امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر و نثر ادیبان

جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد

بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام
به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد

قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری
چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد

شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد

هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود
که ما را سینه آتشفشان آتشفشانی کرد

چه بود ار باز می گشتی به روز من توانائی
که خود دیدی چها با روزگارم ناتوانی کرد

جوانی کردن ای دل شیوه جانانه بود اما
جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد

جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود
دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد

جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید
که عمری در گلستان جوانی نغمه خوانی کرد
یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

“بابا طاهر”
کودکی ها

کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای دور اجاقی ساده بود
 
شب که میشد نقشها جان میگرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
 
میشدم پروانه خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود
 
زندگی دستی پر از پوجی نبود
باری ما جفت و طاقی ساده بود
 
قهر میکردم به شوق آشتی
عشقهایم اشتیاقی ساده بود
 
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود
قیصر امین پور
 سپاس شده توسط
شاید صدای بارونو نشناسم اما صدا پاتو چرا
شاید که دیگه هیچیو حس نکنم اما نفساتو چرا…
آخه هر شب نفسات توی هوامه هر جا میرم اسمت رو لبامه
شاید که راه خودمو کم بکنم اما راه قلبتو نه…
دوری هر کیو تحمل میکنم اما دوری تورو نه
آخه دوریت واسه قلبم خود درده یادت منو باز دیوونه کرده…
شاید یه شب بارون شاید یه شب دریا دست منو بذاره تو دستات 
شاید همین فردا ببینمت آروم بگیرم باز
 سپاس شده توسط
یه روزی عاشقتم شدم بچه بودیم یادش بخیر

هیشکی نفهمید حالمو حتی خودت یادش بخیر
یادمه خونه ی شما یه شهر خیلی دوری بود
سالی یه بار می دیدمت رفتنمونم زوری بود
یادش بخیر روم نمیشد تویه چشات نگاه کنم
همیشه آرزوم بوده اسم تو رو صدا کنم
خجالتی بودم ولی تمومه فکره من تو بود
تا اون غریبه اومدو عشق منو ازم ربود
ای یادگار کودکیم ای آسمونه سادگیم
ای خاطراته اولینو آخرین دلدادگیم
ای عشق اولی برام دعا کن از فکرت درام
از اون امیدو آرزو مونده یه قلب پیر برام
 سپاس شده توسط
هزار و یک قسم به پام می خورد و میگفت بمون برام

میگفت که تا روز ابد نزار کسی بیاد به جام نزار کسی بیاد به جام
هزار قسم به پاش بخور که چی تنهاش نزار
حالا طرف بهت بگه کدوم قول و کدوم قرار کدوم قول و کدوم قرار
حماقت منو ببین که به کی دل داده بودم
خدای من دیدی براش یه شوخی ساده بودم
گفتم اینا توقمه که از نبودن تو میزنم
تهش دیدم که اونی که میبازه این بازی رو منم
 سپاس شده توسط
دوباره بارون میاد آروم میکوبه روی شیشه دلم آروم نمیشه Khansariha (121)


رد پاهات مثه زخمی که میمونه تا همیشه دلم آروم نمیشه Hanghead


روت تو روم وا شد دوباره
دعوا شد Swear1

یه نفر رفتو یکی دوباره تنها شد consoling2


اونکه عشقم بود پشتم بهش گرم بود Khansariha (18)


یخ زده قلبم واسه اونکه سرش گرم بود Khansariha (45)


هی یه کاری کردی که تو رو همه وایسمKhansariha (116)


حیف تقصیر تو که نبود من خودم خواستم 53258zu2qvp1d9v


هی یادته میگفتی ببینیم همو کی بگو کی Swear1


هی یه کاری کردی که تو رو همه وایسم 117


حیف تقصیر تو که نبود من خودم خواستم 809197ps94ijjhwg


هی یادته میگفتی ببینیم همو کی بگو کی 49-2

ترانه سرا:هادی زینتی
 سپاس شده توسط
دیوانه و دلبسته اقبال خود باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش....

یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش....



 اقبال لاهوری
 سپاس شده توسط
از سر برگ ِگل با نسیمی

مثل شبنم چکیدن چه خوب است!
 
من که غیر از دلی ساده و صاف
در جهان هیچ چیزی ندارم
 
مثل آیینه گاهی دلم را
رو به روی شما می گذارم
 
دست های پر از خالی ام را
پیش روی همه می تکانم
 
چکه چکه تمام دلم را
در دلِ بچه ها می چکانم
قیصر امین پور
 سپاس شده توسط
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی

آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان

که دل اهل نظر برد که سریست خدایی

پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند

تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی

حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان

این توانم که بیایم به محلت به گدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی

روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا

در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن

تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد

که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی

خلق گویند برو دل به هوای دگری ده

نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی
این روزها که می گذرد، هر روز

احساس می کنم که کسی در باد
فریاد می زند
احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه آلود
یک آشنای دور صدا می زند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است
آن روز ناگزیر که می آید
روزی که عابران خمیده
یک لحظه وقت داشته باشند
تا سربلند باشند
و آفتاب را
در آسمان ببینند
روزی که این قطار قدیمی
در بستر موازی تکرار
یک لحظه بی بهانه توقف کند
تا چشم های خسته خواب آلود
از پشت پنجره
تصویر ابرها را در قاب
و طرح واژگونه جنگل را
در آب بنگرند
آن روز
پرواز دست های صمیمی
در جستجوی دوست
آغاز می شود
روزی که روز تازه ی پرواز
روزی که نامه ها همه باز است
روزی که جای نامه و مهر و تمبر
بال کبوتری را
امضا کنیم
و مثل نامه ای بفرستیم
صندوق های پستی
آن روز آشیان کبوترهاست
روزی که دست خواهش، کوتاه
روزی که التماس، گناه است
و فطرت خدا
در زیر پای رهگذران پیاده رو
بر روی روزنامه نخوابد
و خواب نان تازه نبیند
روزی که روی درها
با خط ساده ای بنویسند:
«تنها ورود گردن کج، ممنوع»
و زانوان خسته ی مغرور
شاعر:قیصر امین پور
 سپاس شده توسط
☘..

آبی  تر از آنیم که بیرنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم..
 
ما  آمده  بودیم  تا  مرز  رسیدن
همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیریم
 
ما را بکُش و مُثله کن و خوب بسوزان
لایق که نبودیم در این جنگ بمیریم
 
یک جرات پیدا شدن و شعر چکیدن
بس بود که با آن غزل آهنگ بمیریم
 
پای طلب و شوق رسیدن همه حرف است
بد خاطره ای نیست اگر لنگ بمیریم..
 
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواسته دل تنگ بمیریم
 
فرصت بده ای روح جنون تا غزل بعد
در غیرت ما نیست که از سنگ بمیریم
 
هرگز نکنم شکوه و ناله نه گلایه
الحق که در این دایره خونرنگ بمیریم
 
شهید محمد عبدی Khansariha (2)

پ.ن : ادم اگر رفت هم، هم اینجوری عاشقانه بره ☘..
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
مصرع " یا علی گفتیم و عشق آغاز شد" رو زیاد شنیدیم اما شعر کاملشو کمتر خوندیم:

از بیابان بوی گندم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است
 آسمان بازیچه ی طوفان ماست
ابر نعش آه سرگردان ماست....
 باز هم یک روز طوفان می شود
هر چه می خواهد خدا آن می شود
 می روم افتان و خیزان تا غدیر
باده ها می نوشم از جوشن کبیر
 آب زمزم در دل صحرا خوش است 
باده نوشی از کف مولا خوش است
 فاش می گویم که مولایم علیست 
آفتاب صبح فردایم علیست
 هر که در عشق علی گم می شود
 مثل گل محبوب مردم می شود 
 تا علی گفتم زبان آتش گرفت 
پیش چشمم آسمان آتش گرفت
آسمان رقصید و بارانی شدیم 
موج زد دریا و طوفانی شدیم
 بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
 یا علی گفتیم و دریا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد
 یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطره ها دریا شدند
 یاعلی گفتیم و طوفانی شدیم
مست از آن دستی که می دانی شدیم
 یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت
کوفه در تزویر خود پایان گرفت
 کوفه یعنی دستهای ناتنی 
کوفه یعنی مردهای منحنی 
 کوفه یعنی مرد آری مرد نیست
یا اگر هم هست صاحب درد نیست
 عده ای رندان بازاری شدند
عده ای رسوایی جاری شدند
 آن همه دستی که در شب طی شدند 
ابن ملجم های پی در پی شدند........
 از سکوت و گریه سرشارم علی 
تا همیشه دوستت دارم علی Khansariha (63)
        - دکتر محمود اکرامی فر -
       کتاب: « دریا تشنه است »
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

ما ندانیم شب ظلمت چه هست و صبح چیست 
چشم ما از دیدنِ سیمای جانان روشن است 

راحم_تبریزی
شب عبور شما را شهاب لازم نیست 
                                       که با حضور شما آفتاب لازم نیست 
در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است 
                                       برای چیدن گل، انتخاب لازم نیست 
خیال دار تو را خصم از چه می بافد؟
                                       گلوی شوق که باشد طناب لازم نیست 
ز بس که گریه نگردم غرور بغض شکست 
                                       برای غسل دل مرده آب لازم نیست 
کجاست جای تو ؟ - از آفتاب می پرسم - 
                                       سوال روشن ما را جواب لازم نیست
ز پشت پنجره بر خیز تا به کوچه رویم 
                                       برای دیدن تصویر، قاب لازم نیست
 
قیصر امین پور
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان