1395 تير 9، 16:31
(1395 تير 9، 4:24)mojode_zamini نوشته است: سلام
این بحثا خیلی خیلی فراتر از فکر وتا یه حدیهم مطالعات فعلی منه..
ولی میخوام از یه تجربه بگم..
من با حرف آقای عاشق فاطمه زهرا که گفتن " این که باید خدا رو تو درونت جست و جو کنی"
به شدت ایمان اوردم..
یه برهه ای از زمان منم دقیقا همچین حس و حال شما رو داشتم
آخرش به این رسیدم...دنبال چیستیِ خدا نباید باشم
چرا؟ نمیگم در حد فهم میگم در حد گنجایش ظرفیت ما نمیگنجه..
وقتی میشینیم در مورد چیستی خدا بحث میکنیم بعد هر چرایی یه چرای دیگه هست تصور کن بالای یه پرتگاه وایسادی جایی که سکوت مطلقه ..اولش برات آرامش بخشه ، کم کم راه میفتی دنبال این سکوته که پر از صداهای مختلفه..از این کتاب به اون کتاب..از این سایت به اون سایت..
ولی تهش چی شد؟
گفتم خب که چی؟ چقدر رفتم جلو؟ چقدر پیشرفت کردم؟
هیچی..هیچی نبود..جز این که این سکوته داشت تبدیل نیشد به یه صدایِ رو اعصاب ممتد..دیدین گوش آدم زنگ میزنه همون طور..هر روز بلند تر..
کم کم رسیدم به نقطه یأس..نقطه ای بعد ها فهمیدم هیچ رد پایی از خدا نبود
ته این داستا میشه یأس و نا امیدی و فرار از جمع و عدم تمرکز و حساسیت و وسواس
..
خواست خدا هم بوده هم یه فرد آگاه و مومن و جلو پام قراببینین
.من تلنگر و باور اولیم با یه سری کلیپای فطرت دکتر حسن عباسی زده شد..قشنگ حس اون شبمو یادمه قشنگ یخ کرده بودم ..من به چی فکر میکردم و این چی بود..کلیپایی که خیلی گشتم تو سایتا هر جایی نیست..اگه خواستین بگین حالا به یه طریقی بزارم ببینبن
بعدشم آشناییم با کلبه کرامت خودِ دکتر عباسی بود
شاید این جاها بتونه کمکتون کنه..و اگه تهرانین میتونین پیگیر کلاساش باشین اگه خود کلاسا نتونه قانعتون کنه آدمای آگاهی هستن اونجا بتونین کمک بگیرین
و..من متاسفانه به خاطر درسمو نارضایتی خانواده فعلا تو کلاساش شرکت نکردم..
من با خودم کلنجار رفتم پست بزارم یا نه..ولی یه سری حرفاتون فشنگ حس کردم من همون ادم دو سال پیشم داره بحث میمیکنه
دنبالش نگردین ..خدا خودش همین الان داره نشانه ها و آیت ها رو بهتون نشون میده این امثال ماهاییم که چشمامونو بستیم و نه میبینیم نه میشنویم..باید بری دنبال نشانه ها..
البته نشانه هایی که منبعشون منبع موثقی باشه
..
یه سری حسا و وصفا رو نمیشه گفت ..
ولی وقتی حسش کردی..نا خود آگاه به سمت نماز میری..نا خود آگاه به سمت قرآن میره..انگار یه دستی میکشونتت..
وقتی پیداش کردی میبینی آرامش مطلق اوست نه اون صدایه تو سرت..
اتفاقا دیروز یه کلیپی دیدم شدیداً یادم قبلا خودم افتادم..
برنامه از لاک جیغ تا خدا..برای تاریخ هفتم تیر..از تلوبیون هم میتونین ببینین..
..
یه نکته ای هم آخر بگم و برم..من این حرفا رو نزدم بگم خدا رو الان کامل میشناسم..دینمو کامل میشناسم..تمام کلمه به کلمه ی قرآن و از حفظم..نه..
گرچه الان سر تا پا پر از گناهم..ولی همین که دلم به این آرامشه قرصه با آسودگی به راهم ادامه میدم واهمه اینو ندارم تهش به نتیجه نمیرسم یا به بن بستی بخورم که هیچ جوره حل نشه..
..
انشاءالله سلامت باشین
معذرت اگه سرتونو درد اوردم..
میدونم. ولی خب هر مسلمونی باید در مورد عقاید دینی خودش هم یک مقداری مطالعه کنه دیگه... نه!؟