1394 مرداد 12، 23:14
نقل قول: شوت شدم بیرونببخشید خب خنده دار میگی
نقل قول: شوت شدم بیرونببخشید خب خنده دار میگی
(1394 مرداد 13، 10:53)همساده نوشته است: به نام خدا
قرار شده بحث های مهم راجع به خودارضایی و روشهای ترک رو اینجا بزاریم.هر چی اسپم خواستیم هر چی شوخی طنز بحث درسی و هر چیزی که باعث بشه حال و هوامون عوض بشه تو انجمن شبانه روزی
لطفا بیاین اینجا فقط مطالب هوشیاری بزاریم.
فکر نکنم یه دوست همدرد که به عنوان مهمان داره کانون رو میبینه از شوخی ها و حرفهای غیر جدی ما چیز زیادی دستگیرش بشه. یا اصلا تمایلی به دیدن و خوندن اونا داشته باشه.
ما در قبال اونها هم مسئولیم. که یه سری جاها مطالب جدی تر بزاریم بدون شوخی و بحث های حاشیه ای فقط و فقط راجه به هوشیاری جنسی و روشهای مهار خود ارضایی.
همه موافقین دوستان؟
اگه موافقین که هر کسی تجربه مشابهی راجع به این پارگراف داره یا حسی داره یا احساس شخصی یا چیزی دستگیرش شد راجع به این لطفا بگه تا همه استفاده کنیم. تا منم یه فیدبکی ببینم و دلگرم بشم ادامه تجربه رو بزارم
...................................................................
تجربه یکی از دوستان همدرد
" بیست ساله بودم که در دانشگاه با اولین دختری که عاشقش شدم ازدواج کردم. چه تحولی برای تمرین اعتیاد جنسی! رابطه با جنس مخالف. تجربه جدید و شگفت انگیزی برایم بود. چه آرامشی! دیگر مجبور نبودم برای ارضا شدنم به خودارضایی پناه ببرم. اما چه خیال باطلی! پش از چند هفته دوباره خودارضایی را آغاز کردم. دوباره! چرا؟ من که مشکل جنسی در رابطه زناشویی نداشتم. پریشانی باعث شد برای کمک خواستن به یک مشاور مراجعه کنم.جلسه مشاوره به خوبی پیش رفت. ما به خوبی از همه چیز و همه دری صحبت کردیم؛ غیر از آن چیزی که من بخاطرش به آنجا مراجعه کرده بودم. نمیتوانستم خودم را راضی کنم که درباره مشکل خودارضایی ام سخنی بر لب بیاورم. بسیار شرم آور بود. به جای آنکه از مشکلم صحبت کنم، یکباره از دهان پرید:" فلانی را در دانشگاه میشناسید؟" و اسم یک شخص را بردم. " فکر میکنم او خودارضایی میکند! این افتضاح نیست؟"مشاورم با تعجب به من نگاه کرد، اما هیچ حرفی به من نزد و من با یک آرامش مبهم آنجا را ترک کردم و چند ساعت بعد دوباره مشغول افراط در شهوترانی بودم...
ادامه دارد...
نقل قول:من رفتم مشاور براش کلی سخن رانی کردم
آخرش گفت فکر کردم می خوای بگی اینا منجر به خ... هست
گفتم آره دیگه (نمی شد بخندم بهش ایضا نمی شد بزنمش)
گفت خب اون رو خودت باید حلش کنی یه مساله شخصیه دست دیگران نیست
خیلی خانم عزیزی بود
(1394 مرداد 13، 10:53)همساده نوشته است: به نام خدا
تجربه یکی از دوستان همدرد
" بیست ساله بودم که در دانشگاه با اولین دختری که عاشقش شدم ازدواج کردم. چه تحولی برای تمرین اعتیاد جنسی! رابطه با جنس مخالف. تجربه جدید و شگفت انگیزی برایم بود. چه آرامشی! دیگر مجبور نبودم برای ارضا شدنم به خودارضایی پناه ببرم. اما چه خیال باطلی! پش از چند هفته دوباره خودارضایی را آغاز کردم. دوباره! چرا؟ من که مشکل جنسی در رابطه زناشویی نداشتم. پریشانی باعث شد برای کمک خواستن به یک مشاور مراجعه کنم.جلسه مشاوره به خوبی پیش رفت. ما به خوبی از همه چیز و همه دری صحبت کردیم؛ غیر از آن چیزی که من بخاطرش به آنجا مراجعه کرده بودم. نمیتوانستم خودم را راضی کنم که درباره مشکل خودارضایی ام سخنی بر لب بیاورم. بسیار شرم آور بود. به جای آنکه از مشکلم صحبت کنم، یکباره از دهان پرید:" فلانی را در دانشگاه میشناسید؟" و اسم یک شخص را بردم. " فکر میکنم او خودارضایی میکند! این افتضاح نیست؟"مشاورم با تعجب به من نگاه کرد، اما هیچ حرفی به من نزد و من با یک آرامش مبهم آنجا را ترک کردم و چند ساعت بعد دوباره مشغول افراط در شهوترانی بودم...
ادامه دارد...