1389 آذر 9، 7:18
بیا زیر چتر من تا بارون خیست نکنه
همه چی از یادآدما می ره ولی یادشون از یادشون نمی ره
همه اینو می دونن که بارون همه چیز وهمه کسمه
در انتهای هر سفر
درآیینه
دارو ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره زمین
پاپوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سر پوش چشم بسته ام
اما خدای دل
درآخرین سفر
درآیینه به جزء دو بیکرانه کران
به جزء زمین وآسمان
چیزی نمانده
گم گشته ام
نمی دانم کجاییم
گم گشته ام
گم گشته ام
هرگز هنگام گام برداشتن به سوی آرمان بزرگ ، نگاهت به آنانی که دستمزد خویش را پیشاپیش می خواهند نباشد ! تنها به توانایی های خود اندیشه کن . ارد بزرگ