امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1400 خرداد 4، 15:32)آبی آسمانی نوشته است:
نقل قول: خیلی خوبه ادم به نظرم با خودش حرف بزنه

زیادیش آدمو روانی میکنه  53258zu2qvp1d9v

اره نه افراط نه تفریط 53258zu2qvp1d9v
ولی میشه نوشت نوشتن هم خاطره میشه هم کمک
چالش جدیدی داره چشمک میزنه

چشما تو ببند... خیال کن،....
بسم الله الرحمن الرحیم
~~~~~~~~~~^^^^^~~~~~~~~~~
وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری. (النّجم: 39 و 40)

رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم‏)‏:
هرگاه نماز می‌گزاری آن‌گونه باش که گویی آخرین نماز توست.

حضرت علی(ع):
«ریشه قوت قلب، توکّل بر خدا است».
فردی از امام رضا(ع) می پرسد حد و مرز توکل چیست؟
حضرت می فرمایند: «توکل آن است که با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی...»

امام سجاد (ع):
«بار الها!مرا به سوی تو حاجتی است که برای
رسیدن به آن طاقتم طاق شده و رشته ی چاره جویی هایم در برابر آن گسسته است، ...
بار الها بر محمد و الش رحمت فرست و دعای مرا پذیرنده، و به ندایم التفات کننده، و به زاریم رحم آورنده و صوتم را نیوشنده باش، و رشته ی امیدم را از خود مگسل، و پیوند توسلم را از خویش قطع منمای، و مرا در این حاجت و حاجات دیگرم به غیر خود حواله مکن... .»
می شکنم مقابل تو...نه، صدای خرد شدن نفسم است...
خرد شد...
تکه های قلبم هم لابلایش ریز ریز شد...
چه طوفانی بخدا شده امشب،
اینقدر از ته دل می گریم که نفس ندارم و می لرزم...


صبورانه توی چشم هایم زل
می زنی و مرا به صبر می خوانی...
آری می دانستم...
ولی آخر چقدر دیگر محبوب من؟
سینه ام تنگ شد از فرط گریه... از بس نفسم رفت ته دلم.‌‌..
...

کجایی محبوب من،
خدا به حق صاحبش زمانه را برایت خوب کند
خدا اسبابش را فراهم کند...

من هیچ تجملی نمی خواهم...
فقط خودت به من برسی و من به تو‌‌‌...
خسته ام از آشنایی های هزار هزار و امید افکندن های هزار هزار و منتظر زنگ ماندن های هزار هزار... تا یکی که ادامه پیدا کند...
مرا از این خفت نجات بده،
من اینقدر خوار نبوده ام تا به حال...

خدا اسباب ازدواج همه جوانان را فراهم کند، 
ما دو تا هم آخر همه.
راضیم.
راضیم به یک لقمه نان و پنیر و سبزی در کنار تو...
و می نویسم و یکی در میان نفسم می رود ته دلم و می لرزم...
چه بگویم چه بگویم...نگفته هم پیداست...

[تصویر:  Kbx1JzQniX2fzDzt0joSsULT6GdRf6FjJmRkcG71...OK-KtmTzmA]
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
دنیای مضخرفی شده،هر چیزی و هر کسی رو میشه خرید،با پول،با دروغ،با وعده،با احترام،با... ولی باز هم چیز های غیرقابل خرید و فروش هست،باز هم هستن اونایی که قیمت ندارن،شاید باید فقط جستجوشون کرد...
سلام دوستان چطورید خوبید؟ [تصویر:  809197ps94ijjhwg.gif]
دوستان این ۳  روز رو هی پشت سر هم شکست میخورم دیگه خسته شدم
دوستان تمام اراده ام رو جمع کردم می‌خوام جمعه به پدر و مادرم همه چیز رو اعتراف کنم چون پدر و مادر من رو فقط در شرایط خوب باید کنارم باشن؟توی شرایط بد هم کنارم می ایستد مطمعنم
چون مادرم چند وقت پیش گفت که من و پدرت هر مشکلی داشتی نه سرت میزنم و نه غیره 
دوستان اگه نگم ۵ سال دیگه که همه چیز رو از دست دادم پشیمون میشم
دوستان شاید بگم و درمان بشم و بگم کاش ۳ سال پیش میگفتم
دوستان چون خودم نمیتونم و هی دور خودم میگردم شاید من هم درست شدم چون حقیقت دیر یا زود آشکار میشه
دوستان الان از زبان خودم بفهمم و درمان بشم بهتره آینده هم خوب میشه 
ما که اصلا اعتراف نکردیم و نمی‌فهمیم که چی میگن که داریم قضاوت میکنیم
 دوستان هرچی بگن هگمه اما اگه براشون تعریف کنم شاید بهم حق بدن و شاید شانس ما زد و موفق شدیم چون وضع من وخیمه و سخت میتونم بزارم کنار 
نظر شما چیه می‌خوام نظرات شما رو هم بدونم؟ [تصویر:  809197ps94ijjhwg.gif]
خدایا من با این امتحان سخت چیکار کنم خودت کمکم کن
راه هزار كيلومتري با يك قدم شروع ميشود

از شكست نترسيداز اين بترسيد كه سال آينده همين جايي باشيد كه الان هستيد
شعري از سهراب سپهري ميگه كه:
آرزويم اين است آنچنان سير بخندي كه نداني غم چيست
دوستان بخنديم چون يكبار به دنيا آمديم و خوب زندگي كنيم چون هيچوقت ديروز در عمرتان ديگر تكرار نميشود

به اميد رسيدن به هدفم با تمام تلاش و عرق ريختن 303 303 Khansariha (56) Khansariha (46) 16 63 41 4fvfcja
سلام دوستان
همه این روزهای سخت میگذره
یه روز بر میگردید عقب رو نگاه میکنید
به خودتون افتخار میکنید
و خندتون میگیره که چرا اینقدر به نظرم سخت بود؟
البته قبول دارم که غلبه در اون لحظات واقعا سخته
تو اون سن، انگار تک تک سلولهای بدن، فقط شدن هورمون
و همشون تو رو سوق میدن به سمت چیزی، که میدونی نباید بری اما میری، ذهن و دلت با هم میجنگن، بدنت ازت فرمان نمیبره و ...
 بعدش یهو سقوط میکنی تو تاریکی
تو میمونی و حس تنفر و شکست
اما میگذره
میگذره
سخت میگذره
اینقدر زمان میگذره
که اخرش همه این قیل و قال ها میخوابه، مثل سنگ ریزه ای که آروم آروم میره که عمق یه دریاچه بشینه، 
تو پیچ و خم روزها و سالها، که خودت، زندگیت، ادمهای دور و برت و دنیات عوض میشن
تو آرامش ته دریاچه زلال برمیگردی یه نگاه می اندازی به راهی که اومدی
به این روزها که دیگه تو ذهنت خاک گرفته
رنگ و روشون خاکستری شده
حتی به سختی جزییات یادت میاد
و با خودت میگی این بود؟ همین؟
واسه این بود که از درسهام جا موندم؟
واسه این بود که خودمو دوست نداشتم؟
واسه این بود که اعصابم داغون بود؟
واسه این بود که زیر چشام گود بود؟
واسه این بود که به زمین و زمان بد میگفتم و با ناله خدا رو صدا میزدم؟ آرزوی مردن داشتم؟
همین؟
ارزششو داشت؟
نه ارزش نداشت، حیف انرژی جوونیم، حیف وقتم، حیف لحظاتی که به جای شادی، به ناراحتی گذشت...
ولی آخرش به خودت میگی من از پسش در نهایت بر اومدم
و امروز جایی وایسادم که دیگه ازون روزها متنفر نیستم
اون روزها منو ساخت که قوی تر بشم
به خودت میگی، من قوی تر شدم چون میخواستم انسان بهتری باشم، انسان بهتر ،انسان بهتر
مگه نه اینکه پامون رو گذاشتیم تو این دنیا، که هم خودمون فرد بهتری بشیم
هم دنیا رو جای زیباتری کنیم و تحویلش بدیم به نفرات بعدی...
خدا به تلاش مون نگاهی می اندازه و مثل یه مادر آدمو میکشه تو آغوشش، افتخار میکنه که خواستی انسان بهتری باشی.
خودتونو دوست داشته باشید
این اولین و مهمترین قدمه
چون خدا دوستتون داره.

یا حق 53
یا عباس
(1400 خرداد 6، 15:10)گل سرخ نوشته است: سلام دوستان
همه این روزهای سخت میگذره
یه روز بر میگردید عقب رو نگاه میکنید
به خودتون افتخار میکنید
و خندتون میگیره که چرا اینقدر به نظرم سخت بود؟
البته قبول دارم که غلبه در اون لحظات واقعا سخته
تو اون سن، انگار تک تک سلولهای بدن، فقط شدن هورمون
و همشون تو رو سوق میدن به سمت چیزی، که میدونی نباید بری اما میری، ذهن و دلت با هم میجنگن، بدنت ازت فرمان نمیبره و ...
 بعدش یهو سقوط میکنی تو تاریکی
تو میمونی و حس تنفر و شکست
اما میگذره
میگذره
سخت میگذره
اینقدر زمان میگذره
که اخرش همه این قیل و قال ها میخوابه، مثل سنگ ریزه ای که آروم آروم میره که عمق یه دریاچه بشینه، 
تو پیچ و خم روزها و سالها، که خودت، زندگیت، ادمهای دور و برت و دنیات عوض میشن
تو آرامش ته دریاچه زلال برمیگردی یه نگاه می اندازی به راهی که اومدی
به این روزها که دیگه تو ذهنت خاک گرفته
رنگ و روشون خاکستری شده
حتی به سختی جزییات یادت میاد
و با خودت میگی این بود؟ همین؟
واسه این بود که از درسهام جا موندم؟
واسه این بود که خودمو دوست نداشتم؟
واسه این بود که اعصابم داغون بود؟
واسه این بود که زیر چشام گود بود؟
واسه این بود که به زمین و زمان بد میگفتم و با ناله خدا رو صدا میزدم؟ آرزوی مردن داشتم؟
همین؟
ارزششو داشت؟
نه ارزش نداشت، حیف انرژی جوونیم، حیف وقتم، حیف لحظاتی که به جای شادی، به ناراحتی گذشت...
ولی آخرش به خودت میگی من از پسش در نهایت بر اومدم
و امروز جایی وایسادم که دیگه ازون روزها متنفر نیستم
اون روزها منو ساخت که قوی تر بشم
به خودت میگی، من قوی تر شدم چون میخواستم انسان بهتری باشم، انسان بهتر ،انسان بهتر
مگه نه اینکه پامون رو گذاشتیم تو این دنیا، که هم خودمون فرد بهتری بشیم
هم دنیا رو جای زیباتری کنیم و تحویلش بدیم به نفرات بعدی...
خدا به تلاش مون نگاهی می اندازه و مثل یه مادر آدمو میکشه تو آغوشش، افتخار میکنه که خواستی انسان بهتری باشی.
خودتونو دوست داشته باشید
این اولین و مهمترین قدمه
چون خدا دوستتون داره.

یا حق 53

دوست عزیز پیامت امروز بی انداااازه بهم امید و انگیزه داد. تا ابد حال دلت خوب بااااشه گل سرخ 317
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

آدم باید برای دلتنگیش ی چاره ای پیدا کنه ..
نوشتن،گریه کردن ،راه رفتن ،موسیقی ،آشپزی ......
و بیچاره کسی ک هیچ چاره ای نداره ،فقط باید منتظر گذر زمان باشه .
گذر زمان دوایی بر دردها نیست ،چون از یاد نمیره این دل گرفتگی ها و دل تنگی ها ..بلکه کمرنگ تر میشه .
اونم تازه اگر بشه .
---------
از معدود زمان هایی ک هیچ دل تنگی ندارم .

: )
(1400 خرداد 3، 19:56)Rashel نوشته است:
(1400 خرداد 2، 21:40)alone heart نوشته است:
(1400 خرداد 2، 12:30)آبی آسمانی نوشته است:
(1400 خرداد 2، 12:23)yazahra نوشته است: 809197ps94ijjhwg چقدر اسفندی بودن سخته کاشکی کوه بودم کاشکی گریما کسی نمیدید


چه اشکالی داره کسی گریه ی آدمو ببینه ؟؟

گریه نشانه ای از ناتوانی در بیان کردن احساسات هست
بدن وقتی دچار این شرایط میشه
 نمیدونه چطور خودش و بیان کنه 
از این روش استفاده میکنه
و دوم اینکه احساسات نباید سرکوب شن
سرکوب شن تبدیل به بیماری ها در بدن میشن!
کسی که جلوی بغض و میگیره دچار بیماری های تیروئیدی میشه


یعنی کلا هر وقت گریمون میاد باید گریه کرد؟  22
اینجوری من که کلا از زندگی میفتم از بس اشکم دم مشکمه 1744337bve7cd1t81

ادم درونگرایی هستین؟؟
درونگراها
احساسی ها
من خودم هر روز دست کم یه بار احساساتی میشم
علاوه بر اون ادم درونگرایی هستم خیلی زیاد
درهرصورت انسان سالم احساساتش و سرکوب نمیکنه

اشو:
و تو برده احساساتی میشوی
که
شرکوب کرده ای...
(1400 خرداد 8، 19:59)alone heart نوشته است:
(1400 خرداد 3، 19:56)Rashel نوشته است:
(1400 خرداد 2، 21:40)alone heart نوشته است:
(1400 خرداد 2، 12:30)آبی آسمانی نوشته است:
(1400 خرداد 2، 12:23)yazahra نوشته است: 809197ps94ijjhwg چقدر اسفندی بودن سخته کاشکی کوه بودم کاشکی گریما کسی نمیدید


چه اشکالی داره کسی گریه ی آدمو ببینه ؟؟

گریه نشانه ای از ناتوانی در بیان کردن احساسات هست
بدن وقتی دچار این شرایط میشه
 نمیدونه چطور خودش و بیان کنه 
از این روش استفاده میکنه
و دوم اینکه احساسات نباید سرکوب شن
سرکوب شن تبدیل به بیماری ها در بدن میشن!
کسی که جلوی بغض و میگیره دچار بیماری های تیروئیدی میشه


یعنی کلا هر وقت گریمون میاد باید گریه کرد؟  22
اینجوری من که کلا از زندگی میفتم از بس اشکم دم مشکمه 1744337bve7cd1t81

ادم درونگرایی هستین؟؟
درونگراها
احساسی ها
من خودم هر روز دست کم یه بار احساساتی میشم
علاوه بر اون ادم درونگرایی هستم خیلی زیاد
درهرصورت انسان سالم احساساتش و سرکوب نمیکنه

اشو:
و تو برده احساساتی میشوی
که
شرکوب کرده ای...


تنها وصله ای که به من نمیچسبه درونگرا بودنه!!!!   Khansariha (13) همه تستا میگن برونگرام ، ولی خب هر کسی ی قسمت از وجودشو مخفی میکنه؛ من معمولا احساساتمو  Gigglesmile 

من متوجه نمیشم سرکوب کردن احساسات دقیقا چه معنی میده !؟

خودمو ادم سالمی نمیدونم ولی تا جایی ک فک میکنم احساساتمو سرکوب نمیکنم یعنی سعی میکنم ک نکنم ، میزارمش ی جایی تنهایی همشو میریزم بیرون بعد میرم توی جمع  4chsmu1..... 



(اشو مکتبش کاملا رد شده و بهتره طرفش نریم 1 )
.
.
.
نمیدونم چیه 
ولی هرچی هس خسته شدم 
حس ضعیف بودن دارم 
شاید باید بپذیرم ضعیف بودنمو
شاید
 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
Khansariha (2)
  
(1400 خرداد 8، 21:40)Bright Star نوشته است: نمیدونم چیه 
ولی هرچی هس خسته شدم 
حس ضعیف بودن دارم 
شاید باید بپذیرم ضعیف بودنمو
شاید
ستاره و ضعف؟؟ بعید میدونم
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

(1400 خرداد 8، 21:40)Bright Star نوشته است: نمیدونم چیه 
ولی هرچی هس خسته شدم 
حس ضعیف بودن دارم 
شاید باید بپذیرم ضعیف بودنمو
شاید

سلام
ببین همه این احساس از درون خودت نشأت میگیره
کلا تا خودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه . منتظر نباش با گذر زمان چیزی عوض بشه . تا تو زندگیت تغییر ندی شرایط همینه

تا وقتی بخوایی با خ.ا زندگی کنی شرایط همینه ؛ ولی اگه اراده کنی برای تغییر ؛ زمان زیادی هم نمیخواد فقط 21 روز واقعا از لحاظ ذهنی پاک باشی خیلی خیلی خیلی زیاد اثرات مخرب خ.ا از بین میره و بجای احساس ضعیف بودن عزت نفس جاش رو میگیره
این متن  پایین رو از یجایی خونده بودم برات کپی میکنم به نظر من حرفاش درسته . وقت بذار بخون و بهش فکر کن 


خودارضایی چه بلایی سر ما میاره؟
خودارضایی میاد زیربنای وجودی ما رو احساس بد قرار میده. یعنی کسی که خودارضایی انجام میده
 اصلا ذاتا احساسش بده، بخاطر چی؟ 
بخاطر اینکه اولین احساس بدی که سراغ انسان میاد، احساس گناهه. که این احساس گناه غیر واقعی نیست. اینکه یه سری از این کارشناسها میان میگن که نه، احساس گناهی که از خودارضایی میاد تلقینه، و واقعا اگه شما تلقین نکنید هیچ مشکلی هم پیش نمیاد؛ اینو ما قبلا ثابت کردیم که چنین چیزی نیست. 
احساس گناه یک احساس کاملا واقعی هست در بحث خودارضایی. 
احساس بعدی که میاد احساس افسردگیه. بخاطر حجم زیادی از دوپامین که ترشح میشه بعد یهو اونا از مغز خالی میشه و انسان افسرده میشه و دوباره نیاز داره که اون حجم زیاد دوپامین ترشح بشه. پس خواه ناخواه کسی که ترشح دوپامینش از طریق کارهای اعتیادزا باشه، وقتی که اون دوپامین در مغزش فروکش کرد، افسرده میشه.
پس خودارضایی افسردگی میاره، نا امیدی از زندگی میاره، بی انگیزگی میاره. چیزایی که من میگم از پرسشنامه ای هست که بیش از 2400 نفر این پرسشنامه رو تا حالا پر کردن و پاسخ دادن 
 
حالا جدای از خستگی و کوفتگی و کمردرد و چشم درد و اونایی که فیزیکی هست، از نظر روحی این عواقب رو داره،
این احساسات بد رو بوجود میاره. احساس حقارت نفس میاره احساس حسادت میاره یا احساس کمبود. چجوری بگم؟ همون احساسی که آدم یه چیزی رو میخواد ولی بدستش نمیاره؛ عقده ای بودن، طمع و ولع به یک چیزی ولی نتونی اونو بدست بیاری.

تمام این احساسات بد در وجود اون فردی که خودارضایی میکنه داره همینجوری فوران میکنه
توی روابط با جنس مخالف شکست میخوره؛ توی روابط کاری شکست میخوره، توی روابط با رئیس، با کارمند، با همکار شکست میخوره؛ اصلا توی یک جلسه کاری نمیتونه حرفشو بزنه؛ یه جایی که دارن حقشو میخورن نمیتونه از حقش دفاع کنه. چرا؟ چون در درون از خودش بدش میاد؛ در درون حقارت نفس داره؛ در درون احساس اینو داره که حالش بده و خودشو دوست نداره؛ در درون میدونه که زندگیش دوگانه هست؛ میدونه که یه چهره اجتماعی برای خودش ساخته ولی در خلوت خودش یک چهره پلید با اون کارهایی که میکنه. تو خلوت از خودش احساس رضایت نداره و همیشه با احساس بد به خودش نگاه میکنه

کسی که خودارضایی میکنه، نمیتونه احساسش رو مخفی کنه! توی خلوت خودش که هیچوقت نمیتونه مخفی کنه ولی تو اجتماع سعی میکنه که این احساس قایم کنه
البته این قایم کردن هم طرف فکر میکنه که قایم کرده، همه از بیرون کاملا متوجه میشن که فردی که خودارضایی میکنه یه مشکلی داره. حالا شاید اونا متخصص نباشن، نتونن متوجه بشن که این فرد خودارضایی میکنه ولی میفهمن که یه مشکلی داره. انگار با خودش روراست نیست، انگار با خودش درگیره، یه حالت ناامیدی داره، یه حالت افسردگی، انزوا ؛ احساس تنها و غریب بودن در این عالم؛ اینا همش احساسات منفیه که مثل خوره میوفته به جون آدم

حالا اگه به خدا و دین هم اعتقاد داشته باشی چی میشه؟
تازه همه اینها به کنار، این توضیحات همش برای کسایی بود که به دین و خدا اعتقاد ندارن. کسایی که میدونن خدایی وجود داره، دین وجود داره و خداوند دستورالعمل زندگی انسان ها رو با جزئیات دقیق در دین خودش آورده و توضیح داده برای ما که چجوری زندگی کنیم، این اشخاص مذهبی یک عذاب وجدان اضافی تر رو هم بابت گناه بودن این کار دریافت میکنن .
خب اصلا خدا گفته من و ملائکم لعنت میکنیم کسی رو که بخواد بیاد خودارضایی کنه. و خیلی بده، اصلا گناه کبیره هست و شما وقتی به گناه کبیره اعتیاد پیدا کنید انتظار دارید چه چیزی در قبالش دریافت کنید؟ انواع و اقسام حس های بد 

اعتیاد به هر چیزی همیشه از کم شروع میشه!
حالا باز همه اینا رو من گفتم شاید باز خیلی ها باشن که حالا کارشناسن، علوم سکسولوژی خوندن ؛ روانشناسی خوندن ، میان میگن که نه اصلا اینطور نیست، خودارضایی کمش مشکل نداره، زیادش مشکل داره. این توجیهی هستش که هرجا که شما میبینید دارن از خودارضایی مثلا دفاع میکنن، میگن که اگر به حالت اعتیاد زا برسد، مشکل داره؛ اگه کم باشه و کنترل شده باشه، هیچ مشکلی نداره. این ادعایی هستش که داره از نظر علمی میشه. که ما این ادعا رو رد میکنیم. برای چی؟
 بخاطر اینکه هر عمل اعتیادزایی اولش کمه و شاید مثلا شما بگید که من هفته ای یه بست تریاک میزنم! هفته ای یه شات مثلا هروئین میزنم! خیلی خوبه، حالمو خوب میکنه. هفته ای یه باره فقط. اگر کنترل شده باشه اشکال نداره، خیلی هم شنگول میشم. 
ولی همون فردی که هفته ای یه بار، ماهی یه بار میزد، یه سال دیگه برو سراغش. میبینی که یا توی جوب خوابیده، یا دیگه مثلا تعداد مصرفش شده روزی 10 بار، 20 بار، 30 بار. بعد اصلا کلا کسایی رو شما میبینید، کسایی که مثلا توی بحث تریاک روزی 10 ساعت فقط پای منقل نشستن، 10 ساعت، 12 ساعت. کل زندگیش همین شده. اونم اولین روز که میخواسته شروع کنه، چجوری بوده؟ گفته که کمش اشکال نداره، شنگول میشی، شاد میشی، نمیدونم حالت خوب میشه
ولی این راه کلا اشتباهه
اثری که وقتی پورنوگرافی و خودارضایی که با هم توام میشن روی مغز انسان میذاره، همون اثری هستش که کوکائین روی مغز انسان میذاره و از نظر علمی ثابت شده. گفتیم برید توی یوتیوب سرچ کنید. (Your Brain On Porn) اینو سرچ کنید و ببینید که پورن با مغز شما چیکار میکنه. پس خودارضایی یک اعتیاده. نمیتونیم بگیم اعتیاد خودارضایی کمش مشکلی نداره، اگر اعتیادزا شد مشکل داره. کمش همون اثری رو داره که زیادش داره. یعنی کمش تبدیل به زیاد میشه و اون مغز شما رو داغون میکنه و همه ضررهایی که گفتیم. 
بزرگترین ضررهای خودارضایی ضررهای روحی و روانی این کار هست.  خودارضایی کلکسیونی از احساسات بد رو درون انسان بوجود میاره . و باعث ایجاد ضعف و خودتحقیری در وجود انسان میشه . اعتماد به نفس و امید به آینده رو از انسان میگیره ؛ انسان رو در تنهایی خودش گوشه گیر میکنه و عزت نفس انسان رو از بین میبره
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
سلام 
اینکه الان دارم مینویسم دقیقا حرفای خودمه
من خیلی احساساتمو سرکوب کردم و الان دارم تقاصش و پس میدم
دارم مینویسم شما هم سرکوب نکنید
چون برده شون میشین
الان دوست دارم گریه کنم اما نمیتونم
نمیدونم حالم و به کی بگم
هیچکس منو نمیفهمه
همش یاد اتفاقاتی میوفتم باعث شد گریه هام و سرکوب کنم
باعث شد غمام و احساس گناهم و سرکوب کنم و...
الان نمیتونم با کسی خوش رفتار باشم 
حس میکنم دست و پام بستن به یه صندلی نمیدونم چیکار کنم‌واقعا 
اون احساسات یهو میریزن بیرون و گاهی خود به خود خودشون جلو خودشون و میگیرن
ثبات عاطفیم از دست رفته
الان نه کسی درکم میکنه بخاطر احساسات و اتفاقات گذشته اس که اینطوریم  و بخاطر احساسات سرکوب شده اس که اینطوریم
و در موردم ممکنه  بد فکر میکنن
من احساساتم و سرکوب کردم 
شما‌خواهش میکنم این کارو نکنید
وگرنه یه روز میشین مثل امروز من
khodahafez 809197ps94ijjhwg khodahafez vayy
خب الان حالم خیلی خوبه 317
یه مدیتیشن ۲۵ دقیقه ای حالم و عالی کرد 317


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان