفته دیگری
من خیلی حساسم
خدایا ببخش که احمق نیستم


نمیدونم
فقط حالا که فهمیدم علتش چیه
فهمیدم علت خیلی از رفتارامم همینه
همیشه فکر میکردم مشکل خاصی دارم که اینجوری میشم
ولی حالا که فهمیدم علتش چیه
نمیدونم بگم راه حلم پیدا میشه یا نه؟

[Roza_r]

ولی حالا که فهمیدم علتش چیه

نمیدونم بگم راه حلم پیدا میشه یا نه؟

بگو شاید پیدا شد  برم عارفه رو بیارم؟

[مهدوی]

دو ساعته تو شبانه روزی میخوام متن بنویسم هی پاکش میکنم
کلی شاد و با انرژی مینویسم ولی به آخر که میرسم و دوباره چک میکنم میبینم پتانسیل اینو داره که شبانه رو تبدیل به ماتمکده کنه
خلاصه دیدم چاره ای نیست، باید همینجا بنویسم


حضور شازده کوچولو یکی از بهترین اتفاقات کانونی بوده.
اینقدر هم الآن جاش خالیه که هیچ جوره نمیشه کانون رو بدون اون تصور کرد





دنیا همینه. همه ما یه روز میاییم و یه روز میریم.
ولی رفتن بعضیا بدجور دل آدمو میکنه با خودش میبره...

[بنت الهدا]

حالم  بده مثل درختای  زخمی پاییز 

فلبم ترک دار شده مثل موزاییکای کف کلاس 

صورتم  غمگین  مثل  یه بغز  چندین ساله 

تو تخیل  چه سیگارها  که دود نمیکنم 

مطمئنم اگ پول درمیاوردم هدر سیگار نمیدادمش  اما چرا دارم ذهنمو هدرش میدم 

تو تخیل  چه  قرص ها که مصرف نمیکنم  هع  ای کاش قرصی بود که  بعد خوردنش پامیشدی میدی تو یه زندگیه دیگه ای 

با یه ادمای  دیگ   یه محیطه دیگ  یه جای  دیگ    یه شهره دیگ یه  ارزوی دیگ دلم میخوام  این من  قدیمیمو بندازم اشغالی ازش خسته شدم 

درکم  نمیکنه  بغلم نمیکنه   باهام حرف نمیزنه  قوی نیست  فقط حسرت نداشته هاشو میخوره 

دلم بغل  میخواد  یه اغوش گرم یه نوازش  مامان کوجاییییی 


مامانمم همینجاس  همینجا  کنارم اما مشکل اینجاس اینقد از هم دور شدیم که انگار چندین شهر اونورتره  از من .


هعی چقد دلم  برا اونموقع ها  که تنها دغدغم  کتک زدن پسرای کوچه بود تنگ شده 

واقعا  به کوجا دارم میرم من ؟ 
اونقد تغییر کردم که  خودم گاهی اوقات تو ایینه به خودم سسلام میدم میگم  خانوم  چرا اینجوری نگاه میکنی  یادم نمیاد خودمم 

نمیدونم چم شده همش میخوام به احساساتم  محل ندم  همش بهش میگم  نه نه  نه  نه  اما واقعا  واقعا واقعا  دلم میخواد مثل یه دختر بجه برم  شهربازی  بابام برام ابنبات چوبی بگیره   بعد بخاطر رنگش  قهر کنم  و تمام  بازیای  شهربازیو سوار شم  و جیغععععععغ بزنم   بدون اینوه فک کنم  دخترم کسی نباید صدامو بشنوه  بدون اینکه فک کنم بزرگ شدم باید ادای بچه هارو درنیارم بدون اینکه فک کنم بقیه راجب من چی فکر میکنننننن  خیلی وقته مزه لذت واقعیرو نچشیدم  اصلا لذت چی هس؟  فک میکنم بیشتر کسایی که اینجا هستن مثل من  نمیتونن احساساتشونو تخلیه کنن و گیر کردن تو خ ا   چطوره که هر روز ورزش کنم   و کلی کاره دیگ به ز درس خوندن  تا این منبع بزرگ انرژیم تخلیه شه  و دیگ خ ا نکنم

[آقای ضربتی]

سلام وقت بخیر
دلم برای اون همه اذیت های که شدم سختی های که کشیدم تهمت های که می‌شنیدم دلم برای اون سادگی خودم تنگ شده ‌
از این زندگی پر زرق و برق و سرشار از خود نمایی خسته شدم