1394 تير 3، 22:34
ویرایش شده
1. دیشب از همون اوایل راه که نشستم پشت فرمون، یه ترس عجیبی افتاد تو تنم ... عجیب! حس کردم میخواد یه اتفاق بدی برام بیفته ... تضرع کردم و صدقه کنار گذاشتم و از خدا خواستم حفظم کنه ... با احتیاط بیشتر روندم و جالب که چراغ به چراغ به قرمز میخوردم ... نزدیکیای مقصد، داشتم راه خودمو میرفتم، یه ماشین از سمت راست که میخواسته انگار سبقت بگیره و حالا که نزدیک دو راهی شده بودیم، انگار هول شده بود، به طرز عجیب و غیر منتظره ای از بغل به تعبیری کوبوند بهم ... رسیدم دیدم جز چند خراش واقعا جزئی چیزی نشده ... وقتی بنده خرابکار میشه؛ خود مهربونش ترسو تو دل آدم میندازه تا تضرع کنی به درگاه مهربونش ... تا کاسه ی برعکس شده ات رو دوباره رو به بالا بکنی.
2. حجت الاسلام قاسمیان دیشب حدیثی داشت میخوند به این مضمون که تا چهل سالگی یه ارفاقایی به بنده میکنن اما بعدش خداوند به ملائکه میگه تو حساب کتابش سخت بگیرین (اگه مضمونو درست گفته باشم.)
و همچنین روایتی رو اشاره کرد شبیه این روایت:
از امام جعفر صادق (علیه السلام) در قول خدای تعالی که فرمود:
اولم نعمر کم ما یتذکر فیه من تذکر *
توبیخ لابن ثمانی عشره سنه.
این آیه ملامت و سرزنش بر جوانی است که به سن هجده سال رسیده است.
و گفت (مضمون) که خدمت آقا (رهبر فرزانه) بودیم و بحث نماز بود، گفتم یه چیزی بفرمایید ما که پیش این جووناییم بهشون بگیم؛
ایشون فرمود: بهشون بگین تا جوون هستن سر نماز حواسشونو جمع کنن ... تا جوون هستن میشه.
*وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَاءكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَّصِيرٍ
و آنان در آنجا فرياد برمىآورند: «پروردگارا، ما را بيرون بياور، تا غير از آنچه مىكرديم، كار شايسته كنيم.» مگر شما را [آن قدر] عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت گيرد، عبرت مىگرفت و [آيا] براى شما هشداردهنده نيامد؟ پس بچشيد كه براى ستمگران ياورى نيست.
فاطر، 37