1394 ارديبهشت 6، 22:23
نمیدونم دردش چیه!!
(1394 ارديبهشت 6، 13:01)همساده نوشته است: سلام داداش رهروآمین یا رب العالمین
یه پاسخ عمومی:
اگه به تصویر سازی نرسه و نگاه بد نباشه و خدای نکرده امکان رویای بد ساختن نباشه،فکر نکنم نگاه کردن به عکس کسی که بهش علاقه داریم اشکالی داشته باشه.
پاسخ یه دوست همدرد:
وابستگی عاطفی راه رسیدن به هوشیاری رو دشوارتر میکنه.اغلب ما از خیالپردازی ها در مورد آینده و فکر زندگی با کسی که دوسش داریم و فعلا بهش نرسیدیم برای فرار از خودمون استفاده میکنیم به عنوان یه مسکن استفاده میکنیم از عشق و علاقه که ما رو از واقعیت ها دور کنه.و دور شدن از واقعیتها و انکار واسه ما که در حال هوشیار شدنیم سمه.
خدایا به من و همه خواهر برادرهایه هم دردم کمک کن که خلا های درونی مون رو با تو پر کنیم.حس عشق و علاقه به تو تمام وجودمون رو بگیره و همین باعث بشه به اطرفیانمون عشق بورزیم.
الهی آمین
(1394 ارديبهشت 4، 20:57)همساده نوشته است:سلام داداش سخته خیلی سخته راهی رو که داری میری رو بخوای عوض کنی ولی سخت تر از اون درجا زدنهامروز خیلی دلم گرفته بود...
دلم گرفته که چرا روزهای خوب و رکوردهای بالای پاکیم از بین رفت...
دلم گرفته چرا الان باید خودم راهنما باشم واسه بقیه ولی اینقدر تایم پاکیم کم شده که نمیتونم و هنوز رو قدم صفر و یکم...
دلم گرفته چون نه عشق و حال قبلنا رو دارم(منظورم جی اف و لاو بود)و نه حس و حال پاکی و حال روحانی و معنوی لازم رو...
خلاصه از اون ور رانده و از این ور مانده شدمم...
دلم تنگ شده برا یه نفر خیلی دلم تنگ شده یکساله ندیدمش از عشق و عاشقی هم خیری ندیدم...
به حالی که تو حرم امام رضا دارم و اصلا میزون نیست اصلا ارتباط برقرار نمیکنم با حرفایه سخنرانا با مداحا...
فقط تو حرم یه مسکن دارم اونم روضه است...همین که وسط دعا ها یا آخر سخنرانی ها شروع میشه صلی الله علیک یا ایاعبدالله،من رها میشم اصلا یادم میره همه بدبختیام...
دلمه بخوابم بعد تو خواب برم پیش امام حسین سرمو بزارم رو پاش اینقدر گریه کنم که نگو...بهش بگم خسته شدم بهش بگم دنیا بهم سخت میگذره بهش بگم بیا منو ببر دیگه...تو که یه روز منو میبری بیا و جلو بنداز...بهش بگم خسته م از خودم از نفسم از دروغ از نقشه کشیدن از ریا از حال دم به دم متغییر از پاکی های یک ماه نشده از کنترل نگاه از کنترل ذهن از کنترل غذا...اگه همه طردم کنن اگه خداهم منو نخواد اما امام حسین رفیق روزایه سختمه تنها کسیه که هیچ وقت تو سرم نزده نگفته بی عرضه نامرد...همیشه پشتم وایساده...ولی نمیدونم چرا منو نمیبره دیگه اینقدر دست دست میکنه...ببینمش خیلی ازش گلایه این روزها رو میکنم.
مهربان کاش زهیری بغلم میکردی
من به آغوش پر از مهر شما محتاجم
(1394 ارديبهشت 1، 22:33)Deril نوشته است: سلام. من جدیدا خیلی دلم میگیره بدون دلیل وقتی همه چی نرماله هم اینجوری میشم. انگار یه چیزی رو سینم سنگینی میکنه. بعضی وقتا میخام گریه کنم. واقعا فک کنم راسته که کشور ما دومین کشور افسرده دنیاست . چرا من باید تو اوج جوونیم افسردگی داشته باشم؟؟؟ قبلا فک میکردم به خاطر خ.ا هست که افسرده میشم ولی الان حدود 70 روزه پاکم و بعضی وقتا خیلی احساس افسردگی میکنم و دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم و فقط میخابم. خدا کنه همه چی درست شه