امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

این دل صاب مرده چند روزه گرفته واام نمیشه

نمیدونم دردش چیه!!
(1394 ارديبهشت 6، 13:01)همساده نوشته است: سلام داداش رهرو
یه پاسخ عمومی:
اگه به تصویر سازی نرسه و نگاه بد نباشه و خدای نکرده امکان رویای بد ساختن نباشه،فکر نکنم نگاه کردن به عکس کسی که بهش علاقه داریم اشکالی داشته باشه.
 پاسخ یه دوست همدرد:
وابستگی عاطفی راه رسیدن به هوشیاری رو دشوارتر میکنه.اغلب ما از خیالپردازی ها در مورد آینده و فکر زندگی با کسی که دوسش داریم و فعلا بهش نرسیدیم برای فرار از خودمون استفاده میکنیم به عنوان یه مسکن استفاده میکنیم از عشق و علاقه که ما رو از واقعیت ها دور کنه.و دور شدن از واقعیتها و انکار واسه ما که در حال هوشیار شدنیم سمه.

خدایا به من و همه خواهر برادرهایه هم دردم کمک کن که خلا های درونی مون رو با تو پر کنیم.حس عشق و علاقه به تو تمام وجودمون رو بگیره و همین باعث بشه به اطرفیانمون عشق بورزیم.
الهی آمین
آمین یا رب العالمین 
ممنون از جوابتون 53 آخه تنش ها که یکی دوتا نیس ولی توکل به خدا درستشون میکنم 
خودمو می سازم به خودم قول دادم 53
چشمانت خورشید، موهایت دریا
خوشا گم شدن، درین سرزمین



دیروز نقل و نبات، آب و گلاب
امروز آشی پشت پا. نذری. رسم همسایگی...
فردا به کدام بهانه بروم ؟؟؟ 


http://uploadboy.com/kv4a8wnz1ems.html
با صدای بی صدا
مث یه کوه بلند

مث یه خواب کوتاه
یه مرد بود یه مرد....



هندزفری...یه مرد تنها...رضا موتوری...فرهاد مهراد...خلوت اتاق...فلاکس چای...یه سینه پر غم...یه شب پر از دلتنگی

...با پاهای خسته
یه مرد بود یه مرد

شب، با تابوت سیاه
نشست توی چشمهاش

خاموش شد ستاره
افتاد روی خاک

سایه اش هم نمی‌موند
هرگز پشت سرش...
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام من تا حالا فکر میکردم هیچی مثل قبر و قبرستون جلوی شهوت آدم رو نمیگیره 

ولی الان فکر میکنم که فکر کردن به چادر خاکی فاطمه {س} خیلی بیشتر تاثیر داره

[تصویر:  pre%20fatemiye%2003.jpg]


سلام خدا و فرشته ها بر با عفت ترین و پاکترین کسی که دنیا به خودش دید
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


[تصویر:  elham_bakhsh_%2814%29.jpg]
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
(1394 ارديبهشت 4، 20:57)همساده نوشته است:
امروز خیلی دلم گرفته بود...
دلم گرفته که چرا روزهای خوب و رکوردهای بالای پاکیم از بین رفت...
دلم گرفته چرا الان باید خودم راهنما باشم واسه بقیه ولی اینقدر تایم پاکیم کم شده که نمیتونم و هنوز رو قدم صفر و یکم...
دلم گرفته چون نه عشق و حال قبلنا رو دارم(منظورم جی اف و لاو بود)و نه حس و حال پاکی و حال روحانی و معنوی لازم رو...
خلاصه از اون ور رانده و از این ور مانده شدمم...
دلم تنگ شده برا یه نفر خیلی دلم تنگ شده یکساله ندیدمش از عشق و عاشقی هم خیری ندیدم...
به حالی که تو حرم امام رضا دارم و اصلا میزون نیست اصلا ارتباط برقرار نمیکنم با حرفایه سخنرانا با مداحا...
فقط تو حرم یه مسکن دارم اونم روضه است...همین که وسط دعا ها یا آخر سخنرانی ها شروع میشه صلی الله علیک یا ایاعبدالله،من رها میشم اصلا یادم میره همه بدبختیام...
دلمه بخوابم بعد تو خواب برم پیش امام حسین سرمو بزارم رو پاش اینقدر گریه کنم که نگو...بهش بگم خسته شدم بهش بگم دنیا بهم سخت میگذره بهش بگم بیا منو ببر دیگه...تو که یه روز منو میبری بیا و جلو بنداز...بهش بگم خسته م از خودم از نفسم از دروغ از نقشه کشیدن از ریا از حال دم به دم متغییر از پاکی های یک ماه نشده از کنترل نگاه از کنترل ذهن از کنترل غذا...اگه همه طردم کنن اگه خداهم منو نخواد اما امام حسین رفیق روزایه سختمه تنها کسیه که هیچ وقت تو سرم نزده نگفته بی عرضه نامرد...همیشه پشتم وایساده...ولی نمیدونم چرا منو نمیبره دیگه اینقدر دست دست میکنه...ببینمش خیلی ازش گلایه این روزها رو میکنم.
مهربان کاش زهیری بغلم میکردی
من به آغوش پر از مهر شما محتاجم

سلام داداش سخته خیلی سخته راهی رو که داری میری رو بخوای عوض کنی ولی سخت تر از اون درجا زدنه
یه درمیون رفتن هی برگردی ببینی همون جا یا نه عقب تر از قبلی ادم میبرره باید ثابت باشیم ثابت قدم باید ثابت کنیم به خودمون و به خدا 
که دوسش داریم وقتی به قول اون دوستمون اون لجنای ته حوض اومدن بالا طبیعیه ادم حالش بد شه ولی باید تحمل کرد و زحمت کشید
لجنا رو بیرون ریخت تا اب تمیز بیاد وگرنه میتونی دوباره بزاری اروم لجنا برن ته و کاری نکنیم ولی روحمون کدر و کثیف بمونه
منم دارم سعی میکنم صبر کنم ان مع العسر یسری
باید خودمون سرنوشتمونو عوض کنیم میتونیم به یاری خدا نبررررررررررررری برا منم دعا کن
(1394 ارديبهشت 1، 22:33)Deril نوشته است: سلام. من  جدیدا خیلی دلم میگیره بدون دلیل وقتی همه چی نرماله هم اینجوری میشم. انگار یه چیزی رو سینم سنگینی میکنه. بعضی وقتا میخام گریه کنم. واقعا فک کنم راسته که کشور ما دومین کشور افسرده دنیاست . چرا من باید تو اوج جوونیم افسردگی داشته باشم؟؟؟ قبلا فک میکردم به خاطر خ.ا هست که افسرده میشم ولی الان حدود 70 روزه پاکم و بعضی وقتا خیلی احساس افسردگی میکنم و دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم و فقط میخابم. خدا کنه همه چی درست شه

سلام منم از این دلتنگیا کم ندارم ولی یه سری کار برا کمتر شدنش انجام دادم شاید بد نباشه.
سعی کنم با دوستا و اقوام خوبمون رفت و امد کنم
اسنخر خیلی کمک میکنه
پیاده روی
کارایی که دوس داریو بنویس حتی اگه فیلم دیدن باشه انجام بده 
سعی کن بیکار نمونی ولی اگه خیلی شدید هست و خواب و غذات خیلی زیاد یا خیلی کم شده حتما برو پیش یه روانشناس
راز بگشا ای علی مرتضی!
ای پس از سوء القضا حسن القضا!


... در حالى كه جايگاه فرداى آدمى گور است، كه در تاريكى آن، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان مى‏ گردد، گودالى كه هر چه بر وسعت آن بيفزايند، و دست‏هاى گور كن فراخش نمايد، سنگ و كلوخ آن را پر كرده، و خاك انباشته رخنه‏ هايش را مسدود كند. من نفس خود را با پرهيزكارى مى ‏پرورانم، تا در روز قيامت كه هراسناك‏ترين روزهاست در أمان، و در لغزشگاه‏ هاى آن ثابت قدم باشد. من اگر مى‏ خواستم، مى‏ توانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافته ‏هاى ابريشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هيهات كه هواى نفس بر من چيره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام هاى لذيذ بر گزينم، در حالى كه در «حجاز» يا «يمامه»  كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و يا هرگز شكمى سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم ‏هايى كه از گرسنگى به پشت چسبيده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد، يا چنان باشم كه شاعر گفت: «اين درد تو را بس كه شب را با شكم سير بخوابى و در اطراف تو شكم‏هايى گرسنه و به پشت چسبيده باشند».  آيا به همين رضايت دهم كه مرا امير المؤمنين عليه السلام خوانند و در تلخى‏ هاى روزگار با مردم شريك نباشم و در سختى‏هاى زندگى الگوى آنان نگردم آفريده نشده‏ام كه غذاهاى لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پروارى كه تمام همّت او علف، و يا چون حيوان رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده، و از آينده خود بى خبر است. آيا مرا بيهوده آفريدند آيا مرا به بازى گرفته ‏اند آيا ريسمان گمراهى در دست گيرم و يا در راه سرگردانى قدم بگذارم. گويا مى ‏شنوم كه شخصى از شما مى ‏گويد: «اگر غذاى فرزند ابى طالب همين است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است». آگاه باشيد درختان بيابانى، چوبشان سخت‏تر، و درختان كناره جويبار پوستشان نازك‏تر است. درختان بيابانى كه با باران سيراب مى‏ شوند آتش چوبشان شعله‏ورتر و پر دوام‏تر است.  من و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چونان روشنايى يك چراغيم، يا چون آرنج به يك بازو پيوسته‏ ايم، به خدا سوگند اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر بدهند، از آن روى بر نتابم، و اگر فرصت داشته باشم به پيكار همه مى‏ شتابم، و تلاش مى‏ كنم كه زمين را از اين شخص مسخ شده «معاويه» و اين جسم كج انديش، پاك سازم تا سنگ و شن از ميان دانه‏ ها جدا گردد.
دنیا» در این معناست که سخت مذموم است و در بیان قرآن کریم و معصومان (ع) به فریب، دروغ، سراب، خواب و نظایر این‏ها تشبیه شده است و تنها راه نجات، زهد به آن و انقطاع از آن استزندگى دنیا براى کافران جلوه کرده است. در حالى که آن‏چه جلوه نموده است، حقیقت نیست، فریب و غرور است:  و زندگى دنیا چیزى جز کالاى فریب نیست.
آن‏چه به او دل مى‏بندند جز بازیچه‏اى کودکانه و هوسى نابخردانه نیست
دنیا واسطه فریب است، دنیا عامل غرور است. شیطان از سنخ دنیاست و به سبب دنیا فریب مى‏دهد:.»پس زنهار که زندگى دنیا فریبتان ندهد و شیطان (غرور) شما را [با آرزوى دراز] نفریبد.
 انسان به محض اتصال با دنیا، در حقیقت با شیطان متصل مى‏شود و این که دنیا سرآغاز همه خطاها و معاصى و گناهان است، از این‏جاست.
دنیا حلقه واسطه تباهى‏هاست.
هر جا پاى انسان مى‏لغزد و سقوط مى‏کند به واسطه این حلقه «دنیا» است، زیرا دنیا دام شیطان است، چنان‏که از امیر مؤمنان على (ع) روایت شده است از دنیا بپرهیز که به درستى آن دام شیطان است.
اگر واسطه اتصال و ارتباط و فریب شیطان (دنیا) نباشد، دیگر انحرافى در کار نیست.

بدانید که زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشیتان به یکدیگر، و افزون خواهی در اموال و اولاد است،مانند بارانی است که محصولش کشاورزان را به شگفتی آورد، سپس پژمرده شود و آن را زرد بینی، سپس ریز ریز و خاشاک شود!![که برای دنیاپرستان بی ایمان] در آخرت عذاب سختی است و [برای مؤمنان که دنیای خود را در راه اطاعت حق و خدمت به خلق به کار گرفتند] از سوی خدا آمرزش و خشنودی است، و زندگی دنیا جز کالای فریبنده نیست.»(سوره ی حدید، آیه ۲۰)
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


سلام
تجربه های جدید..درد های جدید..53258zu2qvp1d9v


موندن رو اعتقاد مهمتره یا رد شدن؟؟

پناه میبرم ب خدا از تزلزل.. از سست عنصری..از تزغ قلب..

یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

روزى شهید محراب آیت الله مدنى به خادمش گفت: هوس کباب کرده‏ ام، می‏توانى چلوکباب تهیه کنى؟

البته سعى کن از جایى بخرى که تمیز و غذایش خوشمزه و لذیذ باشد...
خادم می‏گوید: من که هیچ وقت ندیده بودم آقا غیر از نان و گوجه یا پنیر و چاى شیرین غذاى دیگرى بخورد؛ با شوق و عجله گفتم: الان آماده می‏کنم...

زود حرکت کردم تا آقا از تصمیم خود برنگردد...

هنگام حرکت به من فرمود: موقع آمدن غذا را در چیزى بـپـیـچ تا دیگران متوجه نشوند...

گفتم: به چشم!

حرکت کردم؛ از رستورانى که آشنا بود، غذا تهیه کردم و با اشتیاق فراوان در حالى که آن را مخفى کرده بودم، به منزل برگشتم. سفره‏ اى در اتاق آقا پهن کردم و غذا را روى سفره گذاشتم...

عرض کردم: آقا! سفره آماده است؛ تا غذا سرد نشده بفرمایید...
فرمود: شما تشریف ببرید بیرون، بعد از نیم (یا یک) ساعت بیایید ظرف و سفره را جمع کنید.
زمان مقرر به اتاق برگشتم، اما با شگفتى و ناراحتى متوجه شدم آقا غذا را میل نکرده ‏اند؛

پیش خود خیال کردم لابد چیزى در غذا دیده یا باب میلش نبوده که نخورده‏ اند...

پرسیدم: غذا باب میل شما نبود؟!

فرمود: غذا باب میل بود و هیچ مشکلى نداشت...

گفتم: پس چرا تناول نفرمودید؟

گفت: از اول هم بناى خوردن نداشتم؛ !
چند روزى بود این نـَفس، هواى چلوکباب کرده بود؛

می ‏خواستم او را ادب کنم و به او بفهمانم اگر بخواهم می‏توانم فراهم کنم، اما این کار را نمی‏کنم؛

خواستم غذا را جلوى چشم نـَفس قرار دهم، تا آن را ببیند و عطر آن را استشمام کند، وقتى به او ندادم، دیگر چنین هوسى نکند...

ای جانم ای کاش منم کمی مثل تو بودم علامه مدنی گل گلاب - بزرگترین مشکل همه ما اینجا همین هوای نفس هست که از بس بهش رو دادیم سوارمون شده ولی ایشنالله یه روزی کاملا از شرش خلاص میشیم
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


وقتی تو خونه خودت دلت بشکنه ...  1276746pa51mbeg8j 23 20
خدایا شکرت

هنوز هستم....


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان