امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

سلام مبارز خانوم

ما شونصد سال پیش اعتبارها رو حذف کردیم 4fvfcja


بنده دوباره ازتون عذرخواهی میکنم ، این کار به صلاح کانون بود cheshmak


یا حق 53
حالم داره از زندگی یکنواخت وآدمای تکراری بهم میخوره
هر روز که از خواب پا میشم با دیروزم هیچ فرقی نکرده
هیچ اتفاق جدیدی هم نمی افته یکم تنوع بده به زندگی
خدایا خودت فردا رو بهتر از امروز کن من از تکرار خسته شدم
[تصویر:  ko03_20557079926619101845.jpg]
(1391 تير 30، 16:05)پسر خسته نوشته است: حالم داره از زندگی یکنواخت وآدمای تکراری بهم میخوره
هر روز که از خواب پا میشم با دیروزم هیچ فرقی نکرده
هیچ اتفاق جدیدی هم نمی افته یکم تنوع بده به زندگی
خدایا خودت فردا رو بهتر از امروز کن من از تکرار خسته شدم


پ چرا؟

از یکنواختی درش بیارین خو!!

چ کاریه؟

فرق بندازین تو روزاتون

هدف بتراشین

انگیزه درست کنین

دست به کار بشین

کتاب بخونین

ورزش کنین

برنامه تفریحی بریزین
فیلم ببینید

نذارید وقت الکی یگذره
باز مى‏ گردم بسوى تو در چنين حال، بازگشتن كسى كه از كرده پيشين خود پشيمان است

و از آنچه بر او گرد آمده نگران است و از ورطه‏ اى كه در آن افتاده از روى خلوص شرمسار است
و مى‏ داند كه عفو از معصيت عظيم در نظر تو بزرگ نمى‏ نمايد
و در گذشتن از گناه بزرگ بر تو دشوار نيست
و تحمل جرم هاى بيرون از حد بر تو گران نمى ‏آيد
و محبوبترين بندگانت نزد تو كسى است كه سركشى بر تو را فرو گذارد
و از اصرار بر گناه، اجتناب كند، و طلب آمرزش را ادامه دهد
و من نزد تو بيزارى مى‏ جويم از آنكه سركشى كنم
و به تو پناه مى ‏برم از آنكه در گناه اصرار ورزم
و براى آنچه در آن كوتاهى كرده‏ ام
از تو آمرزش مى‏ طلبم
و براى هر عملى كه از انجامش فرو مانده‏ ام از تو يارى مى‏ جويم

صحیفه سجادیه
درد دل زیاده
بعضی چیزا هست ک ادم نمی تونه با کسی دردش رو بگه
گاهی هم نمی دونی چی پیش میاد
الان اضاع از بد هم بدتره
شاید این اخرین دقیقه های قبل از سحره!!!
شایدم اغاز یک شب بی پایان
نمی دونم چی یش میاد
کاش دل و دماغ داشتم
الان می شستم سر یه کار مفید
آآآآآآآآآآآآآآآآآآاه

[تصویر:  nasimhayat.png]
چه کسی می داند
که من چگونه در خلوت شب ها
و حتی در خلوت روزها
برای تو می گریم
به عکست نگاه می اندازم
و در نگاهم
آخرین نگاهت تداعی می شود
و آخرین لبخند
آخرین نوازش دستانت
و خداحافظی که نمی دانستم
آخرین وداع من با تو خواهد بود
آن روز بغضی گلویم را می فشرد
و من نمی دانستم که این بغض
زودتر از من دانسته که دیگر
تو در کنار ما نخواهی بود
و نیمه شب آن روز
که تو پرواز کردی
نمی دانم می دانی یا نه
چه بر من گذشت...
نمی دانستم که تو را از دست داده ام
اما در آن نیمه شب
ترس از دست دادنت
تمام وجودم را پر کرده بود...
و صبح...
من به چه حالی...
به چه حالی به سویت آمدم
حالی زار و پریشان
و تن بی جانت
که روی دستان مردان بود
ذره ذره ی وجودم را می آزرد
و بعد...
خاک بود که به جای من
تنت را در آغوش می گرفت...
تو...
با آخرین نگاهت...
خنده کردی...
و بعد...
پرواز...Tears
535353
اینجا سیم دلت به آسمان وصل میشود درنگ نکن

وعده گاه ما : تاپیک قرار عاشقی


[تصویر:  nasimhayat.png]

مطلب زیر تقدیم به برادران کانونی ام

https://www.ktark.com/Thread-%D8%AD%D8%A...#pid202152

اللهم مولای کم من قبیح سترته

و کم من فادح من البلا اقلته

و کم من عثار وقیته

وکم من مکروه دفعته

و کم من ثنا جمیل لست اهلا له نشرته
امروز تو 2 صفحه برا خودم برنامه ی ماه رمضون نوشتم بابام عصبانی شد پارش کرد.
آخه اینم شد زندگی 13131313131313131313
بسم الله الرحمن الرحیم

داره اذان میده...فکر کنم دیگه رسما وارد ماه رمضون شروع شدیم.... اینجا عجب بارونی بارید دم غروبی....خیلی دعا کردم


آنا و باران... اگه الان اینجا بودن حتما کلی برامون حرفای قشنگ و به درد بخور داشتن...جاشون خیلی خالیه
53258zu2qvp1d9v

به قول باران " میخوای گنج واقعی رو بدست بیاری" از این ماه استفاده کنید که هر چی بخواید خدا بهتون میده

هر دوشون هر جا هستن دست خدا همراهشون
یا عباس
(1391 تير 30، 11:57)مبارز نوشته است: TearsTearsTearsTearsTears
اخه این رسم خوشامد گوییه ؟
من دیشب رسیدم اعتبارام سر جاشون بودن
حالا شدن 4 تا
میذاشتین برسم بعد شوک به این سنگینی وارد میکردین اخه
نگفتین سکته میکنم
به هیچ کیم نمیشه شکایت کنی
مدیر ارشد حذف کرده دیگه
هی روزگار:13:

دوست من "اعتبار" میخای چی کار!؟

535353
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
سلام دوستانم،

اووووم ... چه جور شروع کنم!؟

امروز، در این "جا"، کسی، دلش گرفت...

کاری ندارم تقصیر از کی یا کیا بود، ولی یه چیز هست
شاید بهتر باشه گاهی عجله نکنیم،
بعضی وقتا باید سکوت کرد، یا برای این "جا" میشه گفت که پست نفرستاد، اتفاق خاصی نخواهد افتاد

منظورم اینه که همه مون به قانون های این "جا" احترام بذاریم،
و پیش تر از اون برای همدیگه احترام قایل باشیم،
یادمون باشه عقیده های همه ی ما لزومن درست نیستند ولی در عین حال قابل احترام اند؛ ما بالقوه پر از اشتباه هستیم.

دیگه این که،
آقا عمار،
من/ما بی صبرانه منتظرت هستیم.

535353
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
سبحه بر کف،

توبه بر لب،

دل پر از شوق گناه،

معصیت را خنده می آید ز استغفار ما ...

.
.
.

بچه ها

خیلی از دست خودم ناراحتم

هــــــــــــــــــی ...Tears

فردا ماه رمضون شروع میشه و من ...؟
هیچی ...
خدایا ماه رمضونم شروع شد..............
ولی هنو شروع نشده بود یه مشکل افتاد تو خونواده مون.....
میدونم میخوای ببینی ما چن مرده حلاجیم..........باشه......
من که آرومم..............گفتم بسم الله و سپردم دست خودت........دیگه حتما حله.......پس من منتظرم.....
[تصویر:  MuALi.png]
بچه ها میدونم خیلی مشکل دارید

خیلی اذیت میشید

خیلی وقتا نمیدونید چیکار کنید

انگار همه راه ها بن بسته

ولی همیشه

تو ذهنتون باشه

تو قلبتون

که

مهربون خدا همیشه حواسش بهمونه

همیشه ما رو زیر نظر داره

هیچ مشکلی وجود نداره که برطرف نشه

همه یه روزی تموم میشه

مطمئن باشید

تموم میشه

خیلی زود ...

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
خدایا منو ببخش که بعضی وقتها یادم میره که تو داری نگام میکنی.منو ببخش که روح سفیدی رو که در وجودم


قرار دادی سفید نگهش نداشتم.منوببخش که زیادی خودمو بالا دیدم.


میدونم اونقدر مهربون و بزرگی که اول این ماه مبارک منو میبخشی.چون همیشه به بخشش و لطف و رحمتت


امیدوار بودم.چون میدونم بعضی وقتها چشماتو میبندی روی کارایی که انجام میدم و ندیده شون میگیری


بیشتر هوامو داشته باش.منم قول میدم جلوی مشکلات کم نیارم.قول میدم از روحی که در وجودم دمیدی خوب


مخافظت کنم


دوست دارم خدا به خاطر همه چیز.همه چیز.همه...
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
سلام
روزهای خیلی خوبی رو توی کانون پیش شما دوستان گذروندم.Khansariha (8)
همیشه بابام بهم میگفت پسرم یاد بگیر که همیشه رو پاهای خودت وایسی تو این دنیا هیچ کس کاری برات انجام نمیده
اما من باورم نشدwacko2
گذشت و گذشت و من رفتم دانشگاه یه شهر دیگه دور از خونه
اونجا بود که حرف بابام رو باور کردم Smiley-face-thumb
اون شهر توی کشورم بود اما من احساس تنهایی و غربت می کردم 1276746pa51mbeg8j
این گناه لعنتی هم که خیلی منو اذیت می کرد 53258zu2qvp1d9v
آره یه جور باید کنارش میذاشتم53258zu2qvp1d9v
اما چطوری؟ نمی دونم .Tears
بهزیستی ، مشاوره حضوری ، مشاوره اینترنتی ، همه و همه رو امتحان کردم
اما هیچ کدوم جوابگو نبودTears
اونجا بود که به کلی حرف بابامو باور کردم .
آره باید روی پاهای خودم می ایستادم
خیلی سردرگم بودم ، درس نمی خوندم ، دو ترم تا مرز مشروطی رفتم ،ساعت ها توی خیابون راه میرفتم ، شبها گریه می کردم و می خوابیدم ، صبح تا شب به عذاب و آتیش فکر میکردم
(اما همیشه و همیشه باعث خنده و شادی دوستانم میشدم ، هیچ وقت اونا رو از خودم ناراحت نمیکردم )
همه فکر می کردن انسانی شاد تر و خوشحال تر از من روی کره زمین نیست و این تفکر اونا منو خیلی عذاب میداد1276746pa51mbeg8j
گذشت و گدشت و فروردین 91 بود که من با کانون آشنا شدم Khansariha (18)
در ابتدا سایت خوب و جذابی بود
در اولین رکورد 19 روز پاکی
در دومین رکورد 32 روز پاکی
اما رکورد ها همینطور بالا نمی رفت
یکدفعه شد 3 روز
شد 2 روز
شد 1 روز
شد 35 دقیقه
شد 1 روز
پنج شکست در یک هفته13
من سعی می کردم شکستامو به کسی نگم آخه سرپرست ماهانه بودم Tears
فقط به آقا علیرصا می گفتم و سها خانم
هر روز تنها و تنها تر شدم Tears
هر روز ضعیف و ضعیفتر شدمTears
هر روز نا پاک و نا پاکتر شدمTears
همه می گفتن ما خیلی خوشحالیم که پاک به استقبال ماه رمضون میریم
اما من .....
اینا رو نگفتم که دلتونو بسوزونم یا ناراحتتون کنم
خیلی با خودم فکر کردم
دیدم کانون هم به درد من نمیخوره
نه این که بگم نا امیدم از ترک
نه این که بگم نمیشه
اما دیدم باید روی پاهای خودم بایستم
شاید دور شدن از شماها تنبیهی برای خودم باشه Tears
از اینکه ازتون می خوام دور بشم خیلی ناراحتم Tears
و الان که دارم اینا رو مینویسم گریه می کنم
من رفتم
خدا حافظ 303
پاک شاد با خدا باشید ان شاء الله
آقا علیرضا منو حلال کن داداش میدونم دست تنها میشی
سها خانم حلالم کن
کیمیا خانم 53و دختر تنها خانم53
منو حلال کنید یادمه به آواتارتون گیر داده بودم
آقا hadeee شما هم منو حلال کن شاید در موردت اشتباه قضاوت کرده باشم
دوستان کانونی منو حلال کنید.53
یا علی مدد.
سلام
رفتن راه حلش نیست دوست من
من به عنوان یک عضو قدیمی خیلی ها رو دیدم که همین راه رو انتخاب کردند ولی فایده نداشته دوباره برگشتن و از صفر شروع کردند

قرار نیست حالا که اینجایی به کسی وابسته باشیم
شکستامو و پیروزیهامون به خودمون برمی گردد
هیچکی نمی تونه به کسی کمک کنه تا وقتی که خودش نخواد
تو می تونی باشی و انگیزه بگیری از دوستان و ...
و همچنان روی پای خودت بایستی
نه اینکه بگی برم تا شاید بتونم
اگه همه پاکند تو با خودت بگو من هم چه از اونا کم دارم
من هم میتونم پاک باشم
ناامیدی رو از هودت دور کن دویت من
خودت و توانایی ات رو باور کن دوست من
تو میتونیcheshmak
[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  size_550x415_Kids.png?1320708461]
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول
[تصویر:  nasimhayat.png]
[color=#32cd32]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان