1391 بهمن 23، 22:23
ویرایش شده
تعريف انسان به «حيوان ناطق» که در منطق گفته ميشود، تعريف کاملي براي انسان نيست، چون در اين تعريف نظر به ادراک و فهم انسان شده و ميخواهد بگويد انسان حيواني است که قدرت ادراک و فهم دارد. در حاليکه شواهد قرآني و سيرهي اولياء الهي نشان ميدهد انسان ميتواند تا مقامي که مظهر نمايش جمال حضرت ربّالعالمين باشد، صعود کند.
قرآن ميفرمايد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسمَاءَ كُلَّهَا» خداوند همهي اسماء را به آدم آموخت و بعد هم او را مأمور کرد که؛ «يا آدَمُ! اَنْبِئْهُمْ بِاَسْمَائِهِمْ» اي آدم! از آن اسمائي كه به تو تعليم داديم ملائکه را آگاه کن و اسماء آنها را به آنها خبر بده. پس ميشود طوري زندگي کرد که زندگي ما در اين دنيا نمايش اسماء الهي باشد و شناخت نفس نظر به چنين مقامي دارد تا انسان جان خود را مجلاي همهي اسماء الهي بنگرد و از اين طريق متوجه پروردگار خود شود.
اگر كسي توانست خود را از حجابهايي که مانع نظر به حقيقت انسان است، آزاد کند با حقيقتي از خود آشنا ميشود که مقام تجلي همهي اسماء الهي است و به اين معني گفته ميشود از خود شروع كنيد، چون تمام حقايق عالَم در نزد خودتان است و بر اين اساس اميرالمؤمنين ميفرمايند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ تَجَرَّدَ» هرکس خود را شناخت از همهي علائق دنيايي مجرد و جدا ميشود. چون حقيقتِ همهچيز را در نزد خود مييابد و قرآن را انعکاسي از همان اسماء ميبيند که بر جانش تجلي کرده
امام صادق در رابطه با تجلي اسماء الهي در قرآن فرمودند: «إنَّ اللهَ تَجَلَّي لِعِبادِهِ فِي کَلامِهِ وَلکِنْ لا يعْلَمُون(لا يبْصرون)» خداوند در کلامش براي بندگان تجلي نموده ولکن آنها نميدانند يا نميبينند
حقيقت آن است که دين، قصهي دانهدانهي تارهاي وجود ماست، دين آمدهاست كه تمام تارهاي وجود ما را به ترنّم وادارد. انسان درواقع در دينداري، سمفونيِ كاملِ خودش را اجرا ميكند و بحث «معرفت نفس» انسان را متوجه اين حقيقت ميکند. به گفتهي مولوي:
تا ابد هر چه بُوَد او پيش پيش
درس كرد از علم الأسماء خويش
به همين جهت وقتي انسان از حجابهايي که او را از خودش غافل کرده آزاد شود آنچه را پيامبران خدا برايش ميآورند تصديق ميکند. مولوي ميگويد:
خويش را صافى كن از اوصاف خود
تا ببينى ذات پاك صاف خود
بينى اندر دل علوم انبيا
بىكتاب و بىمُعيد و اوستا
تا ببينى ذات پاك صاف خود
بينى اندر دل علوم انبيا
بىكتاب و بىمُعيد و اوستا
خوشا باران و وصف بی مثالش