امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1395 مهر 11، 16:19)بازگشت به خاک نوشته است: امروز بعد از انجام دادن کارام گفتم بیام کمی گیم بازی کنم ! fifa 2017 
همیشه موقع گیم بازی کردن قرآن صوتی هم با یه پلیر دیگه تو هدفون پخش میکنم که چشم متوجه گیم باشه و گوش متوجه قرآن
امروز نوبت سوره مائده بود - یه آیه بود بدجور ترسیدم !
============

مائده، آیه33;
«إنّما جزاء الّذین یحاربون اللّه ورسوله ویسعون فی الأرض فسادا أن یقتّلوا أو یصلّبوا أو تقطّع أیدیهم وأرجلهم مّن خلاف أو ینفوا من الأرض؛
 به درستی که کسانی که با خدا و رسول او جنگ می کنند و در جهت فساد در زمین می کوشند، سزایشان این است که کشته شوند یا به صلیب کشیده شوند و یا دست و پایشان، به طور مخالف، قطع شود یا تبعید شوند.»

====
توضیحات یک سایت مذهبی در مورد فساد در زمین !

احکام جرائم تعزیری

بر اساس نصوص رسیده، در بسیاری از جرائم تعزیری اگر کسی مرتکب تکرار جرم شود، در مرتبه سوم و یا چهارم، مجازات آن مرگ است؛ البته در صورتی که مجازات ارتکاب اول و دوم را تحمل کرده باشد. در فقه این موضوع در جرائمی همچون نبش قبر، سرقت، استمنا، روزه خواری و... مطرح شده است.

اما چرا این تکرار مستوجب مرگ می شود؟ به نظر می رسد که جواب این سؤال بسیار واضح باشد، چون چنین افرادی مصداق بارز «سعی کننده در انجام افساد» هستند. برای اینکه این فساد به جامعه سرایت نکند، لازم است از زمین برداشته شود. اگر این نکته را نپذیریم، باید بگوییم حکم شرع در مورد جرائم تعزیری به شدت سخت گیرانه است و این سخن در مورد شارع عادل نمی تواند درست باشد، چرا که مسئله تناسب جرم و مجازات در شرع مقدس کاملاً رعایت شده است.

این گونه رفتار شارع مقدس با کسانی است که مرتکب جرائم متکرر شده اند؛ زیرا چنین اعمالی باید از ریشه خشکانده شود تا جامعه از شر آن در امان باشد.

داداش یکم چیزای امیدوار کننده بگو
بخدا من 8سال طول کشید تا تصور غلطم رو نسبت به خدا تغییر بدم
همیشه از خدا ترس داشتم ولی این ترس بجای اینکه بازدارنده باشه منو به یه آدم یاغی تبدیل کرده بود
دقیقا وقتی میشنیدم خدا چیزی رو ممنوع کرده و کلی تهدید کرده تمام تلاشم رو میکردم انجامش بدم تا لجش در بیاد! (آدم لجنی بودم نه؟!)
خلاصه وقتی با انجمن OA اشنا شدم یه راهنمای عزیز داشتم که پدرش در اومد تا این تصور غلط رو از سر من بیرون کنه
درسته اگه گناه کنیم خدا عذاب میکنه ولی نباید فراموش کنیم که خدا چقدر مهربونه
هنوز صدای راهنمام تو گوشمه وقتی از بی نهایت بودن رافت و مهربونی خدا برام حرف میزد
این ایات رو که میخونید بهتره به این نکته هم توجه کنید که:
خدا توی قیامت اینقد بخشندگیش رو نشون میده که حتی شیطان لعین تصور میکنه که مورد بخشش قرار میگیره (منبعش یادم نیست اگه دوس دارید یه چرخی تو اینترنت بزنید 100% پیدا میکنید.)
یاعلی


شعار من: ناامیدی ممنوع
[تصویر:  zko_mxcpx3irr8xxxrsdbdjwa0n2.png]
 سپاس شده توسط
22

با حرفای آقای mamad68 به شدت موافقم

کاری به اونایی که ایمانشون محکمه ندارم ولی انقدر سختگیرانه برخورد کردن یکی مثل منو وادار به فاصله گرفتن میکنه

هرچند من قلبا به مهربانی و رافت خدا اعتقاد دارم و ترجیح میدم یه رابطه عاشقانه باهاش داشته باشم تا اینکه از روی ترس کاری رو انجام بدم

و یه نکته دیگه

انقدر توی جامعه انواع و اقسام فساد ها انجام میشه که اگه بخوان این قوانین رو اجرا کنن رسما کسی باقی نمیمونه  Gigglesmile

مثلا فکر میکنید چند درصد جامعه دیگه اصلا روزه نمیگیرن یا چند درصد گرفتار استمنا هستن 

قطعا مختون سوت خواهد کشید از درصدی که گرفتارن
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
خودتون میدونید بحث ترس از خدا نیست
بحث ترس از گناهه !!!
خدا که لولو نیست ؟!
========
اینطوری که بگیم خدا مهربونه و .... دیدگاه غلطیه و بازدارندگی نداره
و اگر هم بگیم خدا فقط تنبیه میکنه و خشنه و ... این هم دیدگاه غلطیه

آیه های قرآن حقیقت محض 
و تک تک چیزهایی که در قرآن هست حرف های خداست من شکی در درستی قرآن و پیغمبری محمد ندارم
=======
درست متعادل بودنه و خدا رو بین مهربانی و غضب دیدنه ! 
همونطور که امام خدا رو توصیف میکنه میگه
رحمتش از غضبش سبقت گرفته !
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
(1395 مهر 11، 17:53)sheydaei نوشته است: 22

با حرفای آقای mamad68 به شدت موافقم

کاری به اونایی که ایمانشون محکمه ندارم ولی انقدر سختگیرانه برخورد کردن یکی مثل منو وادار به فاصله گرفتن میکنه

هرچند من قلبا به مهربانی و رافت خدا اعتقاد دارم و ترجیح میدم یه رابطه عاشقانه باهاش داشته باشم تا اینکه از روی ترس کاری رو انجام بدم

و یه نکته دیگه

انقدر توی جامعه انواع و اقسام فساد ها انجام میشه که اگه بخوان این قوانین رو اجرا کنن رسما کسی باقی نمیمونه  Gigglesmile

مثلا فکر میکنید چند درصد جامعه دیگه اصلا روزه نمیگیرن یا چند درصد گرفتار استمنا هستن 

قطعا مختون سوت خواهد کشید از درصدی که گرفتارن

نگفته کسایی که روزه نمیگیرن گفته روزه خواری یعنی در ملا عام 

خیلی ها تو خونه به صورت مخفی روزه میخورن

====

استمنا هم حتما باید در ملا عام باشه - چون دوربین تو خونه کسی نذاشتن که بفهمن ! 

اشاعه گناه این جرایم رو داره

امام میگه باید خودت رو بین خوف و رجا یعنی ترس وامید ببینی

اگر فقط با مهربونیه خدا جلو بری روش خدا و پیغمبر نیست 

اگرم فقط با ترس و وحشت جلو بری بازم روش خدا و پیعمبر نیست
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
[تصویر:  samamos24.jpg]



[تصویر:  %D8%B5%D8%AF_%D8%A8%D8%A7%D8%B1_%D8%A7%D...w=600&zc=1]



[تصویر:  khof.jpg]




[تصویر:  94469634247755931836.jpg]
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
حالا شد

با تشکر
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه.

گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه.
گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم.

گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟

گفت: دارم میمیرم.
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده.

با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه .
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم  کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد . با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن .آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه. سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم و بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم . گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم.

مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم. الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم.

حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!

هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد... .
[تصویر:  ko03_20557079926619101845.jpg]
(1395 مهر 12، 1:03)smwarrior نوشته است: هعییی....:'(

: |

چی شده پیشو؟
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
وقتی نمی خوای ببخشی دیگه چرا این بلاهارو سرم اوردی 
ولم می کردی تو این لجن تا خودم بمیرم 
چرا دویت داری عذابم بدی 

تو هردنیا عذاب ...
تمومم کن به حق همه مقدساتت
بارالها حال خوبمونو ازمون نگیر...
زیبایی های عظمتت از درو دیوار میباره... 53
شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی بجا میگذراند


[img=0x0]http://www.noonoab.ir/assets/js/admin/uploaded/2013/11/Climbing-5.jpg[/img]
 سپاس شده توسط
خدایا 
تو این ماه چی کار کنم که تو خوشت بیاد؟
چی کار کنم بیشتر نگام کنی؟

خدایا
من طاقتم زیاده... حرفی نیست...
ولی تا کجا تحمل این دوری؟

خدایا
دلم رو وسیع کن برای شنیدن حرف ها...
تحمل و طاقتم بده این دوری رو...
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
روایت‌هایی خواندنی از شب‌های اعدام/ناگفته‌های قصاص قاتل روح‌الله داداشی

مطلب خیلی معنویه ! و درد دل شب اعدام خیلی خیلی فرق داره با درد دل ما در زندگی عادی

لینک
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
حضرت نوح از ابتدا "عبدالغفار" نام داشت.
پس از سالها هدایت مردم و ساختن کشتی و نجات مومنان توسط آن، روزی جبرئیل علیه السلام از جانب خداوند برای حضرت نوح دستور آورد که: دیگر ساخت کشتی لازم نیست و از این پس به ساختن کوزه و ظروف سفالین مشغول شو.
مدتی از این دستور گذشت تا اینکه روزی دوباره جبرئیل بر حضرت نوح نازل شد و فرمود: "خداوند دستور داده تا همه این کوزه ها را بشکنی."
وی از این دستور کمی ناراحت شد. اما آن را اجرا نمود. بعد از جانب خداوند دوباره وحی نازل شد که: ای پیامبر ما، تو از نابود کردن آنچه که ساخته دست خودت بود ناراحت شدی حال آنکه برای گرفتارشدن بندگان و مخلوقات من به عذاب الهی، دست به دعا برداشتی و آنان با عذاب من نابود شدند.
حضرت نوح علیه السلام این سخن را که شنید بسیار ناراحت شد و گریه و نوحه بسیار سر داد و زان پس نوح نامیده شد.
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
متاسفانه منو انداختن پیش 3 نفر سیگاری بی تربیت و داغون از نظر اخلاقی!
هرکاری کردم برگردم سر جای قبلم نشد که نشد...
چقدر شبا بیدار موندم...چقدر استرس کشیدم...چقدر زندگیم تلخ شد....
چقدر بهم گفتن توهم بکش... ولی انگار من بیشتر روی اونا تاثیر گذاشتم...
ظاهرا دارن میذارنش کنار.....
خیلی سخته تنهایی جلوی 3 نفر وایسی....
میخوان توی کثافت کاریشون باشم....
شاید اونا بهتر شدن.... ولی من نشدم....
فقط زندگیم داغون شد که بتونم خودمو نگه دارم....
بالاخره اون دنیایی هست و خدا عادلانه با همه رفتار میکنه....
خدایا التماست میکنم منو ازونا دور نگه دار...
چقدر امروز تلاش کردم فیلمشونو نبینم....
 اون 3 تا به اضافه ی نفس و شیطان  با هم  بودن....من تنهای تنها...
اون فیلم ناجورشونو بگیرن سمتت فقط بگن نگاهش کن....
چشاتو میبندی ولی صداش میاد...
اومدم خونمون ولی فقط دو روز میتونم خونه باشم.... باز باید برم...
چقدر رفتم دنبال مسئلش که من نمیخوام اینجا باشم...انگار صدامو نمیشنید...
توی خونه نمیتونم دیگه با کسی حرف بزنم... بدم میاد....فقط خیره نگاه میکنم...
خدا از جونم چی میخوای؟
(1395 مهر 14، 16:54)درخشنده نوشته است: متاسفانه منو انداختن پیش 3 نفر سیگاری بی تربیت و داغون از نظر اخلاقی!
هرکاری کردم برگردم سر جای قبلم نشد که نشد...
چقدر شبا بیدار موندم...چقدر استرس کشیدم...چقدر زندگیم تلخ شد....
چقدر بهم گفتن توهم بکش... ولی انگار من بیشتر روی اونا تاثیر گذاشتم...
ظاهرا دارن میذارنش کنار.....
خیلی سخته تنهایی جلوی 3 نفر وایسی....
میخوان توی کثافت کاریشون باشم....
شاید اونا بهتر شدن.... ولی من نشدم....
فقط زندگیم داغون شد که بتونم خودمو نگه دارم....
بالاخره اون دنیایی هست و خدا عادلانه با همه رفتار میکنه....
خدایا التماست میکنم منو ازونا دور نگه دار...
چقدر امروز تلاش کردم فیلمشونو نبینم....
 اون 3 تا به اضافه ی نفس و شیطان  با هم  بودن....من تنهای تنها...
اون فیلم ناجورشونو بگیرن سمتت فقط بگن نگاهش کن....
چشاتو میبندی ولی صداش میاد...
اومدم خونمون ولی فقط دو روز میتونم خونه باشم.... باز باید برم...
چقدر رفتم دنبال مسئلش که من نمیخوام اینجا باشم...انگار صدامو نمیشنید...
توی خونه نمیتونم دیگه با کسی حرف بزنم... بدم میاد....فقط خیره نگاه میکنم...
خدا از جونم چی میخوای؟

برو پیش مسوول خوابگاه بگو اتاقتو عوض کنن، اگه گفت نمیشه بهش بگو پس اگه من رفتم با مقام بالاتر از شما رییس حراست دانشگاه صحبت کردم از من دلخور نشی که بگی زیرابت رو زدم. یه تهدید اینجوری بهش بکن. اگه گوش کرد که هیچی ، اگه گوش نکرد برو پیش ریییس حراست دانشگاه ، بهش بگو جریان اینطوریه ، حالا نمیخاد با جزئیات کامل بگی در حدی که کارت راه بیفته بگو ، یه نامه ازش بگیر برای مسوول خوابگاه ، رییس دانشگاه هم از مسوول حراست مثل سگ حساب می بره چه برسه به مسوول زپرتی خابگاه. مرگ یبار شیون هم یک بار ، ممکنه بچه ها بهت بگن ....مال و از اینجور چیزا ، ولی بهتر از اینه هر روز با این کثافت کاری هاشون دهنت سرویس بشه


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان