1396 آذر 28، 23:53
نمیدونم چه غلطی بکنم
(1396 آذر 29، 15:31).Mohamadreza. نوشته است: چقدر حالم بده ...
چه قدر بی حالم و سست اراده ..
(1396 دي 3، 23:28)drift نوشته است: امروز یک دراور خریدم،دو کشو برای لباسام میگذارم ،یک کشو لوازم التحریر و کاغذ و ... و یک کشو هم لوازم کارم،
بوی نویی توش عجیب منو برد به دوران کودکی که ذوق داشتن کمد اختصاصی برای خودمون داشتیم که وسایلامونو بچینیم توش،عجیب رفتم تو اون فضا،
بو بعضی وقتها دقیقا میتونه گذشته رو بیاره تو وجودت و دقیقا حسش کنی،
بعد از ترک عجیب حالم خوشه،
چیدن اتاق،چسبوندن عکس به دیوار و روی میز،کمی رفتن و تجربه فضای عاطفی(که این برام جدید بود)،
انگار ده سال مرده بودم ،
اصلا انگار خود خودشم،همون آدم سابق ،
همونی که به جزییات توجه میکنه،همون آدم قبلم...
قابل اوصیف نیست
(1396 دي 4، 2:20)rezaKy نوشته است:(1396 دي 3، 23:28)drift نوشته است: امروز یک دراور خریدم،دو کشو برای لباسام میگذارم ،یک کشو لوازم التحریر و کاغذ و ... و یک کشو هم لوازم کارم،
بوی نویی توش عجیب منو برد به دوران کودکی که ذوق داشتن کمد اختصاصی برای خودمون داشتیم که وسایلامونو بچینیم توش،عجیب رفتم تو اون فضا،
بو بعضی وقتها دقیقا میتونه گذشته رو بیاره تو وجودت و دقیقا حسش کنی،
بعد از ترک عجیب حالم خوشه،
چیدن اتاق،چسبوندن عکس به دیوار و روی میز،کمی رفتن و تجربه فضای عاطفی(که این برام جدید بود)،
انگار ده سال مرده بودم ،
اصلا انگار خود خودشم،همون آدم سابق ،
همونی که به جزییات توجه میکنه،همون آدم قبلم...
قابل اوصیف نیست
این است کیمیای عشق آقا رضای گل. ایشالا این حسای خوب نصیب ماها هم بشه.