1392 مرداد 11، 1:50
مراسمِ توی نمازخونه مختصر بود.
وقت بود، گفتم ترجمه ی ابو حمزه ی ثمالی رو هم بخونم.
یه عبارت ه بود، دلم و گرفت:
..... يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا قَدِيمَ الْإِحْسَانِ
أَيْنَ سَتْرُكَ الْجَمِيلُ أَيْنَ عَفْوُكَ الْجَلِيلُ أَيْنَ فَرَجُكَ الْقَرِيبُ ...
..... ای بزرگ نعمت، ای دیرینه احسان؛
کجاست پرده پوشی زیبایت؟ کجاست گذشت بزرگت؟ کجاست گشایش نزدیکت؟ ...
چند بار خوندم ش.
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش *** بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر
" مولوی "
این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...