1391 فروردين 17، 13:57
ا
لهی دانائی ده که در راه نیفتیم و بینایی ده که در چاه نیفتیم
الهی تو بر رحمت خود و من بر حاجت خویش
،
تو توانگری و من درویش
الهی، یکتای بی همتایی ، قیوم توانایی ، بر همه چیز بینایی ، در همه حال توانایی ، از عیب مصفایی ، از شرک مبرایی ، اصل هر دوایی ، داروی دلهایی ، شاهنشاه فرمانفرمایی ، معزّز به تاج کبریایی ، به تو رسد ملک خدایی .
الهی ،در جلال رحمانی ، در کمال سبحانی ، نه محتاج زمانی ، نه آرزو مند مکانی ، نه کسی به توماند نه به کسی مانی ، پیداست که در میان جانی ، بلکه جان زنده به چیزی است که تو آنی .
الهی، هر که ترا شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت .
آنکس که ترا شناخت جان را چه کند ؟
فرزندو عیال وخانمان را چه کند ؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند ؟
الهی ،اگر طاعت بسی ندارم در دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ،دستم گیرکه دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم .
الهی ، ای سزای کرم ، ای نوازنده ی عالم ، نه با وصل تو اندوه است و نه با یاد تو غم .
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول