امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

من خوبم ...

هنوز مسائل گذشته ام پابرجاس ...

اما تفاوت اینجاس:

اونا مسائل منن نه مشکلات من

مسئله یعنی چیزی که باید حل شود و راه حل هم دارد!

شاید کمی صبر ....
هیچی ...
این پست رو یک سال و 4 روز پیش گذاشتم53258zu2qvp1d9v

(1391 مرداد 12، 6:11)حسین چار دو دو نوشته است: این داستان پایین رو خودم نوشتم (البته اگه بشه بهش داستان گفت)...
یه جور درد دل حسابش کنید ...

داستان:
دسته گل رو محکم تو دستش گرفته بود.از ترس نفساش به شماره افتاده بود.مردی که از قطار پیاده شده بود به سمتش میومد.هر چه مرد نزدیکتر می شد ترس پسرک بیشتر و بیشتر میشد.اول خواست فرار کنه ولی چطور می تونست،مدتها انتظار این لحظه رو کشیده بود.وقتی مرد نزدیک شد پسرک در حالی که آروم آروم عقب میرفت با صدای لرزانی گفت:
"تو کی هستی؟"
مرد لبخندی زد و پرسید:
"اول تو بگو کی هستی تا منم بگم".
پسرک گفت:
"من...من...من حسین هستم...حالا تو بگو...کی هستی؟"
حسین همین طور که آروم عقب عقب میرفت با دستای کوچیکش دسته گل رو به سمت مرد دراز کرد.
مرد جوان دسته گل رو ازش گرفت و گفت:
"من هم سیاوش...راننده ی همین قطارم...و این قطار به این گندگی رو وسط این جنگل نگه داشتم تا از تو یه سوال بپرسم".
پسرک گفت:
"چه سوالی؟"
گفت:
"من الان دو ماهه راننده این قطارم...روزی یک بار از وسط این جنگل عبور میکنیم...و من همیشه تو این نقطه تو رو میبینم که با یه دسته گل اینجا ایستادی و زل زدی به قطار...میخوام بدونم چرا این کار رو میکنی".
پسرک ساکت شد و چیزی نگفت.مرد دوباره سوال خودشو پرسید.
اینبار پسرک با بغضی که تو گلوش بود گفت:
"بابام بهم گفته این قطار که هر روز از جنگل میگذره...از کنار امامزاده رد میشه...میگه امامزاده خیلی دوره واسه همین منو نمیبره اونجا...منم هر روز میام اینجا که سوار قطار بشم برم امامزاده...اما نمیدونم چرا قطار وای نمیسه...آخه میدونی چیه عمو...مامانم...مامانم...دو ماهه که مریضه...دیگه مثل قبلنا نیست...تا میخواد یه کار کوچیک بکنه قلبش درد میگیره...خیلی دلم براش میسوزه...میخوام برم امامزاده براش دعا کنم خدا شفاش بده...".

خدایا شکرت بابت همه چی

شکرت بابت سلامتی که به مادرم عطا کردی

شکرت بابت مهربونی هات


2000 مین پست من بود

میخواستم از خدا تشکر کنم

همین53

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
دلتنگم امروز 53258zu2qvp1d9v
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

این شبم میره می‌مونه دلتنگیش تا سال دیگه و باز همین تکرار...دلم نمیاد بخوابم...یک دوعه شب مال عاشقاست راز و نیاز کنن..اداشونو در بیارم بلکه دلم نسوزه...
این حال ما و اون روزه ما....گناه و توبه.....گناه و توبه ....و باز گناه و توبه....
تکراری ولی قشنگ...
[تصویر:  MuALi.png]
خدا جوون مشكل جديد اومددد منم بهش گفتم من با خدام ميام استقلبالت....خدا جونم دستمو گرفتي كه...!!!!53258zu2qvp1d9v5353
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


دلم تنگ شده برای قدیما
برای وصله هایی که رو زانو های شلوارم می زدم کلاس داشت تازه!
برای ماستای سطلی که باید سطلش رو پس می دادیم
برای تمبر هندی هایی که همیشه مامانم می گفت غیر بهداشتی ان
برای روزایی که داشتن گازکشی می کردن و خیابونا رو کنده بودن و تو گودالا کال  اف دیوتی بازی می کردیم!
برای اب بازی با سرنگ بیمارستانی
برای شبای خنک و اسمون پر ستاره ی خراسان. بدون هیچ ابری.
برای انباریه ته حیاط خونمون که شبا می ترسیدم برم سمتش
برای اون درخت گوجه سبزمون که همیشه کل به اندازه ی کل همسایه هامون میوه می داد
برای اون پفک ده تومنی ها
برای اون زمانی که چی توز جایزه گذاشته بود چند نفر رو ببره جام جهانی 98!
برای اون زمانا که ادامسای تایتانیک غیرمجاز بود
برای اون دفترا که پشتش نوشته بود تعلیم و تعلم عبادت است
برای جلد کردن کتابا و دفترا اول سال تحصیلی
برای لحافای خیلی ضخیم که برای زمستون استفاده می شد
برای بالا رفتن تو کمد رختخوابا. بعد هم سقوط ار اون بالا!
برای اون زمانا که کامپوتر 333 مگ خیلی خوف بود
برای اون زمانا که اگه 100 تا می رفتی تو جاده خیلی زیاد می رفتی!
برای کاست هایی که داشتیم چقدرم داداشم حساس بود رو کاستاش
برای اون ادامسا که عکسی داشت که می چسبوندیم به دستومون عکسش می موند رو دستمون.
حتی برای دفعه ی اولی که پیتزا خوردم!


نسل بدبختی بودیم ولی خاطراتی داریم که تکرار نشدنیه برای هیچ نسلی.53258zu2qvp1d9v

دلم اسمون کویر می خواد. سکوت مطلق. اسمونی پر ستاره. شبی که صبح نشه 53258zu2qvp1d9v. کنار اتیش. من باشم و خدا (حالا یه اوی سوم هم باشه دیگه خیلی خوبه 4fvfcja). درد دلم می کنم نمیشه جدی باشم همش رو 4fvfcja.

خلاصه استفاده کنید تا جوونید! ای اینایی که الان 17-18 سالتونه. استفاده کنید. پا تو سن بذارین مثه ما دیگه هیچ! پا تو سنم نذارین روزی می رسه که افسوس داشته های گذشتتون رو می خورین Khansariha (18)30353
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
[تصویر:  87267819991958480523.jpg]

حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما

هر چند اشك از چشام سرازير شددد..ولي خاطراتي هستن كه ديگه تكرار نميشن اما بد تر از اون ادماي تكرار نشدني هستن كه تنهامون ميزارن و ميرررن شايد بعضي خاطرات رو بتونيم زنده كنيم ولي هيچ موقع نميتونيم يه ادم رو برگردونيم... قدر ادما روووو بيشتر بدونين53
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


هادی چند وقته پست های مشکوک میزنی بدم بچه ها بگیرنت 4fvfcja


ولی انصافا بردیم به بچگی هام 1276746pa51mbeg8j
بیشتر خاطرات بچگیمو فراموش کرده بودم واقعا
با این حرفات خیلی هاشونو برام زنده کردی1276746pa51mbeg8j

تنها چیزی که از دوران بچگیم یادم مونده بود
یه شیر کاکائو شیشه هایی بود
منو داداشم یه دبستان میرفتیم
صبح ها تا از اینا نمیخوردیم نمیرفتیم سر کلاس
شیشه اش تپل بود
همونا که درش از این زرورق نازکا داشت
من همیشه شیرکاکائو میخوردم داداشم شیر خالی 4fvfcja
عاشق این بودم با انگشت این زر ورقو در بیارم


پ.ن: بچگی هامون عجب عشق های پاک و معصومی داشتیما Smiley-happy114

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
زندگی با همه وسعت خویش

محفل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست

اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

زندگی جنبش جاری شدن است

زندگی کوشش و راهی شدن است

از تماشاگه آغاز حیات

تا به جایی که خدا می داند.

زندگی چون گل سرخی است

پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف،

یادمان باشد اگر گل چیدیم،

عطر و برگ و گل و خار،

همه همسایه دیوار به دیوار همند

او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
سلام بچه ها
لطفا برای خواهرم دعا کنین
مرسی
[تصویر:  51960705784679108839.jpg]
سلام
و حسرت... و حسرت... و حسرت...
واي ب يوم الحسرت.....

تمام شد...
ماه مهربونم... ماه قشنگم.. ماه مباركم...
خيلي دلم برات تنگ ميشه..خيلي...

خدايا رحم كن..ب نفسي ك اگه تو مراقبش نباشي هرز ميره..
رحم كن ب نگاهي ك اگه تو تو منظرش نباشي خلاف ميره..
رحم كن ب خواستي ك اگه تو نزديك نباشي باطل ميخواد..
رحم كن ب كسي ك تازه بخشيديش..
اصلا بخشيديش؟؟؟؟

خدا چطوري فكر كنم، چطوري باور كنم ك تو با اين همه فضل و كرم و مهربوني.. دعوت كني.. فرصت بدي.. اما ب غفلت من نگاه كني و دست خالي برم گردوني.....
خدا چطوري برم؟
چطوري ميرم؟
چطوري بر ميگردم؟

بر ميگردم؟؟؟

خدا.. اين فرصت آخرين فرصتم نباشه...

اما اگه اين ماه آخرين ماه مباركه منه.. پس عطرشو همراه هميشگيم كن..
هوشيار نگهم دار..
حتي طماع!
طمع ب مهربوني تو.. طمع ب بخشش تو.. طمع ب فضل تو.. طمع ب نگهداري تو...

خدا ... حال خوش رمضان رو ازمون نگير...
خدا اين ماه تو خيلي نزديك بودي.. ما رو نزديك نگه دار.....

خدا.....
دلمون براي ماه مهمونيت تنگ ميشه.. برا همه چيش...
مراقبمون باش..

ب حق اين ماه مشكلات جسمي و روحي هممون رو رفع كن..
بيمار ها رو شفا بده...
گره درس و كار و ازدواج بچه هاي گل كانون رو باز كن..
سبب آرامش و صبر رو براي همه مهيا كن..

تدبير و درايت و بصيرت و دقت و شجاعت و آرامش و انصاف و عدالت و عبادت و غيرت رو برامون روز افزون كن...

خدايا شهد شيرينن رمضان رو چاشني لحظه هامون كن..


عيد رمضان آمد و ماه رمشان رفت..
صد شكر ك اين آمد و صد حيف ك آن رفت!

ياعلي.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

منم سر اذان مغرب بدجوری بغض کردم و گریه م گرفت
این ماهم رفت و من ادم نشدم

[تصویر:  nasimhayat.png]
303

سلام شب خاطره انگیزیه ، یکم میخوام در دو دل آینه ای 4fvfcja بکنم و .. 

هیی ءء خدایا آخرش  چیکار کنم تا از پس خودم بر بیام ؟ چرا هر چی به خودم میگم این کار خوبه و انجامش بده ، آخرش اونطور که میخوای نمیشه ، چرا نمیتونم خودم رو  امر به معروف کنم ، 

میگن معروف رو به قدری که معرف میشناسه ، حس و احساس میکنه ، 

نمیدونم شایدم اون حس خوبی که دنبالشم هنوز کافی نیست یا این که بی خبرام ازش ، یا مسائلی هست راهکار هایی هست که هنوز پیداشون نکردم و خوب نجستمشون ، شاید احساس های غیبی هست فکر های غیبی هست قشنگی ها و راه حل هایی هست که هنوز ندیدمشون  خوب خدا بشون باور و ایمان دارم حالا کلید این مفاتیح غیب رو به من میدی ؟ 

کاش میشدم واقعا و حقیقتا صبح رو نفست رو حس کنم وقتی نفس میکشم ، وصبح اذا تنفس ... 

کاش این ایام ماه رمضون اونحال میومد وقتی با احساس و بغض شب میخوندم ، والضحی و الیل اذا سجی ....

میگفتم خدایا من امشب سجده کردم ها ، به چه شبی یه شب والضحی ایی میخوام ، یه صبح اذا التنفس میخوام 

شب و روز و لحظاتی میخوام که  همه اسمات رو باهم  حس کنم ، 

خداااا این روز ها خوب خدایی بودی ، هر چند خراب کردیم و بد بودیم ولی تو بیست بودی ، عالی بودی ، درک عشق و خوبی هات رو از ما نگیر 

بذار اگه خراب کار یا مساحمه گر هم باشیم ، ولی لطف و عشق و زیبایی هات رو ببینیم ، 

بذار با ما باشی 

خدایی باشیم ، 

هر جند بی خدایی توی وجودمون هست ، ولی چقدره ، 

و اگه واقعا یه ذره تو خدا لطف و هنایت و انوارت توی وجودمون هست ، 

اگه یه ذره توی این ماه بمون نور اراده و عشق و لطف و توجه ما به خودت رو دادی 

خدایا اون یه ذره دریا دریاست ، و مال توست ، 

پس بی نهایته ، 

برای همین نمی دونم فکر کنم شادیش از حسرتش بیشتر میرزه ، که خلاصه  دستمون خالیه ، ولی تو خوب میزبنی بودی 

خوب توجهمون دادی 

خوب بلندمون کردی ، خوب نمازمون رو پیش بردی ، خوب موفقمون کردی  نماز و روزه ها رو بگیریم ، 

خوب نگرانمون بودی ، خوب مواظبمون بودی ، 


الهاکم التکاثر ، شلوغی و بازیچه این روز ها اگه من رو مشغول غیر تو کرده 

اگه باعث شده  بعضی مسائل و فکر های من زیبایی هات رو نبینه ، و به لغو  و بازیچه و بی خیالی مشغول باشه ، 

تا وقتی که توی تنگناهای خیالم هم نمی تونم کنترل کنم فکرم رو  

حتی حتی زرتم المقابر  تا وقتی که از رو پریدم توی باتلاق خیال و گناه و شلوغی و غفلت 

ولی اگه تو رو قشنگ دیده بودم 

و بازم خوبی هات رو میدیدم ، 

آتشی میشد ، از عشق و نشاط ، و این بازیچه ها و لغوی بازی ها و هرز رفتن ها و خیال های بدم رو می سوزوند 


53ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ  53

53و اون روز خوب و عیدی که ما رو   از  تو سوال میکنن ؟ 53



خوب ماهی بود ؟؟ 

ارزشش رو داشت ؟؟ 

میمهانی ما خوب بود ؟؟ 

چقدر قدر نعمت هام رو دونستی ؟ 

چقدر ماه رمضون صفا داشتی ؟ 

چقدر من رو خوب دیدی ؟ 

چقدر حسن ظن داشتی ؟؟ 

چقدر دیدی من به تو عشق دارم ؟ 

چقدر از وجود من کنار نعمت هام عشق و صفا کردی ؟؟ 

.......................................................................
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
سلام دوستان
راستش نمیدونستم این مشکلمو کجا مطرح کنم
گفتم شاید اینجا بهتر باشه
میدونم هیچ بنی ،بشری نباید روشون بهم باز بشه
حتی دوتا دوست معمولی،حتی دو تا همکار
و همه مون باید واسه حفظ کردنش بکوشیم..........42
ولی متاسفانه من نمیدونستم روی آدما به راحتی باز میشه و اون پرده حیا از بینشون برداشته میشه ...................
و حالا پشیمونم...
میخوام باز اون پرده حیا بینمون به وجود بیاد
میگن به وجود آوردن دوبارش خیلی سخته
ولی من حاضرم همه سختی ها رو بکشم و ....
کسی میتونه کمکم کنه
راه حلی دارید؟؟
ممنون میشم کمکم کنید
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

خدا ما رو اینقدر سخت آزمایش نکن
[تصویر:  51960705784679108839.jpg]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان