امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

درد دل خدا با بنده هاش 

[تصویر:  loveallah.gif]



ای فرزند آدم...
دل تو حرم من است،
چگونه در حرم من بیگانه را راه می دهی؟!
جان تو منزلگاه عشق من است،
چگونه در این منزلگاه محبت دیگران را پذیرایی می کنی؟!
وجود تو فرش قدمهای یاد من است،
چگونه یاد دیگران قدم بر این فرش می نهد؟!

به من اعتماد داشته باش.
از من مگریز،
زبانت را با نام من ، دلت را با عشق من و قلبت را با یاد من تازه کن.
من دوست آن کسم که دوستم بدارد.
من همنشین آن کسم که با من بنشیند.
من همدم آن کسم که با من مأنوس شود.

ای فرزند آدم...
من همدل آن کسم که همراهم باشد.
پس به سوی کرامت و مصاحبت من بشتاب
و با من انس بگیر تا با تو انس بگیرم.
مرا انتخاب کن تا من هم تو را برگزینم.
از من بپذیر تا من نیز از تو بپذیرم و در محبت به تو شتاب کنم.



ای فرزند آدم...
دل به دنیا مبند و با دنیا انس مگیر.
دنیا بسیار کوچکتر از آن است که پاداش و مزد حتی لحظه ای از خاطر تو باشد
و بهای حتی پاره ای از دل تو شمرده شود...
جان آسمانی تو جز من قیمتی ندارد
و جز بهشت من هیچ چیز نمی تواند
هزینه وجود تو را جبران کند...

اگر چشم تو می دید آنچه را برای اولیای خود آماده کرده ام
قلب تو آب می شد
و جان تو به شوق از تن به در می رفت...
این ها پاداش دلی است که تنها به من گره خورده
و فقط مرا در خود جای داده ...

به دل خود نگاه کن،
هر قدر دلت به دنیا بسته باشد
همان قدر محبت مرا از دلت بیرون کرده ای...
چرا که هیچگاه من محبت خود و محبت دنیا را
در یک دل جمع نمی کنم...


ای فرزند آدم...
در شگفتم چگونه تو با مردم انس می گیری
و به دیگران دل می بندی در حالی که می دانی
تنها خواهی مُرد
و می دانی تنها در قبر خواهی خفت
و تنها در پیشگاه من خواهی ایستاد
و تنها حساب پس خواهی داد؟

آیا اندیشیده ای چقدر تنها خواهی بود؟
ساعتی؟
روزی؟
ماهی؟
سالی؟
چند هزار سال؟
چند میلیون سال؟
با خودت فکر کن و بیاندیش.
هر قدر که قرار است پس از مرگ با من تنها باشی
در دنیا با من انس بگیر...
اگر لحظه ای ، لحظه ای
و اگر همیشه ، همیشه ... 
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
ساعت تقریبا 1 و 15 دقیقه شب هست و من با حال بسیار وحشتناکی از خوب پریدم حالت تهوع و حالت گیجی راستش از غروبی رفتم قرصای اعصابمو پیدا کردم و دوتاشونو انداختم بالا خیلی حس بدی دارم قصدی بجز رهایی از شهوت لعنتی نداشتم بخدا اما الان خیلی قضیه بد شد حالم بشدت داره بهم میخوره خدایا این چه غلطی بود من کردم اخه
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
قرص اعصاب چرا؟

Sent from my CLIO L1 using Tapatalk
 سپاس شده توسط
Hanghead
 سپاس شده توسط
قرص اعصاب برای دردو بدبختی خ ا حدود3ماه پیش دکتر بهم داد من 2 هفته مصرف کردم و نتیجه ای بجز منگی و گیجی بهم نداد برای همینم ول کردمو و مصرف نکردم تا دیشب که از دست این افکار لعنتی رفتم پیداشون کردم و 2تاشونو خوردم واقعا نمیفهمم دیشب چطوری صب شد بحرحال خیلی بد. بود من بدبخت برای رهایی از این لعنتی دارم به هر دری میزنم ولی دیگه هیچ وقت سمت قرص نمیرم چون میدونم این خودش شروعی میشه برای رو اوردن به خدایی نکرده اعتیاد
[تصویر:  05_blue.png]
قرص اعصاب از همه چی عقب میندازت . من ی مدتی میخوردم. باز باید ی مدت زمان بزاری برای ترک قرصای اعصاب.
دنبال ارامش نگرد ارامش درونته..بیدار شو و ببینش همینطور خودم دیدمش..
 سپاس شده توسط
بازم ی تلنگر... ممنونم خدا
 سپاس شده توسط
(1395 بهمن 15، 15:26)meep نوشته است: قرص اعصاب برای دردو بدبختی خ ا حدود3ماه پیش دکتر بهم داد من 2 هفته مصرف کردم و نتیجه ای بجز منگی و گیجی بهم نداد برای همینم ول کردمو و مصرف نکردم تا دیشب که از دست این افکار لعنتی رفتم پیداشون کردم و 2تاشونو خوردم واقعا نمیفهمم دیشب چطوری صب شد بحرحال خیلی بد. بود من بدبخت برای رهایی از این لعنتی دارم به هر دری میزنم ولی دیگه هیچ وقت سمت قرص نمیرم چون میدونم این خودش شروعی میشه برای رو اوردن به خدایی نکرده اعتیاد

قرص اعصاب! دیگه نبینم ازین چیزا ها Hanghead 
زیادی بزرگش نکنید....تصور کنید تشنتونه اب هم جلوتونه ...چقدر سخته نخوردنش؟!
فکر بد هم نکردن همونقدر سخته... ولی بعضیا حس میکنن خیلی تحت فشارن چون عادت ندارن...چون خودشونو باور ندارن...
فکر میکنن میتونن اب نخورن ولی خودار نکردن اصلا نمیشه! درصورتی که این دوتا برابرن...
بچه ها مراقب باشید....
ترک کردن ابزار و قرص و این داستانا رو لازم نداره به خدا...
فقط کمک میکنه ارادتون قوی بشه...
اصلا نگران نباشید...
53
 سپاس شده توسط
دلم گرفته
از درس و خوابگاه خسته شدم
کی تموم میشه راحت بشم

برف نو! برف نو! سلام! سلام!
بنشین، خوش نشسته ای بر بام

پاکی آوردی _ای امید سپید!_
همه آلودگی ست این ایام
گهی بر درد بی درمان بگریم
                                  گهی بر حال بی سامان بخندم 




بودنم درد می کند از هبوط سخت آدم بر زمین..........
 سپاس شده توسط
بدون کوچکترین مقاومتی 
بدون ذره ای ترس 
بدون خجالت 
ننگ بر من ...
 سپاس شده توسط
خدایا کمکم کن تا آخرش برم 53
[تصویر:  et7_7.jpg]
 سپاس شده توسط
خدایا من تسلیمم
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام
میدونین دلم گرفته امشب
نه ناامیدم نه چیز دیگه ایی..فقط میخوام خودمو کمی سبک کنم..
داشتم از سرکار میومدم سمت خانه یهو یاد قبلاً م افتادم و الانم
توی ذهنم وقتی خودمو تصور میکردم و میدیدم چقدر دلت هر روز پرتر بشه و گرفتاری هام بیشتر .خودمو یه ادم پیر و خسته دیدم
یه ادم پیر تنها..با اینکه به اندازه یه قندان دوست و رفیق دارم ولی احساس تنهایی میکنم.وقت نمیکنم خبر خیلی هاشونم بگیرم
وقتی این ادم پیر رو میدیدم ، پیش بینی هایی که توی زندگیش قبلا واسه ایندش و میکرد و چی بشه و نشه، هیچکدامش طبق برنامه پیش نرفت هر چقدرم تلاش کردش بازم نتونست طبق خواسته هاش بشه
تبدیل شدش به یک ادم تنها..
با دلی پر از فریاد..
همه فریادهایی که تو دلش خفه اشون کرد..طعم تلخ تنهایی رو بکشه..
دیگه روحش به هیجان نیمفته..روحش هم باهاش همدلی نمیکنه..
دیگه حس زندگی درونش وجود نداره..از تکراری بودن هر روزش..فقط مشکلاتش تکراری نمیشن بیشتر میشن..
کسی که کل زندگیش شده فقط مشکلات و سختی ها..
با اینکه خسته شده خودش نمیخواد قبول کنه سعی میکنه بهتر کنه همه چیز زو ..ولی یادش میره خیلی چیزا رو نمیشه بهتر کرد چون تموم شده..
همه مشکلاتی رو که پشت سر گذاشت برا بهتر شدنش..بهتر هم شدش اما بهتر بدتر..
اما هنوزم امیدواره به روزهای بهتر..

Sent via Tapatalk
وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا ﴿۱۶﴾


و اگر [مردم] در راه درست پايدارى ورزند قطعا آب گوارايى بديشان نوشانيم (۱۶)
سلام, چه تاپیک خوبی , مطالب این تاپیک رو خوندم ازاینکه باهم همدردیم خیلی حس خوبی پیداکردم, وقتی نگا به پشت سرم میکنم میبینم اووووووه چقدوقته تو ترکم خیلی احساس خوبی بهم دس میده ولی..... ولی .....چی بگم , قبلا هم شکستم .... قبلا هم همه این راهها رو رفته بودم ... قبلا هم ...... اصلا چه فایده داره اینهمه زجر ..... که چی بشه .... که دوباره ..... وااااای قلبم داره میترکه از اینهمه غم .... نکنه همه زندگیم به ترک کردن بگذره یعنی یه زمانی میاد که بگم من یه موقعی اینکاره بودم ولی دیگه نیسم خب البته اونموقع هم که چهار سال ترک کرده بودم اینو گفتم ...گفتم بالاخره تموم شد بالاخره اینکار کثیفو گذاشتم کنار .... ولی ..... پس چی شد ... کنار که نذاشتم ... حالا که اینهمه درد و مرض دارم یعنی دیگه بهبود پیدامیکنم , یعنی میتونم پابرجا بمونم , یعنی دیگه عهدمو نمیشکنم , کم غصه داریم , کم کار و گرفتاری داریم , کم مشغله داریم ؟؟ این دیگه چه غصه ایه این دیگه از کجا پیداش شد , اینو دیگه کجاااااااای دلم بذارم ......
خدایا به دادم برس
[img=0x0]http://www.ktark.com/nasimhayat.png[/img]

خدایا به دادم برس
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان