امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

نسبت به خیلی چیزایی که قبلا برام با ارزش بود بی تفاوت شدم
خیلی ناراحتم از خودم خیلی

  [تصویر:  final%204.png]
 
[تصویر:  05_blue.png]
سلام

تقدیم به شماها53

[تصویر:  57.jpg]
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


(1393 مهر 13، 23:27)حسین چار دو دو نوشته است: نسبت به خیلی چیزایی که قبلا برام با ارزش بود بی تفاوت شدم
خیلی ناراحتم از خودم خیلی
منم همینطور احساس میکنم دارم از دست میرم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مرا عهدی است باجانان....



[تصویر:  nasimhayat.png]
قول داده بودم دیگه درست برای هدفم تلاش کنم....اما نتونستم....

برگشتم به جایی عقبتر از جایی که بودم......

چیزایی که توی راه میوفته به جونم و نمیتونم جلوی خودمو بگیرم و نرم دنبالشون.....

با همه چیز سرگرم میشم....

میخواستم نواختن یه جور ساز رو یاد بگیرم به جایی تفریحای الکیم.....اما انگار ذهنم فکر میکنه تفریح یعنی وقت هدر دادن!!!!

یعنی یاد گرفتن یه ساز نمیتونه تفریح باشه......

هــــــــــی....

خیلی از قابلیت هامو کشتم.....درست حسابی درس نمیخونم........هر دفعه اینجا چیزی نوشتم و یه بار خوندمش رفتم و با قدرت دوباره کارمو شروع کردم...

همیشه بهم انرژی میداد...

این دفعه هم میده...

حتما تا چند دیقه دیگه راهمو پیدا میکنم!

بعش پشیمون میشم از نوشتن اینا! اما بزار بمونه....مهم نیست.....

فقط بهترین باش......از همین حالا.....53
نمیتونم بگم دلم گرفته چون واقعا نگرفته ، حس خاصی ندارم زیاد 

هر جا اسمی از خدا میبینم سریع ردش میکنم و نمیخونم ، همش به نظرم مسخره میاد 

نمیگم توی فکرم چی میگذره اما من توی دوران خاصی ام که میتونه برای آینده م تعیین کننده باشه ... 

در مورد اینجا یعنی کانون ترک به یک نفر که مثلا قرار بود امین باشه و مونس گفته بودم  البته نه زیاد 

حالا جالبه که منو تهدید میکنه که بقیه میگه!!! 

اینجا بود که بعد از مدتها خدا رو صدا کردم و گفتم انصافتو شکر!  این یکی رو دیگه نداشتیم! 

خودت اگه هستی باید بدونی که من مدتهاست اینجا بخاطر ترک نمیام  البته که ترک هم هدف فوق العاده ایه 

ولی یه جورایی یه نگاهی بهش کردم که شاید فقط خودش منظورمو متوجه بشه  البته اگه واقعا باشه ... 

حالا نه اینکه من بترسم ها  نوچ! رسوای زمانه منم ...
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
انتظار ... :11:
[تصویر:  98886820611051912952.jpg]
 
4fvfcja
وقتي ميام كانون .. اول يك نگا به امضام ميكنم تا يك وقت كسي اون شخصيه چاخاله وسط امضامو نخورده باشه 22
خلاصه ديگه 22
چاخال و پاك باشيد 22
آغا من حالم بده دست خودم که نیست4646
حتی یه ساعت هم بیکار نیستم شبها هم ده نشده بیهوشم
اما حالم خوش نیست سخت دیگه سخت20
قراربود درس بخونم اما نمیتونم آشفتم اصلا بد بهم ریختم
درسته چیزی تا کنکور نمونده اما فعلا بی خیال درس فقط کار وکاروکار..............
دعا کنید امام رضا بطلبه برم مشهد شاید آروم بشم
خیلی چیزهارو تا امروز از دست دادم دعاکنید آروم بشم کنکور یه دریچه است برای رسیدن یه خود قبلیم!
asabaniهمش این شکلیم!عصبانی
باهمه قهرم 
بی خودی دعوا میکنم
اصلا وعض بدیه202020202020202020
مرا عهدی است باجانان....



[تصویر:  nasimhayat.png]
به قول ارمین :

منو گذاشتیو رفتی  بگو چرااا
واس اینکه عشق و حالت بیشتر باشه به راه

حالو روزه من ساده رو نگاا
موندم تنها با یه عالمه چرااا
            [تصویر:  nasimhayat.png]                           
اینقد مشغله ی فکری دارم این روزا
دارم  دیوونه میشم1313
خدایا خیلی چیزا باید درست بشه
خیلی چیزا باید تموم بشه و جاشو ب چیزای جدید بده
★  *  ★   اینقد تلاش میکنم تا یه عالمه ازینا بگیرم    ☆  ★  

خدایا چه بی حساب و کتاب میبخشی و ما چه دقیق تسبیح ذکرهایمان را میشماریم



[تصویر:  959266sk2bnp02of.png]
یه سبد آرامش خیال ...
یه سبد لبخند ملیح..........
یه سبد توکل به خدا .........
یه سبد دعاااااای خالصانه .......


همش هدیه به ترلان عزیز و تک تک کانونی هااااااا
128fs318181
[تصویر:  wp4003454.jpg]
دلم گرفته..46
لطفا يه نگاه اينجا بندازييد..
از مهر تا آذر حدود ٦٠ صفحه پر شده..
ديگه خودتون صحبتهاي ناگفته مرا بخوانيد..
هييي..من نسل سوخته ي كانون حساب ميشم!!!(4)

حالا از شوخي گذشته واقعا از ته قلب ميخوام كه شلوغتر باشه..53258zu2qvp1d9v

طرف زنگ زده،اول كه نميدونم شمارمو از كجا پيدا كرده يا اين كه به همه زنگ ميزنه ميگه كنكوري هستيد؟! !!، بعد ارقام نجومي براي مشاوره ميده22
هيچي ديگه ،مرتبط بود، گفتم بگم22

موفق باشيد،باشيم..

خودتنظيمي مثبت داره اين خلوت بودن، منم راغب ميشم به نيومدن..asabani
آمدن يا نيامدن..مسأله اينست..!

آخه خدايي ٧٢عضو در ٢٤ساعت گذشته واقعا چه فعاليتي داشتن؟؟!!13
نهايتا ٢٠وخورده اي ارسال داشتن.. اووخت ٤٠و خورده اي تشكر..!! (اصلاح ميكنم ٣٠و خورده اي ارسال)
ببخشيد ديگه اينجوري ميگم..22
اصا ببخشيد اعصابم بهم ريخته..
راهكار الهي ترك

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٥﴾
 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾


چرخه:
پس چون فراغت يافتي،[در طاعت] بكوش(٧) و با اشتياق بسوي پروردگارت روي آور(٨) -->آيا كار را بر تو راحت نكرديم؟(١-٢-٣-٤-٥-٦)

-->چون نفس را مشغول نكني،وي تورا به بازي ميگيرد<--
--->كار را بر نفست سخت گردان<---
(تو دهني به نفس با نه گفتن به تمايلات حتي حلال)
[تصویر:  05_blue.png]
سلااام


آقا امید راست میگین

خیلی این روزا به خاطر مشغله ی فکری و کاری و بی حوصلگی و اینا کانون رو فراموش کردیم

کانونی های قبلی  بهمون کمک کردن زندگی بهتری داشته باشیم اما خیلی از ماها به جای اینکه   کمک کنیم کانونی های بعدی هم زندگی
بهتری داشته باشن و این کار خیر نسل به نسل منتقل بشه  داریم کانونو میسپریم به امون خدا !!!


قبلنا یادمه چقدر همه ذوق سرپرست شدن و مدیرشدن داشتن
چقدر فعال تر و با انگیزه تر بودن
اما حالا .. انگار دیگه اون حس و حالا نیست !!

البته هنوز هستن کسایی که با جون و دل مایه میزارن برای کانون ..دستشون درد نکنه
بیاید دست به دست هم بدیم و کانون رو مثل قبل سرحال و پرانرژی نگه داریم Khansariha (48)

نذاریم وقتی یه مدیر قدیمی که زحمت زیادی برای کانون کشیده و حق زیادی به گردن ما داره
وقتی به دلایلی کمتر میتونه بیاد ، حس عذاب وجدان داشته باشه یا  تالارش از رونق بیوفته و زحماتش به باد بره

هر کدوم به اندازه ی خودمون تلاش کنیم لطفا128fs318181
 سپاس شده توسط
دلم بد گرفته!انگار قراره همه چیز دست به دست هم بده تامن بیشتر از قبل له بشم
آغا شماهم که نطلبیدی مارو
کنسلی سفرمشهد داغ بود روی غمهای این چند روز اخیر...............................46:11:
مرا عهدی است باجانان....



[تصویر:  nasimhayat.png]
4fvfcja سلام بچه ها ............

خیلی ..خیلی .. دلم  براتون تنگ شده ، زیاد نمیتونستم بیام کانون ولی گاهی دلم تنگ مید میودم مطالبتون رو میخوندم ، فرصت کمه ، یه سری نکات کلی برای خودم پیش اومد دوست دارم اینجا بگم تا همه با هم  شریک باشیم ....

دوست دارم از خدا بگم ، گاهی میومدم  طبق نظر خودم درباره خدا قضاوت میکردم ، گاهی قول و قرار میذاشتم ، بعد هم منتظرم خدا هم طبقش بیاد جلو ، گاهی که حالم گرفته است ! و اعصاب ندارم و حال خوبی ندارم ، حوصله هیچی رو ندارم ! 

میگفتم برای چی تلاش کنم ، و چرا خدا کمک نکرده ، خدا اگه میخواست به من که کمک نیاز دارم  کمک میکرد و حالم رو خوب میکرد ! 

ولی بعدا فهمیدم چه لذتی داره که ببینی پاک شدی ، یه دستی از طرف خدا هستی ، یه نمایی از طرفش پیدا کردی 

53 بچه ها خدا خیلی قویه ، این قدرت رو باید بذارین توی خودتون حس کنین ، این طور نیست که شما جدا و بیرون بشین منتظر باشین ،

 باید بش بپیوندین ،
لذت با بودنش رو حس کنین ،
اگه لذات پاکی ، انصاف ، صداقت ، پاکدامنی و.. رو حس نکنین ، اگه لذت رحم و خوش بینی و مهربانی رو نچشین خوب ازش جدا میشین 

میشینین اون کنار ، میگین پس خدا کو ؟ پس خدا کی میاد ؟ اگه خودش میخواست کمکم میکرد ! 

بریم بشینیم فکر کنیم ، بالاترین لذت ها لذته محبت و عشقه ، به خدا به صداقت به نماز ، به پاکی ، به یک رویی ، 

به تعهده ، به نظمه ، به پاکدامنی ، 

اگه من توی راه خدا کمی زده شدم  و خسته و ترک یا گاهی اطاعت ها سخته ، این یعنی هنوز نرفتم دنبال اون لذت و عشق ، 

همه راهه خدا لذته ، بالاترین لذات ، شیرین ترین چشیدنی ها ، صبر رو با روحیه خوب بدست بیارین ، با دوست خوب با فضای خوب . 

این که من بی حوصله و بی صبرم و از اون ور از خدا شاکی ، بخاطر این که  نرفتن لذت با خدا بودن رو بچشم ، لذت خلوت ، راه هاش رو هم بلد نیستم ، چون به خودم مغرورم ! نمیرم فضام رو عوض کنم ، 

منتظرم همینجا بشینم ، تا همه چی خودش درست بشه ! خوب تو توی هر فضایی بری رنگ همون رو میگیری ، حتی بالاتر افسون میشی ! 

همه چی استدلال نیست ! همه چی چرا و اینها نیست ، فکر و اعتقاد و ایمان نیاز به  لوازم و شرایط خوب داره که جواب بده . 

دو تا داستان میگم و زحمت رو کم میکنم ، کمکی باشه برای حفظ عشقمون و پاکی به خدا 

............................
....................................
53  
این داستان خیلی جاله ومیتونه خیلی خیلی کمکتون کنه : 

در روایت متفاوتی در کتاب مجمع البیان ازامام صادق نقل میکنند که (عین روایت نیست ) : 

روزی رحمه همسر ایوب پیامبر  برای درمان  بیماری ایوب که به امتحان و ابتلات دچار شده بود ملتمسانه در اطراف روستا ها به دنبال طبیب میگشت ، 

سواری رو از دور دید به سراغش رفت ، سوار گفت اگه تو  همراه من بیایی ، همه اعضای خانواده و عیالی که طی حادثه گذشته به ظاهر از دست رفته اند و فوت کرده اند  رو به تو نشون میدم  که زنده اند ، 

رحمه گفت ، اینطور نیست ولی  برای تحقیق حرف تو با توی میآیم 

چند قدمی رفتند از دور به رحمه منظره ای نشان داد ، و همه اهل خانواده و فرزندان رو دید که زنده و سالمند ، و سوار گفت اگر با من بیایی همه آن ها مال تو خواهند بود ، اینجا رحمه گفت ابتدا باید با ایوب مشورت کنم . 

وقتی به ایوب گفت ، حضرت ایوب فرمود که آن سحر شیطان بوده و شیطات تورو فریب داده . 

(البته توی اینترنت و اکثر کتاب ها این روایت رو جور دیگه ای هست ...

ولی از اینها به کنار دو نکته خیلی جالب داره ، 

این که اگه رحمه همون چند قدم رو هم نمی رفت جلو دچار سحر شیطان نمی شد 

و نکته ای که نجاتش داد مشورت با ایوب بود وکسی که با روحیه و اهل خدا باشه . 

.....................

53 داستان دوم رو در مورد گمراهی محمد علی باب نقل میکنند که : 

شخص مومنی یک شب خواب ملکی رو دید که اون رو برای نماز شب بیدار کرد 

تا دو ماه این کار ادامه داشت ، کم کم اون شخص به اون ملک اطمینان پیدا کرد ، بعد دو ماه اون ملک توی خواب به اون فرد گفت که اینبار باید بری فلان عالم رو به قتل برسونی که تبهکاره 

اونشخص روی اعتمادش فریبش رو خورد ، و تا در خونه اون عالم رفت ، 

وقتی در باز شد ، یه لحظه به خودش گفت برای چی من این کار رو میخوام بکنم ، با خودش استدلال کرد که درست نیست این کار و مبنایی نداره 

همونجا دست برداشت و برگشت ، 

شب دوم باز ملک ازش خواست ، اینبار هم بلند شد ولی به وسط های راه که رسید باز هم فکر کرد و استدلال کرد و برگشت 

شب سوم باز هم اون ملک بود ولی  دیگه اون شخص حتی از خانه هم خارج نشد . 

و شب بعد اصلا خواب اون ملک رو ندید ، 

اون ملک شیطان بود ، بعد این قضیه رفت سراغ جوان مومن دیگری و همین حربه رو بکار برد ، اون جوان شد ، محمد علی باب (رئیس فرقه بهائیه ) 


..............

5353 

خلاصه کلام از این داستان چند تا نکته خیلی مهم هست : 

این که شما یک قدم طرف شیطان برین ، قدم بعدی رو راحت تر طرفش میریت ، و گاهی اینقدر سخت میشه که افسون و یا دچاز سحر میشین ! و دیگه همون افکار و اعتقادات یا استدلالا و دلایل برای شما کار ساز نیست 

و نکته مهم دیگه این که سعی کنین قبل از جلو رفتن توی قدم هایی که حس میکنین راه خدا نیست ، یا یه دوست خوب مومن و یا آدم با ایمانی مشورت کنین و ازش کمک بخواین ، 

و سوم اینکه همین که اون شخص مومن اون عالم رو دید روحیه اش روش اثر گذاشت و همین باعث شد فکر و استدلالش برای خودش کاری ساز باشه و اثر کنه ! 

و چهارم این که  هر قدم که سمت فضاهای خوب و دوستان خدا بری ، روحیه و ضعف و سستیتون کمتر میشه و محکم تر قدم بر میدارین . 

و نکته پنجم ، این که توی هر مرحله ای از وسوسه هستین ، اگه توی  همین مرحله کمی از وسوسه یا دستور شیطان یا اهل غیر خدا سرپیچی کنین ، مرحله بعد این سرپیچی براتون راحت تر میشه ! مثل اون شخص که دفعه سوم که اطاعت نکرد دیگه اصلا خواب اون وسوسه رو هم ندید . 



...........
....................

همه چی فکر و استدلال نیست ، عشق هست ، روحیه هست ، فضا و شرایط هم هست ، 

برای ترک و پاکی 

برای تقوا 


خیلی خیلی باید حواسمون محیط پیرامون باشه 


سعی کنیم با کسایی که فضاهای مسموم دارن و یا از عشق و دل پاکی برخوردار نیستن ، "خیلی بشون دل ندیم "  همینطور رفت و اومد رو باشون کم کنیم ، ازشون دستور تا میشه نگیریم و  هم صحبتی رو باشون کم کنیم . 

با این که نمیشه تقوای شخص رو از روی ظاهر دید ، 

ولی خیلی مراقب باشین ، با کسایی درس بخونین ، رفت و اومد کنین ، که شما رو یاد خدا بندازن ، 

فضای مسموم فکر سالم رو هم نمیذاره اثر بده 

خیلی خیلی فضا و روحیه  موثره تا 90 درصد بنظر من ، 

اگه بگم شما مثل یه آبی میمونین که توی هر ظرفی ریخته بشه شکل همون ظرف رو میگیره ، اون لیوان یا ظرف ، شخصیه که باش دوست هستین یا باش کار میکنین و رفت و اومد دارین ، و اون آب شما ! 

خیلی حواستون باشه که دل ندین ، 

عوضش با "دل برین پیش خدا 

با دل قرآن بخونین 

با دل بیاین  توی فضای کانون ، و به این فضا توجه کنین ، خیلی اثر داره 

سعی کنین توی جمع های مثبت خودتون رو زیاد بذارین حتی اگه بار علمی یا اطلاعات یا سوادیش برای شما کم باشه ، یا تکراری باشه 

یکم بیشتر جنبه روحیه و عشقتون رو کنار تفکر زیاد کنین ، چون بچه های تیزی هستین ! و اهل فکر میگم . 


...................

عجله هم نکنین ، برای ترک برای پاکی برای موفقیت آدم یه دفعه از صفر به صد نمیرسه 

مخصوصا برای پاکی و خودسازی ، کم کم باید بادش رو بخورین !  مخصوصا باد این فضا ها ،

یا علی 53534fvfcja
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
 سپاس شده توسط
انتظار خیلی سخته
اما شیرینیه
ولی آدمو میکشه
خیلی سخته آخر انتظارت اونچه که منتظرشی اتفاق نیفته .. : (
★  *  ★   اینقد تلاش میکنم تا یه عالمه ازینا بگیرم    ☆  ★  

خدایا چه بی حساب و کتاب میبخشی و ما چه دقیق تسبیح ذکرهایمان را میشماریم



[تصویر:  959266sk2bnp02of.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان