امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

[تصویر:  avatar_1189.gif]
شما هم باید حالا حالا ها با ما تو این فروم راه بیای!
من از عهد آدم تو را دوست دارم ---------از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح--------سروديم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطي، نه خالي! نه خواب و خيالي!-- من اي حس مبهم تو را دوست دارم
سلامي صميمي تر از غم نديدم ---------به اندازه ي غم تو را دوست دارم
بيا تا صدا از دل سنگ خيزد --------------بگوييم با هم: تو را دوست دارم
جهان يك دهان شد هماواز با ما: ---------تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
[تصویر:  hosein.jpg]
بله درسته راه میام مسئله ای نیست317
بچه ها..
یه سوالی که چند وقتیه بد جوری فکر من و مشغول کرده؟

یعنی واقعا جیغ جیغو تر از من در کانون هست یا نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟17

میشه یکی من و از این سر در گمی نجات بده؟؟13
خوشا باران و وصف بی مثالش
(1388 خرداد 4، 13:04)بی نام نوشته است: بچه ها..
یه سوالی که چند وقتیه بد جوری فکر من و مشغول کرده؟

یعنی واقعا جیغ جیغو تر از من در کانون هست یا نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟17

میشه یکی من و از این سر در گمی نجات بده؟؟13


نه باور کن نیست،کسی توانایی رقابت با شما را ندارد17
حالا بینام جون فقط تو کانون جیغ میزنی؟یا تو خونتون هم انقد جیغ میزنی؟
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
(1388 خرداد 3، 23:16)firebird نوشته است: خوب رز زرد تا اونجا که من میدونم نشانه نفرت و انزجار هستش
و اصولا این دخترا هستن که از این اسمای گل و بلبل و این جور چیزا برای خودشون انتخاب می کنن!

نه عزيزم اصلا هم رز زرد نشانه ي نفرت نيست . . . . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

آخه من رز زرد خيلي دوست دارم
317
آفرین داداش رز،خوب کاری کردی که پستتو عوض کردی
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
پنجاه و هشتمین روز ترک من!

امروز از اون روزایی شده که دلم گرفته
نمی دونم تا کی می خواد این حس انزجار و تنهایی دست از سر ما برداره
کی می خواد روزای بدمون تموم شه

خودم می دونم که به راهکارهایی که بهم می دن عمل نمی کنم
می دونم وقتی همچین احساسی داشتم باید خودم سرگرم کنم و این افکار رو بخودم راه ندم
ولی چرا بعضی وقتا نمی شه

کاش می شد همیشه شاد بود و شاد کرد
دلم می خواد زار زار به حال خودم گریه کنم، ولی نه پیمانم چی می شه
پیمانی که به خدای خودم بستم

دیگه نمی خوام مثل روزایی که قول می دادم و می شکستم خودم رو باخته شیطون بدونم
این عهدم با عهدای دیگم فرق داره

یاد دعای عهد با امام زمان (عج) افتادم
اَللّهُمَّ رَبَّ الْنُّورِ العَظيمِ وَرَبَّ الكُرْسِيّ الرَّفِيعِ وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ومُنْزِلَ التَّوْريةِ وَالْأنْجِيلِ ...
بارخدايا؛ اي پروردگار نور بزرگ و پروردگار جايگاه بلند و ربّ درياي جوشان و فرو فرستنده تورات و
انجيل ...

واقعا چقدر ارامش بخشه
هم دعایی که به درگاهش می کنیم و هم یادی که ازش به دلمون روانه می شه

اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ، وَبِمُعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوْبَتِكَ، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْكَ، لاَ أُحْصِيْ ثَنَاءً عَلَيْكَ، أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ
الهى! از خشم تو به خشنوديت، و از عذاب تو به عفوت، پناه میبرم، از خشمت به تو پناه میبرم. الهى! من نمى توانم تو را آنطور كه شايسته‏اى، مدح كنم، تو آنچنانى كه خود را مدح كرده‏اى
دیری است که دعاهایمان »ندبه« شده است و هر صبح جمعه مشعل چشم های ما با زلال اشک روشن می شود. و من در کوچه های سرگردان »غیبت« تو را می جویم شاید مرا به میهمانی نگاهت بخوانی.
...«ღღ
کویر وجودم در انتظار باران ظهور توست
ღღ»...
[تصویر:  14a5beeb2cd5ff.gif]
سلام مهدي
فقط به خاطر تو پست رو تغيير دادم.
اما يه چيز ديگه هست آخه مگه مي شه خداوند عزيز گلي رو خلق كرده باشه بعدا باعث نفرت و انزجار ميان آدما بشه
مگه مي شه ؟ نه نمي شه خداوند گلي را آفريد كه مردم اونو به هم هديه بدن -با اون گل زندگي كنن - عشق كنن
به نظر من firebird دوست خوبم : دو رنگي علامت نفرت و انزجار هست نه رز زرد به اين قشنگي كه من خيلي خيلي دوسش دارم . طرز فكرتو نسبت به مخلوقات خدا عوض كن . از دست منم ناراحت نشد.
كلا آدم هاي خودار.... زود از كوره در مي رن و زود عصباني مي شن.
ان شالله كه درست مي شه . . .
واقعا برات خوشحالم4141317
(1388 خرداد 4، 13:58)تارك نوشته است: پنجاه و هشتمین روز ترک من!

امروز از اون روزایی شده که دلم گرفته
نمی دونم تا کی می خواد این حس انزجار و تنهایی دست از سر ما برداره
کی می خواد روزای بدمون تموم شه

خودم می دونم که به راهکارهایی که بهم می دن عمل نمی کنم
می دونم وقتی همچین احساسی داشتم باید خودم سرگرم کنم و این افکار رو بخودم راه ندم
ولی چرا بعضی وقتا نمی شه

کاش می شد همیشه شاد بود و شاد کرد
دلم می خواد زار زار به حال خودم گریه کنم، ولی نه پیمانم چی می شه
پیمانی که به خدای خودم بستم

دیگه نمی خوام مثل روزایی که قول می دادم و می شکستم خودم رو باخته شیطون بدونم
این عهدم با عهدای دیگم فرق داره

یاد دعای عهد با امام زمان (عج) افتادم
اَللّهُمَّ رَبَّ الْنُّورِ العَظيمِ وَرَبَّ الكُرْسِيّ الرَّفِيعِ وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ومُنْزِلَ التَّوْريةِ وَالْأنْجِيلِ ...
بارخدايا؛ اي پروردگار نور بزرگ و پروردگار جايگاه بلند و ربّ درياي جوشان و فرو فرستنده تورات و
انجيل ...

واقعا چقدر ارامش بخشه
هم دعایی که به درگاهش می کنیم و هم یادی که ازش به دلمون روانه می شه

اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ، وَبِمُعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوْبَتِكَ، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْكَ، لاَ أُحْصِيْ ثَنَاءً عَلَيْكَ، أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ
الهى! از خشم تو به خشنوديت، و از عذاب تو به عفوت، پناه میبرم، از خشمت به تو پناه میبرم. الهى! من نمى توانم تو را آنطور كه شايسته‏اى، مدح كنم، تو آنچنانى كه خود را مدح كرده‏اى

داداش تارک نبینیم دلت گرفته باشه
احساس تنهایی ... چیزیه که خیلی وقتا هرکدوممون یجورایی باهاش دست و پنجه نرم می کنیم و چقدر بده اگه بهش اجازه بدیم به کار خودش ادامه بده و ما رو مختل کنه ! آخه واقعا مختل کننده است اگه بهش زیاد بها بدیم...
فکر کنم خدا می خواد ما یاد بگیریم چطور روی احساسایی مثل تنهایی کنترل داشته باشیم و یجورایی مارو امتحان می کنه باهاش
آدم وقتی تنها میشه دوست داره یکطوری این تنهاییش رو پر کنه و گاهی اوقات فکر می کنه ای کاش کسی این تنهایی رو پر کنه براش که همین تفکر باعث میشه ما آدما به وجود کسی وابسته و نیازمند بشیم و به نظر من همین وابستگی باعث میشه نتونیم کاری برای کنترل و ازبین بردن تنهایی بکنیم
من خودم یه مدت بدجوری احساس تنهایی می کردم...و واقعا خیلی سخته شاید چند ماه از زندگیم به بطالت و بیهوده گذشت و خیلی دیر فهمیدم باید چطور کنترلش کنم اما خب بالاخره فهمیدم که نباید به این حس بها بدم !!! و باید باور داشته باشم این یک حس ناپایداره و قرار نیست با من بمونه من اون زمان فقط از طریق چنین تفکری از شر احساس تنهایی خلاص شدم و از اون به بعد هروقت این حس بهم دست داد سعی کردم برخلاف میلم به غصه دار شدن و حتی گریه کردن راهی برای شاد شدن و نشاط پیدا کنم !
ببخش تارک جان زیادی حرف زدم
می دونم الآن وقت این حرفا نبود4fvfcjaو باید بیشتر باهات همدردی و همدلی می کردم اما خب گفتم شاید بتونه کمکت کنهKhansariha (8)
حالا اصلا این حرفا رو ولش کن4fvfcja منم اصلا دوست ندارم از این حرفا بزنما نمی دونم چی شد که این طوری شد17
یه کم بخند داداش تارک
به قول خودت مهم اینه ما همو داریم
تا مارو داری غم نداری
غصه چرا؟چرا احساس تنهایی؟؟؟؟مگه من مردم ؟ هااااااا؟Khansariha (48)
بخند بابااااا شاااد بااااش
هوراااااااااااااااKhansariha (48)31741Muscular

راستی اینم یادم رفت
می خواستم از اینکه دعای عهد رو اینجا نوشتی ازت تشکر کنم یه حس خوبی بهم دست داد وقتی معنیش رو خوندم 53258zu2qvp1d9v
و بهت به خاطر ترک 58 روزه ات تبریک میگم و امیدوارم همینطور با موفقیت و سربلند پیش بری
بهترین راه پیش بینی آینده،ساختن آن است

زندگي يک آرزوي دور نيست؛ زندگي يک جست و جوي کور نيست
زيستن در پيله پروانه چيست؟

زندگي کن ؛ زندگي افسانه نيست
گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند
جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايي سبز ميخواند تو را
زير باران آتشي در جان توست؛
قمري تنها پي دستان توست
پيله پروانه از دنيا جداست؛

زندگي يک مقصد بي انتهاست؛ هيچ جايي انتهاي راه نيست؛
اين تمامش ماجراي زندگيست...


راستش از بی احترامی ها و نا مهربانی ها خسته شدم ... اینجا روزگاری جای مهربونی و محبت بود ... ولی متاسفانه مدتیه که دیگه اون رنگای قشنگ کمرنگ شدن ... امیدوارم شماها که هنوز اینجایین دوباره بهش رنگ بدین وزیباترش کنین (البته از درون و نه فقط در ظاهر) ... براتون دعا می کنم ... فراموشم نکنین ... حلالم کنین ... التماس دعا ... دلم برای تک تکتون تنگ میشه ... خیلی دوستون دارم
:13:

سرکار اجی سه ایکس جان ! 4fvfcja

متن ترجمه دعای عهد اونجا کامل نیست عزیزم
اگه خواستی معنی کاملش رو می تونی در اینجا ببینی

ممنون گلم ان شالله هر چه زودتر ترک یک سالگی تو رو ببینیم
دیری است که دعاهایمان »ندبه« شده است و هر صبح جمعه مشعل چشم های ما با زلال اشک روشن می شود. و من در کوچه های سرگردان »غیبت« تو را می جویم شاید مرا به میهمانی نگاهت بخوانی.
...«ღღ
کویر وجودم در انتظار باران ظهور توست
ღღ»...
[تصویر:  14a5beeb2cd5ff.gif]
(1388 خرداد 4، 14:17)رز زرد نوشته است: سلام مهدي
فقط به خاطر تو پست رو تغيير دادم.
اما يه چيز ديگه هست آخه مگه مي شه خداوند عزيز گلي رو خلق كرده باشه بعدا باعث نفرت و انزجار ميان آدما بشه
مگه مي شه ؟ نه نمي شه خداوند گلي را آفريد كه مردم اونو به هم هديه بدن -با اون گل زندگي كنن - عشق كنن
به نظر من firebird دوست خوبم : دو رنگي علامت نفرت و انزجار هست نه رز زرد به اين قشنگي كه من خيلي خيلي دوسش دارم . طرز فكرتو نسبت به مخلوقات خدا عوض كن . از دست منم ناراحت نشد.
كلا آدم هاي خودار.... زود از كوره در مي رن و زود عصباني مي شن.
ان شالله كه درست مي شه . . .

هر کسی یطوری فکر می کنه دیگه حالا چه اشتباه چه درست ولی مهم اینه به تفکرات و احساست و عقاید بقیه هم احترام بذاریم
به هر حال شما خودتو ناراحت نکن داداش رز زرد و مطمئنا فایر برد عزیز هم منظوری نداشت برداشتش رو گفته بود41
....
اتفاقا من از اسمت خیلی خوشم میومد برام جالب بود
ولی خداییش منم فکر می کردم دختری4fvfcja
نه به خاطر اسمت که اسم گل گذاشتی هااا نه به خاطر نوع رفتار و صحبت کردن و اینا همینکه احساساتت رو زود نشون میدی و چیزایی که معمولا برای دخترا مهمه رو مطرح می کردی باعث شده بود حس کنم دختری4chsmu1
بهترین راه پیش بینی آینده،ساختن آن است

زندگي يک آرزوي دور نيست؛ زندگي يک جست و جوي کور نيست
زيستن در پيله پروانه چيست؟

زندگي کن ؛ زندگي افسانه نيست
گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛ هرچه ناپيدا صدايت ميزند
جنگل خاموش ميداند تو را؛ با صدايي سبز ميخواند تو را
زير باران آتشي در جان توست؛
قمري تنها پي دستان توست
پيله پروانه از دنيا جداست؛

زندگي يک مقصد بي انتهاست؛ هيچ جايي انتهاي راه نيست؛
اين تمامش ماجراي زندگيست...


راستش از بی احترامی ها و نا مهربانی ها خسته شدم ... اینجا روزگاری جای مهربونی و محبت بود ... ولی متاسفانه مدتیه که دیگه اون رنگای قشنگ کمرنگ شدن ... امیدوارم شماها که هنوز اینجایین دوباره بهش رنگ بدین وزیباترش کنین (البته از درون و نه فقط در ظاهر) ... براتون دعا می کنم ... فراموشم نکنین ... حلالم کنین ... التماس دعا ... دلم برای تک تکتون تنگ میشه ... خیلی دوستون دارم
:13:

کلا وقتی انسان به یه چیزی خیلی علاقه داشته باشه،اگه یه نفر بیادو از اون چیز بد بگه
براش قابل تحمل نیست،واین موضوع درمورد همه آدما صادقه
من به رز زرد حق میدم که ناراحت بشه،
اما بخشش از بزرگانه،شما کوتاه بیا داداش رز
داداشی اسمت خیلی قشنگه،من که خیلی دوسش دارم
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
سلام علیکم به همه

این یه نوشتس برای تارک :

سلام تار ک
نوشتت و خوندم
میخوام بهت بگم همه ی ما اینجا دچار یه خلا عاطفی میشیم فکرنمیکنم کسی باشه که تاحالا تونسته باشه از زیرش در بره
تاریخ عضویتم قدیمی نیست اما تقریبا از همه ی بچه ها یه چیزایی خوندم
امروز با کسی داشتم حرف میزدم .. به یه نتیجه ای رسیدم!آدم ها بعضی هاشون خیلی پستن!
این یه نتیجه گیری آنی و سریعه که به درد هیچ کس نمیخوره جز خودم !!!
منطق میگه همه ی آدم ها خوبن فقط هر کس بعضی کارهای اشتباه انجام میده
امروز این منطق و فراموش کردم و پا به پای اون بنده ی خدا پشت سر چند نفر حرف زدم17

بگذریم ...
این و به همه ی بچه ها میگم..
از من یه چیزی و همیشه یادتون باشه
تو بحران روحی...کانون و ترک نکنین
هیچ کس اندازه ی خودمون نمیتونه بهمون کمک کنه حتی صمیمی ترین دوستامون
تنهای و گوشه گیری تا حالا هیچ چیزی و درست نکرده

برای همینه من چسبیدم به کانون و نمیرم..اخه همش دچار بحران روحی میشم(خنده)

حالا دست بزنین..نوازنده هامونم که رفتم مرخصی!!!(با چی بزنیم!>؟!؟!)
تارک بیا وسط.
دست...دست...

4fvfcja

بازم هر جور میلته..اما زود برگرد ولی اگه نری بیشتر خوشحال میشیمcheshmak

******+++++*****
حالا شما ها چه گیری به اسم رز زرد دادین!!اصلا خوبه منم اسمم و بزارم تقی؟!؟
17چشماتون چپ شد...خنده
خوشا باران و وصف بی مثالش
سلام به همه ي دوستان
من مثلا خير سرم مي خام ترک کنم اومدم ديشب برم بيرون قدم بزنم دوستمو ديدم که يه سري سي دي دستش بود گفتم اينا چيه گفت که اينا يه سري برنامس گفتم چه برنامه اي گفت ورژن جديده fl و يه سري ديگه برنامه . از اون جا که من ديونه ي fl بودم گفتم ميشه بدي برم نصب کنم گفت آره . منم ازش گرفتم بردم خونه. کامپيوتر رو که روشن کردم ديدم يه سي دي لا به لاي سي دي برنامه هاست که روي سي دي چيزي نوشته نشده بود. واي سي دي رو گذاشتم ديدم يه سري فيلمه بالاي 18 ساله! ( ديگه اينجاشو نمي تونم براتون بگم.) سريع س دي رو در آوردم چون مثلا خيره سرم مي خواستم ترک کنم .بعد دوباره هي وسوسه شدم که فقط ببينم اين سي دي چيه . خلاصه من نيم ساعتي با خودم کلنجار رفتم یکی بهم می گفت برو ببین ولی این کارو نکن یکی می گفت نبین . بالا خره شیطون کار خودشو کرد .
منم از دیشب تا حالا اعصابم خورده . امروز خواهرم باهام حرف می زد ولی من باهاش همش داد و بیداد می کردم. اونم از دست من اعصابش خورد شد.
به نظر من اومدنه من تواین سایت هیچ فایده ای نداره .تازه ضررم داره ممکنه شمارم گمراه کنم... .
افسردم . هیچ انگیزه ای برای ادامه ی راه ندارم .
هیچ چیز برام لذت نداره جز ... .
مسعود:
خوب این یه شکسته
دلداری بی خودی نمیدم
اما همین که با شیطون مبارزه کردی یعنی داری میری جلو
اینم یه درسه..ازش عبرت بگیر
منظورم سی دی بود
یعنی تو هنوز نیمتونی جلوی خودت رو بگیری پس نباید اصلا شرایط و ایجاد کنی
تا مطمئن نشدی دیگه سی دی و فیلم از کسی نگیر
ما ها همه این دوران و گذروندیم پس فکر نکن تو ضعیفی..
بازم میگم
تو شرایط سخت کانون و ترک کردن بزرگترین اشتباهی که میتونی انجام بدی

این دفعه میزنی تو گوش شیطون مطمئنم
میدون و خالی نکنیا.
ما همه پشتتیمvarzeshvarzeshvarzesh
خوشا باران و وصف بی مثالش


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان