امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

از حرف یکی از بچه های کانون بدجوری دلم گرفت 20

خیلی حرف دارم برای گفتن اما اصلا حسش نیست
فردا امتحان دارم اما هیچی نخوندم
دو تا امتحانام عالی شد studsmatta
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
 سپاس شده توسط
سلام اگه دوست دارید پست پدرم را دوباره بزارم
اگه آقای همساده و درخشنده و خانمهای سها وسنا و خانوم لبخند اعتراضی ندارند.
(1394 شهريور 3، 21:59)seyed_mahdi نوشته است: سلام اگه دوست دارید پست پدرم را دوباره بزارم
اگه آقای همساده و درخشنده و خانمهای سها وسنا  و خانوم لبخند اعتراضی ندارند.

وا
من کی اعتراض کردم 1744337bve7cd1t81
من اتفاقا دیشب 7 تا حمد به نیت سلامتی پدرتون فرستادم 1276746pa51mbeg8j
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
(1394 شهريور 3، 18:37)سنــا نوشته است: وسائل‏الشیعة ج : 20 ص : 352 بَابُ 28- بَابُ تَحْرِیمِ الِاسْتِمْنَاءِ حدیث25805 مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أُتِیَ بِرَجُلٍ عَبِثَ بِذَکَرِهِ فَضَرَبَ یَدَهُ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ زَوَّجَهُ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ.

از سایت http://www.islamquest.net

53

رفتم چک کردم اره این حدیث در کتاب وسائل شیعه هست هرچند ترجمه ای که اینجا آورده شده  ایراد داره ولی همچین حدیثی وجود داره.
خیلی دلم گرفت راستش.  1744337bve7cd1t81
همینجور داشتم غصه میخوردم که...

 یاد یه قضیه اقتادم سرچ کردم اصلشو اینجا برای شما میزارم:

یکی از اصحاب خاصّ امام علی صلوات اللّه و سلامه علیه به نام أصبغ بن نباته حکایت نماید:

روزی در محضر امام علیه السلام نشسته بودم که ناگهان غلام سیاهی را آوردند؛ که به سرقت متّهم بود.
هنگامی که نزد حضرت قرار گرفت، از او سؤال شد: آیا اتّهام خود را قبول داری؟؛ و آیا سرقت کرده ای؟
غلام اظهار داشت: بلی ای سرورم! قبول دارم، حضرت فرمود: مواظب صحبت کرن خود باش و دقّت کن که چه می گوئی، آیا واقعا سرقت کرده ای؟
غلام عرضه داشت: آری، من دزد هستم و سرقت کرده ام.
امام علیه السلام غلام را مخاطب قرار داد و فرمود: وای به حال تو، اگر یک بار دیگر اعتراف و اقرار کنی؛ دستت قطع خواهد شد، باز دقّت کن و مواظب گفتارت باش، آیا اتّهام را قبول داری؟ و آیا سرقت کرده ای؟
در این مرحله نیز بدون آن که تهدید و زوری باشد، گفت: آری من سرقت کرده ام؛ و عذاب دنیا را بر عذاب آخرت مقدّم می دارم.
در این لحظه حضرت دستور داد که حکم خداوند سبحان را جاری کنند؛ و دست او را قطع نمایند.
أصبغ گوید: چون طبق دستور حضرت، دست راست غلام را قطع کردند، دست قطع شده خود را در دست چپ گرفت و در حالی که از دستش خون می ریخت، بلند شد و رفت؛ در بین راه شخصی به نام ابن الکوّاء به او برخورد و گفت: چه کسی دستت را قطع کرده است؟
غلام در پاسخ چنین اظهار داشت: سید الوصیین، امیرالمؤمنین، حجّت خداوند، شوهر فاطمه زهراء سلام اللّه علیها، پسر عمو و خلیفه رسول اللّه صلوات اللّه علیه [1] دست مرا قطع نمود.
ابن الکوّاء گفت: ای غلام! دست تو را قطع کرده است و این همه از او تعریف و تمجید می کنی و ثناگوی او گشته ای؟!
غلام در حالتی که خون از دستش می ریخت گفت: چگونه از بیان فضایل مولایم لب ببندم و ثناگوی او نباشم؛ و حال آن که گوشت و پوست و استخوان من با ولایت و محبّت او آمیخته است؛ و دست مرا به حکم خدا و قرآن قطع کرده است.
وقتی این جریان را برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطرح کردند، به فرزند خود حضرت مجتبی سلام اللّه علیه فرمود: بلند شو و برو آن غلام را پیدا کن و همراه خود بیاور.
پس امام مجتبی علیه السلام طبق دستور پدر حرکت نمود و غلام را پیدا کرده و نزد آن حضرت آورد؛ و حضرت به او فرمود: دست تو را قطع کرده ام و از من تعریف و تمجید می کنی؟!
غلام عرضه داشت: بلی، چون گوشت، پوست و استخوانم به عشق ولایت و محبّت شما آمیخته است؛ می دانم که دست مرا طبق فرمان خداوند متعال قطع کرده ای تا از عذاب و عقاب الهی در آخرت در امان باشم.
أصبغ افزود: حضرت با شنیدن سخنان غلام، به او فرمود: دستت را بیاور؛ و چون دست قطع شده او را گرفت، آن را با پارچه ای پوشاند و دو رکعت نماز خواند؛ و سپس اظهار نمود: آمّین، بعد از آن، دست قطع شده را برگرفت و در محلّ اصلی آن قرار داد و فرمود: ای رگ ها! همانند قبل به یکدیگر متّصل شوید و به هم بپیوندید.
پس از آن، دست غلام خوب شد؛ و دیگر اثری از قطع و جراحت در آن نبود؛ و غلام شکر و سپاس خداوند متعال را بجای آورد و دست و پای امام علیه السلام را می بوسید و می گفت: پدر و مادرم فدای شما باد که وارث علوم پیامبران الهی هستید.
53 53 53 53
حالم خیلی خوب شد
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
(1394 شهريور 3، 21:59)seyed_mahdi نوشته است: سلام اگه دوست دارید پست پدرم را دوباره بزارم
اگه آقای همساده و درخشنده و خانمهای سها وسنا  و خانوم لبخند اعتراضی ندارند.


باور کنید اگر ما مشکلی داشته باشیم!!!!

سید ما اونقدرهام بداخلاق نیستیم ها!!!
ما کانونیا باهم مهربونیم... 128fs318181
بله1
پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير

پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش‏ ما مگذار؛ همچنان كه بر دوش‏ كسانى كه پيش از ما بودند نهادى

پروردگارا، و آنچه را که توان و طاقت آن را نداريم بر ما تحميل مكن‏؛ و از ما درگذر

و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى‏؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن‏.


ترجمه آیه 286 سوره بقره

[تصویر:  profile800_lgvv.jpg]
بیت  الله عباسپور درگذشت
[تصویر:  1808995.jpg]
قهرمان جهان در رشته پرورش اندام بعد از تحمل یک دوره بیماری ساعاتی قبل درگذشت.
به گزارش خبرنگار مهر ، بیت الله عباسپور قهرمان پرورش اندام جهان که  از  يك بيماري نادر ( واسکولیت) رنج می برد و مدتها با این بیماری دست و پنجه نرم می کرد شامگاه سه شنبه در بیمارستان آتیه تهران درگذشت.  واسكوليت به معني التهاب و ورم رگ‌های خونی است. التهاب رگ‎ها می‎تواند موجب ورم دیواره رگ‎ها و در نتیجه کاهش جریان گردش خون و حتی انسداد رگ‎ها و عدم خون‎رسانی به بافت‌ها و اندام‎های مختلف بدن شود.  

اين ورزشكار متولد ۱۳۵۸در بيجار و پرورش يافته در كرج و به سبب اخلاق نيك نيز زبانزد بود. وی ابتدا ورزش فوتبال را در سطح بالایی دنبال می‌کرد و در کنار آن به ورزش یوگا می‌پرداخت. اما به دلیل آسیب دیدگی در رقابت‌های فوتبال مدتی با وزنه‌های ابتدایی سعی به قدرتمند کردن بدن خود نمود. در سال ۱۳۷۴ به پیشنهاد عمویش به باشگاه بدنسازی رفت که از همان روز اول به خاطر داشتن بدنی ورزیده و عضلانی مورد توجه مربی باشگاه قرار گرفت. وی در سن ۱۶ سالگی برای اولین بار در مسابقات جوانان کرج شرکت کرد و پس از آن در مسابقات مختلف شرکت و موفق به کسب عناوین متعدد قهرمانی شد.

مرحوم عباسپور تنها ايراني است كه به مسابقات فينال مستر المپيا ، معتبرترين تورنمنت بين المللي پرورش اندام راه يافته و جداي آن  نيز بارها در سطوح ملي و بين المللي افتخار كسب كرده است.

نقره مسابقات کشوری سال ۱۳۷۹ در اصفهان ، قهرمان سال ۱۳۸۲ ایران ، قهرمان سال ۲۰۰۳ مسابقات جهانی IFBB هندوستان ، مقام سوم مسابقات جهانی ۲۰۰۵ IFBB چین ، مقام اول مسابقات ۲۰۰۷ آسیایی چین ، مقام اول مسابقات ۲۰۰۸ آسیایی هنگ کنگ و جهانی بحرین در همین سال ، مقام دوم مسابقات آسیایی ۲۰۰۹ تایلند ، مقام مسابقات ۲۰۱۰ آسیایی تهران از جمله عناوین وی در ورزش آماتور بود.

وی از سال ۲۰۱۲ وارد دنیایی حرفه ای شد و در همان سال در مسابقات "فیبو پاور آلمان" مقام چهارم ، در همان سال در مسابقات مستر اروپا (اسپانیا) مقام سوم ، در سال ۲۰۱۳ و  مسابقات نوردیک پرو (فنلاند) مقام اول ، بازهم همان سال در مسابقات مستر المپیا (لاس وگاس) عنوان هفدهم مشترک را کسب کرد. آن مرحوم در سال ۲۰۱۴ بسیار پرکار بود و در هفت مسابقه مهم شرکت کرد. در مسابقات آرنولد کلاسیک (برزیل) مقام نهم ، در مسابقات حرفه‌ای سوپر نمایش اروپا (دالاس) عنوان چهارم ، در  مسابقات حرفه‌ای نیویورک مقام سوم ، در مسابقات حرفه‌ای تامپا عنوان پنجم ، در مسابقات مسترالمپیا ردهٔ بدنسازان ۲۱۲ پوندی رتبه پنجم و مسابقات حرفه‌ای گرند پریکس (سئول)  مدال برنز را کسب کرد تا لقب دومین بدنساز قرن ایران بعد از علی تبریزی را از آن خود کند.


بهش میگفتن ( بیتو )
ختمش هم کرج اگه رفتم براتون عکس میگیرم میارم .
به خانواده اش تسلیت میگم از طرف بچه های کانون ترک
شادی روحش یه فاتحه بفرستید.
یا علی
[تصویر:  3]
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام امروز میخوایم سفر کنیم ،.سفر به اعماق رویای ما شاهزاده ها ، شاهزاده های که نمی دونید وقتی اسم هوس میاد نمی دونید تا کجا ها می رند. هی دوستان از چی بگم از اون خاطرات تلخ یا از اون چشم های هرز پا از اون گوش های شنونده زشتی ، بزار ازهمش بگم .
اصلا از خودم میگم :
پس کمربند ها را ببندید که بریم سفر، راستی یه عینک سه بعدی هم با خودتون بردارید.
آماده اید 1 – 2- 3 ، حرکت میکنیم .

16 سال بیشتر نداشتم . آن موقع امتحانات خرداد اول دبیرستان بود ، یادم میاد امتحان عربی داشتم . در اتاق شروع به درس خواندن میکردم که ناگهان دختری به گوشی من زنگ زد . گوشی را جواب دادم .
دخترک : ازم پرسید آقای ملایری
گفتم نه ، اشتباه گرفتید.
دخترک : گفت ببخشید.
گفتم : خواهش میکنم .
بعد من هم دوباره بهش زنگ زدم ، دوباره جواب داد .
دخترک گفت : بفرمایید .
گفتم حال شما خوبه .
گفت : آره ، بفرمایید. چیکار دارید.
من هم بهش گفتم میخوام با شما رفاقت کنم ( زیدم میشی ) .
دخترک : برو گمشو .
گفتم : ای بابا چرا ناراحت شدی .
موبایل خود را قطع کرد .
شروع کردم به اس ام اس دادن . از خودم گفتم از اینکه مثلا بچه بالا شهر هستم و وضعیت زندگی خوبی دارم . و برایش شعر و جمله های عاشقانه فرستادم .
ناگهان دخترک شروع به دادن اس ام اس کرد .
دخترک : بجه کجای بالا شهری ؟
خودم : بچه فرمانیه .
دخترک : چه جالب خواهر من خونشون ، جماران تهران هستش .
خودم : چه خوب ، کی میای خونه ی خواهرت ؟
دخترک : برای چی ؟
خودم : برای اینکه بیشتر با هم آشنا بشیم .
دخترک : اسمت جیه ؟
منم برای اینکه کم نیارم یه اسم بالا شهری گفتم .
خودم : شاهین . اسم شما چیه ؟
دخترک : مهسا .  من 16 سالم و دوم دبیرستان هستم .راستی شاهین جون تو چند سالت است؟
خودم : 16 و اول دبیرستان هستم . فکر کنم شما نیمه اولی باشی ، درست خانمی ؟
مهسا  : آره عزیزم .
خودم : اگه میشه گوشیت و جواب بده بیشتر باهم آشنا بشیم .
مهسا : چشم . شما زنگ بزن چرا جواب ندم !!!!

مسافرهای عزیز ، رسیدیم به ایستگاه اول
لطفا عینک سه بعدی خود را بردارید.
و کمربندهای خود را باز کنید.

ادامه دارد

یا علی
سید جان
میشه این ماجرا رو تو تاپیک رهروان
و اگه میخوای دخترا و پسرها بخوند تو تاپیک همگانی بذاری
اینجا تایپک دردودل هست Khansariha (18)
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
آقایون قوانین اومدند
یکدومش (Mehdi.R)
شهوت داره منو از پا در میاره  20

خدایا بکش این نا مروتو  20
امیدواری ممکنه دیر جواب بده ولی ناامیدی هیچوقت جواب نمیده
(1394 شهريور 4، 17:59)asma نوشته است: امیدواری ممکنه دیر جواب بده ولی ناامیدی هیچوقت جواب نمیده

راست می گین :(

اما نمی دونم چرا سرعت روزها خیلی کند شده ، امروز روزهفتمه اما انگار یک ماه و یا بیشتر گذشته 

می دونم نقص کجاست ، تو چشمای .... بوق مه 

کاش می شد از خونه بیرون نرفت ، اقا داوود می گه باید مثل شقایق تو محیط نا مساعد رشد کرد قبول دارم ، اما این موضوع منو به تنگنا کشونده 

هیچ تضمینی برای چند دقیقه بعدم نیست به شدت متزلزل و سست شدم . 20
اینم درد دل بنده:

خدای من!
به درگاه تو شکایت دارم، از دست خودمون، ما آدمها؛
چرا دستهای دراز شده ی هم رو نمیگیریم؛
چرا دسته جمعی، به سمت تو حرکت نمیکنیم و 
سر ارادت و اطاعت فرود نمی آریم؟
خدایا! ما چرا اینجوری ایم؟
تو که ما رو خوب خلق کردی،
بد شدیم چرا؟

چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی
بگفتمی که چه ارزد نسیم طره دوست
گرم به هر سر مویی هزار جان بودی
برات خوشدلی ما چه کم شدی یا رب
گرش نشان امان از بد زمان بودی
گرم زمانه سرافراز داشتی و عزیز
سریر عزتم آن خاک آستان بودی
ز پرده کاش برون آمدی چو قطره اشک
که بر دو دیده ما حکم او روان بودی
اگر نه دایره عشق راه بربستی
چو نقطه حافظ سرگشته در میان بودی
نقل قول: قا داوود می گه باید مثل شقایق تو محیط نا مساعد رشد کرد

اون نیلوفره ها 42
53
 سپاس شده توسط
آخه آقا سید پستا گم می شه
اگه پستا گم بشن حیفن

[تصویر:  nasimhayat.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان