امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

نقل قول: هدف این نیست که بیام...درس بخونم....یه کاره ایی بشم...به آرزوم برسم...و مثل همه بمیرم! 

احتمالا هدف ما ازینجا بودن خیلی مهمتر ازین حرفاست..


53 


نقل قول: چطوریه یه نفر میاد کراک میسازه گند میزنه به دنیا اما ما فقط درگیریم که ترک کنیم و تموم....نه اقا اینطوری تموم نمیشه...

درسته ..برای بعضی از ماها ترک کردن شده همه ی زندگی وقتی بهش میرسیم مغرور میشیم انگار دنیا رو داریم دیگه مثل قبل تلاش نمیکنیم ، انگار که همه ی کارها رو به هدف ترک انجام میدادیم فقط!!!
و وقتی شکست میخوریم چنان مایوس میشیم انگار دنیا به آخر رسیده

شاید منظور شما چیز دیگه ایه ولی کلا میگم

 ترک کردن فقط یکی از هدف های  زندگیه .. نباید انقدر روش تمرکز کنیم و از قسمت های دیگه ی زندگی غافل بشیم

اصلا هرچی تمرکز رو ترک زیاد باشه برعکس کمتر نتیجه میگیریم به نظر من

اما برعکس اصلاح کردن قسمت های دیگه ی زندگی و رسیدن به هدف های مهمتر همزمان تاثیر مستقیم میذاره رو ترک

قبلنم این مثالو گفته بودم مثل این میمونه که با یه حیون وحشی درگیر بشی خب معلومه میزنه تیکه پارت میکنه
اما اگه برنامه ریزی داشته باشی ، بهش بی محلی کنی و به کارهای مهمترت برسی اونم کمتر بهت کار داره و به دست و پات میپیچه

کانونم برای اصلاح زندگی  قسمت های مختلفی داره ،  ان شاء الله ازش بهره ی کافی رو ببریم
هم اعصابم خورده...
هم از همه کس دلگیرم...
دوست دارم دعوا بگیرم ولی می ریزم تو خودم ...
حوصله هیچکس رو ندارم...
کاشکی حداقل تو یه خونه ای تنها واسه خودم بودم و هیچ کس مزاحمم نمی شد...

توی یه جزیره ، تنهای تنها...

دلیلش شاید افسردگی باشه ، شاید غرور باشه ، شاید ...
خدایا من مسلمون خوبی نیستم ، آدم خوبی هم نیستم ، خدایا تو رهام نکن.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
خدا جونم ببخش اگه تو ناراحتی یه فکرای بدی کردم و ناسپاس بودم
من به جز تو کسی رو ندارم
راضی ام به رضات یا ارحم الراحمین
2uge4p42uge4p42uge4p42uge4p4
امیر مؤمنان حضرت علی(ع) می فرمایند: پیامبر اسلام فرمود:
عمر جهان به پایان نمی رسد مگر آنکه مردی از نسل حسین امور امت مرا در دست می گیرد و دنیا را پر از عدل می کند همچنانکه پر از ظلم شده است.

[تصویر:  nasimhayat.png]
این دو پست رو ده روز پیش گذاشتم تو انجمن شبانه روزی


(1394 مرداد 21، 1:56)همساده نوشته است: راستش ما آخرش نفهمیدیم چی رو باید حلال کنیم 4fvfcja 

و جدی بی هیچ نوشابه باز کردنی واقعا خیلی عالی بود نوشته تون. اصلا جای نقد نداشت. البته خیلی میشه راجع بهش حرف زد.
ما گاهی نمیخوایم قبول کنیم که اگه به درونمون رجوع کنیم. اگه واقعا همه آموخته ها و حرفهایی که شنیدیم رو کنار بزاریم و بی هیچ قضاوتی حرفهای درونمون رو بیرون بریزیم میبینیم که همه به یک جا به یک باور ختم میشه. حالا ممکنه هر کسی یه جور بیانش کنه ولی همه ما دوستان همدرد به یک نقاط مشترک میرسیم.من اسمشو میزارم رجوع به فطرت

این چکیده جمله دوم:
ماپذیرفتیم تا عمل نکنیم ایمان و اعتقاد برای ما کاری انجام نخواهد داد. و آموختیم که درخت باور به پاکی، با قدم های کوچکمان در مسیر هوشیاری تنومند خواهد شد.


