درد دل های شما

**zara** · 1391 اسفند 29، 1:27

وقتی حس می کنی رفتار همه باهات عوض شده
حواستو جمع کن
این تویی که عوض شدی..

**darling** · 1391 اسفند 29، 1:45

خداجون امشب بنده گناهکارت دلش گرفته.....
امشب داشتم فکر میکردم
به گذشتم....
به مسیر طولانی ک طی کردم...
مسیر فراموشی...
به پارسال این موقع ......
چه سال نحسی بود
نمیدونم شایدم درآینده بفهمم نحسم نبوده .....
پارسال این موقع روزوشب کارم شده بود گریه
بخدا وقتی صبح بیدار میشدم صدای یکیو از درونم میشنیدم ک میگفت تو هنوز زنده ای؟چرا بیدار شدی؟تو این دنیا دیگه اون نیستا!!بدونه اون میخوای ادامه بدی (بخدا اینا داستان نیست به خداوندیه خدا همینارو میشنیدم ...)
از خواب بیدار نشده چشام خیس میشد...
ای خدا خودت شاهد همه اشکامی...
موقعی ک واسم اس اومد وقتی دیدم از طرف اونه از خوشحالی تو خونه داد زدم گفتم مامان مامان بیا فلانی تلاششو کرد بالاخره موفق شد
مامانم اومد گفت چی شده؟از کجا فهمیدی؟
گفتم اس داده گفت خب چی داده؟گفتم بازش نکردم صبرکردم تاتو بیای باهم بخونیمش گفت باشه بازش کن
وای خدا وقتی بازش کردم Tears

داشتم خبر ازدواجشو بلند بلند واسه مامانم میخوندم
وقتی تموم شد فکر میکردم انشا خوندم خیره شده بودم تو صفحه گوشی هیچی نمیگفتم و ناخودآگاه اشک میریختم ....... Tears

باورم نمیشد گفتم مامان این الکیه داره اذیتم میکنه من میدونم ...وای ک چقد سخته Tears

دوس دارم هیچ کدومتون درکم نکنید
چون کسی درک میکنه ک تجربه اش کرده باشه .....
امشب بجای همه اونایی ک دلشون شکست گریه کردم
امشب بجای همه اونایی ک به عشقشون نرسیدن گریه کردم
امشب بجای همه اونایی ک در حقشون نامردی شد گریه کردم
امشب بجای همه اونایی ک حسرت خوردن گریه کردم

**مجتبی**

(1391 اسفند 29، 0:12)سنا نوشته است: بچه ها حواستون به برادر خواهراتون باشه
شاید از ظاهر نشه فهمید ولی خدایی نکرده اونا هم مبتلا باشن
خدا کمکمون کرد ترک کنیم ما هم باید برا جبرانش به بقیه کمک کنیم.

ممنون می توانم جون

خیلی خوبه سنا خانوم ،

بهترین روش اینه که یه جوری غیر مستقیم ، برادرتون بفهمه که شما فهمیدین ،

فقط همین .

بعد خودش خودش رو درست میکنه ، ادب و معرفت و شعور داره ، دست کمش نگیرین ، بش اعتماد کنین ، که درست میکنه ، به این میگن صفح (شاید غلط املایی باشه ! 4fvfcja

) ، (یا چشم پوشی آگاهانه 4fvfcja

)

.....................................................
.....................................................

با هیستوری و اینترنت سیکیوریتی و این فوضولی کردن ها هم خیلی جالب نیست و موافق نیستم ، فقط کاری کنین که یه بار مثلا به طور اتفاقی جلوی خودش به این آدرس ها بر بخورین ، بعد جلوش طوری وانمود کنید که غیر مستقیم به این جا رسیدین ، فقط در حدی که بفهمه باز هم ممکنه یه جوری بقیه نا خود آگاه بفهمن ، این رو بفهمه که شما دیدین و بش چیزی نگفتین و ازش گذشتین و احترام این رو نگه داشتین ، همین .

.
واگه خیلی میخوایین درست بشه ، باش بحث های معرفتی و اخلاقی بکنین ، از عرفان عملی بگین ، بش نزدیک بشین ، طوری که در مشکلات شخصی و روحی یکی از راز دار ها و ماء واهای درونیش شما باشین ،و مورد اعتمادش .
.

بقیه روش ها خیلی خطرناکه و آثارش شاید در جهت عکس هم باشه .

.

اصلا و اصلا نباید بفهمه شما قصد درست کردنش رو دارین ! یا این که میخوایین کاری کنین که نره توی سایت های بعد ، اصلا ، طوری پیش برین که خودش با آزادی کامل بیاد ، و خودش خودش رو تربیت و درست کنه ، مثلا بفهمه شما فهمیدین و شما هم ازش گذشتین و کاری به کارش نداشتین از روی این که بش اعتماد دارین که اهل این چیز ها نیست ، یه چند باری هم ازش در مورد عفت وحیاش و این که خیلی نسبت به پسر های دیگه سر به زیر هست ازش پیش بقیه تعریف کنین ، اونوقت این حرکات شما رو میاد مقایسه میکنه و به نتایج خیلی جالبی میرسه ، بعد هم وقتی گفتم خودتون رو بش نزدیک کنین توی مسائل و مشکلات کلی روحی و روانی و زندگی بود ، وقتی نزدیک میشین میتونین روی معارف و اعتقاداتش هم کمک کنین و وقتی راهکار و سوال کرد ، تا داغه تنور ، نون رو بچسبونین ، وگرنه تا کسی سائل و طالب نباشه و تا کسی به چه کنم نیافته نیازش رو درک نمیکنه ، کاری کنین احساس کنه بش مطمئن و اعتماد دارین ، خودش میاد . و خودش درست میکنه خودش رو .

.

**mahdi** · 1391 اسفند 29، 14:08

نقل قول: دوس دارم هیچ کدومتون درکم نکنید

من خيلي خوب دركت مي كنم،
زندگي همينه، من بعد از اون تجربم، خيلي دوس داشتم كه سريع اين روزها بگذرن،
و يه دو سه سالي خيلي زود بگذره،
اما الان دوس دارم از لحظات زندگيم لذت ببرم، و همه چيو سپردم به خودش.

**کریم**

(1391 اسفند 29، 7:38)مجتبی نوشته است: خیلی خوبه سنا خانوم ،

بهترین روش اینه که یه جوری غیر مستقیم ، برادرتون بفهمه که شما فهمیدین ،

فقط همین .

بعد خودش خودش رو درست میکنه ، ادب و معرفت و شعور داره ، دست کمش نگیرین ، بش اعتماد کنین ، که درست میکنه ، به این میگن صفح (شاید غلط املایی باشه ! ) ، (یا چشم پوشی آگاهانه )

.....................................................
.....................................................

با هیستوری و اینترنت سیکیوریتی و این فوضولی کردن ها هم خیلی جالب نیست و موافق نیستم ، فقط کاری کنین که یه بار مثلا به طور اتفاقی جلوی خودش به این آدرس ها بر بخورین ، بعد جلوش طوری وانمود کنید که غیر مستقیم به این جا رسیدین ، فقط در حدی که بفهمه باز هم ممکنه یه جوری بقیه نا خود آگاه بفهمن ، این رو بفهمه که شما دیدین و بش چیزی نگفتین و ازش گذشتین و احترام این رو نگه داشتین ، همین .

.....

سلام آقا مجتبی
به نظرم این روش یه مشکلی داره:
اگر داستانهای مشکل دار توی اینترنت رو دیده باشید (اگه ندیدید که جای تبریک داره) در مورد رابطه ی خواهر و برادر یه سری اطلاعات نادرست رو توی ذهن آدم وارد می کنند. حالا اگه ایشون بدونه که خواهرش از موضوع خبر داره، ممکنه ناخود آگاه یاد اون داستانها و ... بیفته و خودش بیشتر اذیت بشه. (خدا ببخشه نویسنده های این داستانها رو)
به نظرم اولش باید بهش بفهمونیم که اطلاعات این داستانها نادرسته. دو مقاله در ادامه براتون می گذارم که می تونید با یه ایمیل ناشناس براش ارسال کنید (جوری که نفهمه از طرف شما بوده):

نقل قول: داستان س/ک/س/ی

نمی دونم تا بحال داستان های س/ک/س/ی رو خوانده اید یا نه !؟

به نظر می رسه اگر اهل گشت و گذارهای اینترنتی باشید با این داستان ها برخورد کرده اید و به احتمال زیاد هم یکی از این داستان ها را مطالعه کرده اید. سوال مهم و اساسی این هست که چه کسانی و به چه منظوری این داستان ها را می نویسند!؟

عمده مسائل و نقاط حساس و قابل تامل در این نوع داستان ها ؛ س/ک/س و خیانت به همکار و خویشان و همسایه و یا حتی مادر - خواهر - عمه - خاله را شامل می شوند. خوب با توجه به این موضوعات ؛ اهداف نویسنده و یا بهتره بگم نویسندگان این گونه داستان ها چیست؟ مطئنا" هدف سرگرم کردن و لذت بخشی و یا ایجاد حس روشنفکری و بالندگی و بلوغ در ما نیست ! تا بحال فکر کرده اید که هدف از اینگونه داستان های کوتاه و آنی و خیانت ؛ آنهم (اکثر اوقات) با محارم چیست ؟ س/ک/س با محارم و خیانت و به دوستان و همسایگان و آشنایان و یا حتی همجنس بازی (زن با زن و مرد با مرد) چرا بایستی به صورت داستان در سرتاسر اینترنت به صورت گسترده گسترش یابد و من و شما و دیگری (که ممکنه مادر و پدر و خواهر و برادر من و شما باشند ) آن را مطالعه کنند !

در عمده این داستانهای س/ک/س/ی یک زندگی بی قید و شرط ؛ یک زندگی لذت بخش بدون مسئولیت ؛ س/ک/س و لذت جنسی با هر کس و در هر شرایطی بدون هیچ شرم و حیایی ؛ و تن دادن به مسائل جنسی بدون هیچ مرز و قاعده و قانونی القا شده و حتی نویسندگان این گونه داستانها در صدداند تا حریم پاک خانواده را هم به سمت و سو کشانده و فریادزنند که شهوت و لذت بالاتر از هرچیزی است!!!

در اکثر داستنهایی با این گونه موضوعات دختران جوان را شهوت پران و بسیار مشتاق و زنان را گرم و گاها گداخته و سرشار از حس و میل جنسی و فاقد هرگونه مسئولیت قانونی و شرعی و وجدانی و مردان را سـرد و بی رمق نشان داده و در بسیاری از مواقع این زنان و دختران هستند که پیشنهاد داده و مردان هم از خدا خواسته قبول می کنند و یا اینکه در نبود جنس مخالف به خود ارضایی روی آورده و طوری وانمود می شود که حتما و بدون فوت وقت و درنگ بایستی این حس و شهوت ارضا شود. !!!

نویسندگان این مجموعه از داستانهای آلوده ؛ تمام افراد جامعه را در تیرس خود قرار می دهند. برای نمونه ؛ بعضی از اینگونه داستانها بین افراد زیر رخ می دهد : . دختر پسر عمو و دختر پسر خاله و دختر پسردایی و دختر پسر عمه و ... به نظر شما چه اهداف و منافعی در ورای براندازی و شکستن اصول و اعتقادات حاکم بر خانواده هاست !؟

مطمئنا" نویسندگان این سری از داستانها و گسترانندگان آنها در جامعه و در نهایت افکارعمومی منتظر ماحصل و نتیجه آن هستند ؛ که بایستی ویران کننده و گسترده تر در جامعه ظهور کند. خانواده کوچکترین و بنیادی ترین نهاد یک جامعه است. هر رویدای که در خانواده روی دهد ؛ اگـر بررسی و علت یابی و برطرف نشود مانند یک بیماری مسری و واگیردار به تک تک خانواده ها سرایت و در نهایت بدنه جامعه را دربــر گرفته و جامعه را به سمت و سوی "نطفه هرزه" که همان رویداد اولیه در خانواده هست ؛ می کشاند. حال نظر شما دوست عزیز را جویا می شوم که آیا ؛ داستان های س/ک/س/ی سرگـرمی کوتاهی است برای من و شما یا نابودی ریشه ها !؟؟

نقل قول: اعتیاد به س/ک/س
آشنایی با عدم توانایی در کنترل و به تعویق انداختن تمایلات جنسی
اعتـیـاد بـه سـ/ک/س به عدم توانایی در کنترل و یا به تعویق انداختن تمایلات و فــعالیتهای جنسی اطلاق می گـردد. در واقـع س/ک/س و اندیشدن به آن افکار معتاد را تحت سیـطره خـود قرار میدهـد و نـیـاز بـه انـگیـخـتـگـی جنـسی جـای نـــیاز بـه صمیمت را میــگیرد. علت آن معمولا بدرفتاری با معتادین در سنین کودکی اینگونه افراد میباشد.
استرس یـک عامل برانگیزنده و تشدید کننده این اختلال است. در واقــع فـــرد مـــعتاد از طریق س/ک/س آلام عاطفی و عـقـده هـای روانــی خود را تسکین می دهد. باید توجه داشت که نباید اعتیاد بــه س/ــکـ/س را بـــا شــهــوت جنسی قوی اشتباه گرفت. فرد معـتاد به س/ک/س ممکن است دارای شـهـوت جـنـسـی اندکی باشد. اعتیاد به س/ک/س در هر دو جنس زن و مـــرد مشاهده می گردد. در واقع با ارضـاء جــنسی به فرد احساس سرخوشی در پی آزادسـازی آدرنـالـیـن و آنـدومـرفیـنـها دست داده و وی را موقتا تسکین می دهد. مـعــمولا فرد معتاد از رابـطـه جـنـســی خود لذت چندانی نمی برد زیـرا پــس از آن دچــار احساس گناه و شرمساری میگردد.
علایم اعتیاد به س/ک/س به قرار زیر است:
۱- روسپیگری و یا استفاده از آن
۲- خود ارضایی وسواسی و مفرط
۳- آزار جنسی و تجاوز جنسی دیگران
۴- دارا بودن شریک جنسی متعدد بدون تعهد
۵- اقدام به برقراری روابط جنسی مخاطره آمیز
۶- کاهش معنویت و نقض مداوم سیستم ارزشی فرد
۷- استفاده مداوم از تصاویر، مجلات و فیلمهای سکسی
۸- تلاش بی وقفه و بی ثمر در محدود کردن افکار محرک جنسی
۹- شهوت جنسی مفرط. بیش از اندازه به مسایل جنسی اندیشدن
۱۰- رابطه جنسی بطور همزمان با چندین نفر و یا تعویض مرتب شریک جنسی
۱۱- ارضاء جنسی از طریق مشاهده دیگران، عریان گرایی و ارتـکاب بـه کــــودک آزاری و تجاوز جنسی
۱۲- بی اعتـنـایی و یـا قـربـانـی کـردن فـعــــالیتهای مهم اجتماعی، خانوادگی، شغلی و تفریحی بخاطر فعالیتهای جنسی
۱۳- تداوم به اعتیاد بدون توجه به عواقب منفی همچون مشکلات مالی، بــخطر افتادن سلامتی و از هم گسستگی روابط فرد
مراحل اعتیاد به س/ک/س:
۱- اشتغال فکری مداوم: تـفـکـرات، تـجـسـمات و خـیـالبــــافی های پیوسته در مورد موقعیتها، منظره ها و فعالیتهای جنسی.
۲- ارجحیت بخشیدن: یک فعالیت و یا موقعیت جنسی مرجح مـعـمـولا الـگـو و بـصورت رفتار کلیشه ای در می آید.
۳-وسواس: اقدام به فعالیت جنـسی مـرجـح بـدون تـــوجه به عواقب منفی و تمایل به متوقف ساختن آن.
۴- احساس ندامت: احساس گناه و شرم بر سر نـاتـوانـی در کنـترل رفتار خود.
درمان اعتیاد جنسی شامل آموزش نحوه ارضاء تمایلات جنسی بطور سالم و طبیعـی، مشاوره فردی، بازسازی روابط از هم گسسته فرد و آمــوزش تکنیکهای غلبه بر استرس میباشد. اما گام نخست درمان پذیرش فرد به اعتیاد و تمایل فرد به ترک آن میباشد.

(منبع:سایت پزشکان بدون مرز)

**Roksana** · 1391 اسفند 29، 18:08

نقل قول: من باورم نمیشه کسی حاضر بشه یه روز مونده به عید خرابکاری کنه .

ینی انقد سخته باورش ؟
من این کارو کردم
خیلی احمقم
میدونم گفتن نداره که
کلا من آدم بشو نیستم
باید به همین که کانون کمکم کرد تا کمترش کنم قانع باشم

**پسرخوب** · 1391 اسفند 29، 19:02

سلام دوستان.می دونم چند وقت نبودم و کارایی که نباید میکردمو کردم.
ولی دوباره اومدم.تصمیم گرفتم سال 92 پاک پاک باشم.
میدونم سخته ولی باید از یه جایی شروع کنم.
امیدورم شما هم تو این سال پاک باشید.
من میخوام یه نفر همراهیم کنه و باهم شروع کنیم و مراقب هم باشیم.پس اگه می خوای یه یا علی تو پروفایلم بنویس.
سال نو رو هم پیشاپیش تبریک میگم.

**alOne but Happy**

دلم برا خیلیاااااااااا تنگه امیدوارم تا فردا پیداشون بشه و پست بزنن Tears

..خدایااااااااااا خودت هر جا هستن مراقبشون بـــــــــاش

**پرواز** · 1391 اسفند 29، 22:24

هنوز طنین دلنشین صدایش توی گوشم است.
نمی خواهم باور کنم که آن صدای مهربان دیگر شنیده نخواهد شد.

نباید باور کنم. اما این خاکهای سیاه لعنتی چیز دیگری را فریاد می زنند. دارندبا بی حیایی داد می زنند که دیگر او نیست

لرزش شانه هایم را حس می کنم و هر قطره اشک تبلور یک خاطره دور و شیرین ازاوست. همین بیشتر می‌سوزاندم. اینکه همه اش خوبی و صفا بوده و الان دیگر ندارمش. انگار یک تکیه گاه محکم را از من گرفته اند.

کاش بیشتر می فهمیدم. کاش بیشتر او را می دیدم. کاش بیشتر دستش را در دستم میگرفتم

ولی افسوس....

افسوس که دیگر نیست. او رفته و مرا با خاطرات شیرینشکه الان رنگ اشک به خود گرفته اند تنها گذاشته است.

**26اسفند**

26 اسفند 90 اومدم اینجا ثبت نام کردم .
یه مدت بودم ولی بعدش ...
دارم میمیرم
واقعا نمیدونم .. واقعا میشه ؟ میشه ترک کرد ؟
اگرم بشه من نمیتونم .
الان 1 سال میگذره ، وضعم بدتر ا قبل ِ ...
ای کاش خدا منو خلق نمیکرد ای کاش

**Mojтaba ρiloт** · 1391 اسفند 29، 22:36

به بهانه اين روزا :

این سالها را خوب به خاطر بسپار
سالهائی که لبخند دگرگیسی کاملی از غم شده
و من هائی که در تنهائی شان غنی ترشده اند
این سالهای با فصل مشترک درد را به خاطر بسپار
سالهای بی تحویل را
بهار تعبیر هیچ خواب روشنی نیست
که در چرخش روزگار، ناگزیر می آید
دستش را روی قلب یخ زده ات میگذارد
تا حول حالنائی بشوی
به شکوه تمام قدمهای پیش رویت

با همه خستگی باید گذشت
قدم برداشت
رفت و زندگی را اززیر برفها بیرون کشید
حتی اگر دیگر چهار گوشه اش را ندارد
حتی اگر بوی نا میدهد
بی اعتنا به تکرار ها و تکرارها
باید چشم بست روی داستان سنگ و شیشه
باید چشم گشود به رویاها که جوانه زده اند،
در این بهار کمی بیشتر درنگ کنیم …

**آرمین** · 1391 اسفند 29، 22:48

این 50 روز پاکی رو مدیون کانونم...
نمیدونم، اگه خدا کانون رو جلو پام نمیذاشت...
تو این 2 ماه چی به سرم میومد...

امشب خیلیا...
شادن...
خوشحالن...
میگن میخندن...

ولی من اینجوری نیستم...
دلم گرفتست؛ خیلی زیاد...
سال تموم شد...
ولی حال من همونیه که بود...

داداش های عزیز و آبجی های خوب...
اینو میدونم که این جا خیلی دردمند هست...
و
اینم میدونم که اینجا کاری برای کسی انجام ندادم...
که الان بخوام انتظار چیزی رو از کسی داشته باشم...

اما خواستم خواهش کنم، بر سرم منت بذارید...
اگه برای بیماران دعا کردید...
به یاد منم باشید؛ حتی برای لحظه ای...
شاید همین لحظه های کوچیک شما، گشایش گر حال و روزم شدن...
حال و روزی که خیلی وقته خوش نیست...

خدایا...
حول حالنا الی احسن الحال...

دلاتون شاد شاد
پیشاپیش نوروزتون مبارک

**سنــا** · 1391 اسفند 29، 23:11

کلی چرت و پرت نوشتم
اما زدم پاکش کردم
خودم تنها غصه بخورم بهتر از اینه که همه رو ناراحت کنم
اصن مخالف غم و غصه ام
اونم این شب عیدی
بی خیال غصه
خــــــــــــدا بزرگـــــــــه Khansariha (8)

.......

آقا آرمین
شما هم غصه رو بی خیال شین
بخندین شاد باشین
دنیا ارزششو نداره
خدا انشالله دردتون رو شفا بده
شاد باشین

...
عیدتون پیشاپیش مبارک

دلتون شاد لباتون خندون

**Ma Sa** · 1391 اسفند 30، 1:44

تصمیم گرفتم تا آخر امسال...یعنی تا چند ساعت بعد
اونایی که دلمو شکستن و ناراحتم کردن
اونایی که شخصیت و احساسمو خورد کردن
اوناییکه داغونم کردن...
ببخشم
خیلی سخته
بخشیدنشون واقعا سخته
ولی واقعیت اینه که
نفرت و کینه از اونم سخت تره.
بعضی زخما هستن که خوب میشن ولی دردشون میمونه ...
منم هر کاری بکنم نمیتونم منکر این آدما بشم
اینا تو زندگیم وجود داشتن
بودن
بهترین دوران جوونیمو باهاشون گذروندم
باهاشون خاطره دارم..
خودمو بکشم هم نمیتونم منکر گذشته خودم بشم..
ولی میخوام ببخشم
دعا کنید بتونم
دعا کنید سال بعد دیگه ازشون متنفر نباشم...
.
.
.
.
باتچکر

**مریم ..** · 1391 اسفند 30، 2:25

چقد این شبِ آخرِ سال،شبِ خوبی نبود:11: