1391 ارديبهشت 27، 11:08
ویرایش شده
نمیخوام بگم ولی اجی می توانم گفت یه خلاصه از شرایط خودم بگم شاید شما بچه های گل کانون بتونید کمکم کنید
من یکی میخواستم ولی قبل از عید تصادف کرد..فوت کرد.تو این چندوقت خیلی اذیت شدم تنها دلیل اذیت شدنم این بود بهم جواب نداده از پیشم رفت اگر جوابم میداد شاید اذیت نمیشدم
الانم نسبت به قبل بهتر با این موضوع کنار امد
دیشب مامان و بابام گیر دادن میگن بیا عقد ببند اول نداشتن کارم کردم بهانه ولی مامانم گفت تو چکار به کار داری من با خانواده دختر صبحت میکنم میگم تا اخر من خرجیتون میدم
گفتم نمیشه بابا گفت کار نشد نداره من به بابای دختر میگم انگار شما دختر تون دادی به من من خودم خرجی تون میدم
خلاصه هرچی من گفتم اونا جواب دادن
ولی بخدا من هنوز دلم گیره چه جوری بگم من هنوز دلم پیش عشقم هست هر دختری دوست داری شوهرش گرم باشه بتونه بهش محبت کنه همه جوره کنارش باشه ولی من نمیتونه به هیچ دختری اینجوری باشم میترسم زندگی یکی رو هم خراب کنم هیچ وقت دوست نداشتم نفرین پشت سرم باشه
کسی میتونی راهنماییم بکنه
ممنونم
یا حق
2.5سال گذشت چقد زود گذشت اصلا نفهمیدم
قرار نبود به این زودی بره
رفت رفت رفت
کاش میشد ادم بزنه زیر قولاش
کاش
قرار نبود به این زودی بره
رفت رفت رفت
کاش میشد ادم بزنه زیر قولاش
کاش