این چکیده جمله چهارم:
ما به این باور رسیدیم که نیرویی برتر از ما میتواند سلامت عقلمان را به ما باز گرداند.( همون اعتماد به نیروی برتری که شما گفتین)
(1394 مرداد 20، 21:52)همساده نوشته است: به نام خدا
امروز رفتم حرم واسه همه دعا کردم مخصوصا کانونی ها و مخصوصا کسایی که التماس دعا ویژه گفتن...

مرسی مرد مجاهد خیلی حرفت به دلم نشست و روحیه بهم دادم. واقعا مرسی. انشاالله شایسته این همجورای و این نفس هایی که در حرم میکشم گاه و بیگاه باشم.

خانم مهر خدا

خواستم یه متن بلند بالا راجع به این پستتون و عباراتی که انتخاب کردین بنویسم. خواستم مثالهایی بیارم که چطور شما دارین چقدر زیبا اصول رو بیان میکنین. خواستم تبریک بگم به این قلم. خواستم آیه و حدیث بیارم که ببینین چه نزدیک گفتین به مبانی دینی و عقلی.
خواستم ده تا اعتبار بدم.
دیدم هیچ کدوم حق مطلب رو ادا نمیکنه، همینجوری بی هیچ نقد و پاسخی اینجا بمونه برای یادگاری ایشالا تا چند سال نورش باقی میمونه.
فقط با اجازه تون یه قسمتهاییش رو تو امضام خواهم آورد. 1276746pa51mbeg8j 


خدا به حق این روزایه عزیز همیشه این نوری که تو وجودتون هست رو حفظ کنه.
شما منو حلال کنید.




پستها که حذف بشه که هیج
کانون هم که حذف بشه که هیچ
تا سالها بعضی از افراد و جمله هاشون ملکه ذهن آدم میشن.
امیدوارم عصبانیتت فروکش کنه و اگه از کسی رنجیدی ببخشیش همیشه ممنونتم و هیچ وقت از ذهن من نخواهی رفت دوست همدردم.  53
خاطره ها رو نمیشه پاک کرد کاش تو تصمیمتون تجدید نظر بفرمایید
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
دیگه اون احمق سابق نخواهم بود
دنیای من باید عوض بشه
فقطم خودم میتونم عوضش کنم

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1394 مرداد 29، 23:53)MeHreKhODaa نوشته است: همه ارسالی هامو پاک کردم یک وقت کسی با دیدنش مشکلی براش پیش نیاد.
میرم تا یک وقت آقایون بخاطر رفتارم مشکلی براشون پیش نیاد.
میرم یک وقت خانما از حرفام ناراحت افسرده نشن.

من از جنستون نیستم. پاک و زلال نیستم مث شماها.

سلام همسفر

اینطور که میگی نیست ، می دونم که اینطور نیست

بهتون حق میدم که زودرنج باشید

...

بهترین ها را از خدا براتون طلب می کنم

و امیدوارم برگردید به کانون
گل نیلوفر در مرداب می روید، تا همه بدانند
در سختی ها باید زیبایی آفرید

مراحل نه گانه ترک اعتیاد خود ارضایی

سلام آبجی مهرانا Khansariha (8)
با شناخت 7و8 ماه که از جو کانون و مدیران و سرپرستانش دارم
مطمئنم اگه رفتار شما یک دهم درصد توجه بنما (0.1) درصد
برای آبجیا یا داداشیا مشکل ساز بود حتما حتما حتما
مدیران و سرپرستان بهت تذکر و اخطار میدادند شک نکن
پس روی تمام حرفایی که زدی ی خط گند بکش
نذار این زودرنجی تو رو از اهداف مشترکمون دور کنه
نذار حالا که همه چیز داره خوب پیش میره شیطون جلو پات سنگ بندازه
و کلام آخر اینکه
اگه از بچه ها چه آبجیا چه داداشیا و مخصوصا من
اگه حرفی زدیم
زودقضاوت کردیم
بد قضاوت کردیم
بهت توجه نکردیم
و هر چیه دیگه که باعث این شد که شما رنجش خاطر بشی و دلتون بشکن
من به شخصه و به نماینده از طرف تک تک بچه ها ازت معذرت میخوام
فقط بدون اگه تصمیم قطعی گرفتی برا رفتن دل یکی از بچه ها رو بدجوری میشکنی
و اون هم کسی نیست جز داداش تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــواب
تو که با کلی حرف و صحبت و توجه امیدش رو برگردونی
الان با رفتن ی ضربه محکم روحی بهش میزنی
حالا دیگه خود دانی
"هر کجا از این زمین خاکی که هستی دست خدا به همراهت"
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
باید بلند شم. ذهنم رو پاک کنم هرچند سخته. یه خورده روغن کاری و بعدشم سمباده زدن.
یه چیزی مثه ترمز داره جلوی حرکت کردنمو میگیره. یه چیزی نمیخواد به جلو پیش برم.

 هرچی هست از خودمه. باید درستش کنم. میدونم مشکل از کجاست.از همین الان درستش میکنم. از همین الان شروع میکنم.

فقط برا امروز تمام تلاشم رو میکنم هر چقدر میخواد پستی و بلندی داشته باشه من پیش میرم.



"بیچاره اونی نیست که داره سختی میکشه بیچاره اونیه که دلیلی و فلسفه ای برای سختیهاش نداره."



با تمام وجودم پیش به سوی تلاش کردن و مقاومت کردن و راضی بودن

فقط تمرکز به روی اهداف. دیگه میخوام حرف بقیه برام اهمیتی نداشته باشه. راه اهدافمو پیش میگیرمو دیگران میخوان هرجوری که بهم نگاه کنن و منو قضاوت کنن و با هم هرطوری که میخوان رفتار کنن، دیگه اهمیت نمیدم و برام مهم نیست، دیگه نمیخوام وابسته به رابطه و رفتار دیگران باشم. میخوام به اهدافم برسم .من که نمیتونم همه رو از خودم راضی نگه دارم.   

پیش به سوی اهدافِ...
من از خود می پرسم، شما چطور؟

آیا اعتیاد یک نوع بیماری است؟؟

اعتیاد جنسی چیست؟؟

آیا من یک معتاد جنسی هستم؟؟

چگونه می توانم بفهمم که یک معتاد جنسی هستم؟؟

گاهی وقتی که خیلی تو تنهایی خودم فرو می رم ، مثل همین حالا 

کلی فکر می کنم ، بخش عمده ش مربوط به ازدواج می شه ، بزرگترین علامت سوال من ازدواجه 

برام مبهم شده تازگیا پر از ترس و دلهره و وحشت !!!

تا به امروز هر بار برای دختری اقدام کردم (سه مرتبه) هر سه تاش منفی شد، نمی دونم شاید ... هیچی فکرای خوب باید کنم من بعد از این 

هر چی خدا بخواد ولی این یه مورد تو قلبم سنگینی می کنه به شدت 

بچه ها اگر من قبل از ترک یک سالِ ازدواج کنم بد می شه ؟ خودم فکر می کنم افتضاح می شه چون شاید رو بعد شخصیتم این موضوع تاثیر منفی گذاشته باشه و مورد تایید دختر خانوم قرار نگیرم !!!  53258zu2qvp1d9v
حالم اصلا خوب نیست
افکار پلید دوباره آمدند سراغم
همیشه بدترین زمان ممکن میاندا
اصلا تمرکز ندارم
حوصله هم ندارم
و جو جوری که اصلا نمیتونم به بی خیالی بگذرونم
نیاز به تمرکز و انگیزه دارم
این هفته امتحانات ترم تابستانه دارم
اگه شل بیام دوباره افتضاح میشه
یکی بیاد کمکم 20
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
(1394 مرداد 30، 20:55)Mehdi.R نوشته است: حالم اصلا خوب نیست
افکار پلید دوباره آمدند سراغم
همیشه بدترین زمان ممکن میاندا
اصلا تمرکز ندارم
حوصله هم ندارم
و جو جوری که اصلا نمیتونم به بی خیالی بگذرونم
نیاز به تمرکز و انگیزه دارم
این هفته امتحانات ترم تابستانه دارم
اگه شل بیام دوباره افتضاح میشه
یکی بیاد کمکم 20

سلام 

برادر من در حدی نیستم که کمک رسان باشم 

ولی در خدمتم  128fs318181
خدایا یه جوری به دلم بنداز چی درسته چی غلط 

من با این سیاهی که صداتو نمی شنوم ، یه کاری کن 

امروز چرا خراب شد ؟ من که داشتم خوب پیش میومدم 

حالم گرفته شد دلم گرفت 

عجب دلگیر شده دنیا برام 

می گردم یه دلخوشی ای پیدا کنم ... چیزی بدست نمیارم  20
داداش تواباگه تو پر از شادی و نشاد باشی و به زندگی امیدوار
حال منم خوب خوب خوب میشه 317
باور کن 
راستی برو تو ختم صلوات شرکت کن
فکر کنم بهت کم کنه
من که به دلم افتاد میتونم با ذکر صلوات خوب بشم
بیا تو هم ی امتحانی کن
شاید فرجی شدKhansariha (18)
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
قسمت از کتاب آزادی معنوی اثر شهید مرتضی مطهری (من هر وقت این کتاب رو می خونم روحیه و انرژی مضاعفی پیدا می کنم به شما هم توصیه می کنم حتما مطالعه کنید.)

"انسان خودش اسیر خودش می شود،خودش برده و بنده خودش می شود. انسان دو مقام یا دو درجه دارد: درجه دانی یا حیوانی و درجه عالی یا انسانی. پیغمبران آمده اند که آزادی عنوی بشر را حفظ کنند یعنی نگذارند شرافت انسان،انسانیت انسان،عقل و وجدان انسان،اسیر شهوت یا خشم یا منفعت طلبی انسان بشود.این معنی آزادی معنوی است.

هر وقت شما دیدید بر خشم خودتان مسلط هستید نه خشم شما بر شما، شما آزادید. 

هر وقت شما دیدید بر شهوت خودتان مسلط هستید نه شهوت شما بر شما، شما آزادید."
.
.
.
امروز با یه گروه آشنا شدم واقعا مثه یه کیمیا بود برام.
همیشه من در برخورد با دوستانم و خانوادم حتی در برخورد با دوستان کانونی خودم به این مشکل برمیخورم که میخوام کمک کنم بهشون همش غصه شون رو میخورم حرصشون رو میزنم ولی تهش هیچی نمیشه.خدایا من که عاشق همه شونم خیلی دوسشون دارم پس مشکل کجاست؟
و خدا این نور رو بهم تابوند اومدم اشتراک بزارم با شما:

درعشق ما درحالت معمول خود هستیم و زندگی پراز روحانیت رو دنبال میکنیم مقصد ما آرامش و ارتباط متقابل ما باکسان وخویشانمان است و از اینکه دراین رابطه شرط وشروط وانتظاری نیست و فقط عشق است که درماجاریست و زندگی مارا رونق میدهد ولی درترحم ما درحقیقت فرد مورد نظرمان را کنترل می کنیم و مسئولیت وهمه اعمال ورفتار او را بعهده میگیریم درحقیقت نقش ناجی را بازی می کنیم یعنی دایه مهربانتراز مادر میشویم واین هرگز زندگی آرامی رابرای مابه ارمغان نمیاورد و درحقیقت ماهمیشه درسه ضلع یک مثلث قرارمیگیریم اول نقش ناجی داریم ولی چون نظرمان هیچوقت تامین نمیشود بعد دچار خشم که آنوقت درضلع دوم قرارمیگیریم و درانتها وضلع سوم دوباره ما قربانی هستیم و این هرگز احساس و زندگی موفقی نخواهد بود.



بی نظیر بود و فوق العاده برای من از این کشف غرق سرور شدم. انشاالله در آینده مطالب بیشتری بهم برسه از این گونه 
خدایا ممنونم 53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 8 مهمان