1389 آذر 6، 17:20
تنها بنايي که هر چه بيشتر بلرزد محکمتر مي شود، دل آدمي است.
(1389 آذر 6، 22:36)AVALzandegi7 نوشته است: سلام دلم به اندازه یک دریا گرفته نمی تونم گریه کنم می خوام فریاد بکشم می خوام برم یه جایی که کسی نباشه می خوام برم کناردریا خودمو بندازم تو دریا می خوام برم بالای یه برج بلند خودمو پرت کنم پایین نمی دونم کار خوبه یا بد ولی اینو می دونم خسته ام از همه چیز و همه کس از همه جا از همه دنیا از خودم از دنیام خسته ام می خوام زار بزنم نمی دونم چرا گریه نمی تونم بکنم خدا چشمه اشکامو خشک کرده
(1389 آذر 6، 18:25)davod_2005 نوشته است: برای چی همیشه خونه تنهایی.برای خودت یک پاتوق یا سرگرمی ایجاد کن.با دوستان برو خیابون برو باشگاه ورزشی یا تفریحی (باشگاه بیلیارد توصیه فراوان میشه).میدونی بسیج هم خیلی سرگرم کننده میتونه باشه .الانم تو هفته بسیج هستیم وبسیج کلی برنامه داره که واقعا مفیده.مثلا کافی نت رایگان در همه شهرها زدن و استفادش رو رایگان کردن،کلاسهای جنگ سایبری با استادهای مجرب ، استخر هاشون هم حرف نداره.میدونی یک کاری بکن که تو خونه تنها نمونی چون خودت بهتر از من میدونی که تو خونه تنها شیطون هم باهات تنها میشه و ظرف چند دقیقه مخت رو میزنه
(1389 آذر 6، 9:43)eamo_sam نوشته است: یک سوال دارم با خانواده این مسله رو مطرح کنم شاید اونا هم بتونن کمکم کننمن یک بار مامانم فهمید آخه لباسامو انداخته بودم تو رختشویی.الانم همش میگه .میگه اگه دانشگاه اونطوری که باید قبول می شدی تشدی به خاطر ای موضوعه.منم اون روزی که فهمید از خجالت آب شدم اما ادامشو نگرفتم هی می گفت بیا بریم دکتر من نرفتم .عحب خریتیییییییییییییییییییییییییییییییی!
(1389 آذر 8، 6:54)AVALzandegi7 نوشته است: salam
دیشب دلم خیلی گرفته بود از یه بابت دلم شاد بود که مراسم عروسی پسر داییم شرکت کرده بودم واونجا همه چیزوباچشم خودم می دیدم که سرنوشت انسانی که از این دنیای لعنتی عوضی هوس فرار کنه خلاص میشه و همه چنین می دیدم که اگر هم خودشو آماده نکنه تو چه منجلابی فرورفته من خیلی دلم گرفت حسودی نکردم فقط حسرت خوردم که چرا من نمی تونم ترک کنم وبرای خودم پاک باشم وبتونم با این پاکی دنیای خوبی داشته باشم و زندگی مستقلی داشته باشم نمی دونم چی به سرمن اومده چرا آخه من چه گناهی دارم که باید پای هوس بسوزم خدا کمکم کن