1394 مرداد 10، 18:55
اگه اومد خیلی تحویلش بگیرینا.... اون اتاق آخریه... ته راهرو ( اتاق رامین (ره) ) رو هم بدین بهش...
دیگه سفارش نکنما.... شامم کباب بخرین
(1394 مرداد 11، 9:11)هـادی نوشته است: خیلی هواشو داشته باشین
حالا شامشم باید کباب باشه ها
(1394 مرداد 12، 5:48)مرد مجاهد نوشته است: الان همین قدر تحویل خوبه یا کمتر باشه باز هم؟
الان رابطه ی درس و پاکی چطوره با هم؟ علت و معلولی؟ بی ربط؟ سازگار؟ و ...
(1394 مرداد 12، 5:48)مرد مجاهد نوشته است: یه جورایی منم اخیرا به این تجربه رسیدمآفرین عالیه داداش مجاهد
حس کردم که ماها بعضی وقتا ترک رو برای خودمون بت میکنیم و وقتی بتمون میشکنه، دیگه انگیزه هامون رو هم از دست میدیم.
ترک خیلی خوبه
شکستن خیلی بده ( شکستن خر است )
اما باید بدونیم که این وظیفه ی ماست
این کار ماست
همون خدایی که این وظیفه رو به ما داده، همون خدا هم انتظار داره بهش امید داشته باشیم
منم تصمیم گرفتم هر اتفاقی برام افتاد
اگه وظیفه ی ترکم رو خدایی ناکرده، پناه بر خدا، کامل انجام ندادم
از کارای دیگه ام نزنم
سریع غسلم رو بکنم برم مسجد، برم سر درس و ...
(1394 مرداد 12، 19:49)Mohammad EsHagh نوشته است: داداش روزبه عزیز تبریک میگم موفقیت با ارزش 10 روزه پاکیسلام داداش محمد عزیز... ممنون از لطفت
داداش گلم من در حدی نیستم که بخوام حرفی بزنم فقط قدر روزای خوبی که با سختی گذروندی بدون ان شا الله به امید خدا با کمک ائمه روزای خوبت پشت هم سپری شه به پاکی ابدی برسی ... امیدوارم در زندگیت همیشه اتفاق های خوب بیافته بهترین انتخاب ها برای مسیر زندگیت داشته باشی
با آرزوی بهترینها
(1394 مرداد 13، 9:39)هـادی نوشته است: هادی/13مرداد/0روز خوب
نقل قول: آدم وقتی خودش رو بشناسه و بدونه مشکلش از کجاست... خیلی راحت می تونه راه در روشو پیدا کنه...
ذهن در همون حالی که می تونه به ما کمک کنه، خیلی هم راحت می تونه مانعمون بشه...
با ذهنیت های غلط الکی!
نقل قول: نوشته است: نوشته است:اتفاقات ریز و درشتم رو ربط میدادم به ترک و شکست : مثلا الان که خوابت به هم ریخت نکنه بشکنی، حواست هست؟ الان که فلان حرفو زدی ... الان که نمازت خوب نبود ... اول وقت نبود و ...می دونی من به خودم چی میگم ؟
همیشه به خودم میگم: تو انسان کاملی نیستی... یعنی خطا داری... اشتباه می کنی... خدایی نکرده گناه می کنی... و الی آخر...
و جدای از این ها همیشه ناراحتی ها هست... ترس هست... اضطراب هست... و باز هم الی آخر...
هیچ کدوم از این ها نباید بذاری مانعت بشه... سعی کن تو همه چی بهترین باشی... اما اگه نشد، دیگه بسطش نده به بقیه چیزات... که یه مشکلت رو بکنی 2 تا... تو اون قدر قوی هستی که مشکل اولت رو کم کم اصلاح کنی... خودتو بی خود خراب تر از اینی که هست نکن... حتی اگه بازم اصلاح نشد، بازم دور از منطقه بسط دادن مشکلت...
وقتی نمازم اول وقت نیست به خودم میگم: خدایا منو ببخش که نمازم این سری اول وقت نشد... ولی بازم خدایا شکرت که پاکم...
یا مثلا درسته از دست فلان چیز به شدت ناراحتم... اما یاد پاکیم می افتم و میگم خدایا شکرت که پاکم...
یا خوابم به هم ریخت که ریخت! ولی ارادم که به هم نریخته... مطمئنم خدا منو این قدر ضعیف خلق نکرده که با به هم ریختن خوابم از هم بپاشم! به خودم میگم الان که دیگه نمی تونم کاری کنم... اما از فردا تمام تلاشمو میکنم درستش کنم... بازم خدا رو شکر که پاکم...
همین پاکی رو تو همه چیز می کنم دلگرمی خودم... و تاکیدش می کنم تو ذهنم...
نه تنها باقی امور نمی تونن این پاکی رو از بین ببرن... بلکه از همین دلگرمیه استفاده می کنم تا بتونم بقیه امور رو با فکر بازتر اصلاح کنم...