امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امتیازات: 4.19
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)

لیست مرزامو بذارم و بعد برم چرخی تو کانون بزنم 49-2

من می پذیرم بیمارم و انکار نمیکنم این موضوع رو ..بیماری من با چیزایی تشدید میشه ک شاید برای بعضی از ادما اصلا ایجاد حساسیت نکنه بنابراین من با صداقت شدید با خودم روبرو میشم و با پذیرش بیماریم عوامل تشدید کننده رو شناسایی و در مرحله بعد به خودم تعهد میدم روزانه حواسم به مرزهام باشه و رد نشم ازشون


بسم الله الرحمن الرحیم


لیست حساسیتهام: 


-گوش دادن به آهنگ عاشقانه تو تنهایی : گوش ندادم

- مطالب زناشویی: نخوندم


-شنیدن ب ص آ : نداشتم


-فیلمای سانسور نشده حاوی صحنه های عاطفی: ندیدم


-ول چرخیدن تو اینستا: خیلی کم 

-دیدن پیجای زوجای جوون که از عاشقانه هاشون میذارن: نه ندیدم

-شب بیداری زیاد : نداشتم

-حرف زدن طولانی با جنس مخالف (حتی دانشجوهایی ک برای مشاوره پیام میدن) خصوصا اخرشب ینی ساعت ۱۱ شب ب بعد: نداشتم


-بحث‌کردن با خواهرم: نداشتم

-ترس از آینده و فکرکردن درباره آینده و گذشته و حسرت خوردن: نداشتم


- تخیلات عاشقانه و حرف زدن با خودم: نداشتم

-برنامه ننوشتن ینی معلوم نباشه قراره فردا چیکار کنم: الان میوویسم

- صحبت با ه و: نداشتم

-دیدن فیلم و تصاویر نامناسب: ندیدم

چک کردن بلک لیست پیامهای گوشیم :  نداشتم

 گوش دادن به اهنگ آذری در تنهایی: نداشتم

غیبت کردن:  نداشتم

چ ک پ و:  داشتم اما کمتر از دیروز بود

تنبلی و به تعویق انداختن کارها: داشتم اما نه زیاد

بیکار موندن ب مدت طولانی: نداشتم
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
سلام از طرف یک عدد شادی که درحال وقت تلف کردن و فرار از تست های فصلی از فیزیک هست که فرمول هاش و فراموش کرده Khansariha (56)

امروز رفتم مدرسه ، نسبتا دیر رسیدم . توی حیاط مدرسه دبیر زیستمون رو دیدم، سلام کردم و صبح بخیر گفت .وارد سالن مدرسه شدم و چند دقیقه بعد دوباره دبیر زیست و دیدم، گفت خوبی؟ گفتم ممنون. گفت حال پدربزرگت چطوره؟ من توی ذهنم: ها؟ چی؟ پدر بزرگم؟ ؛ متعجب از اینکه خودم اول صبح یادم نمیاد پدربزرگم کی بود، این دبیر چطور یادش مونده پدربزرگم سرطان گرفته و اصلا چطور7 صبح اینقدر سرحاله Khansariha (134) تشکر کردم و گفتم خداروشکر بیماری تا حد زیادی ریشه کن شده.  Khansariha (56)
اسانسور و زدم و رفتم طبقه دوم، پانسیون. کیفم و گذاشتم که همکلاسیمو دیدم. المپیادیه و 90% مواقع توی پانسیون درحال درس خوندنه. Khansariha (66) داشت کتاب ها و وسائلشو جمع می کرد که ببره. متعجب پرسیدم پانسیون نمیای دیگه؟ گفت فقط 20 روز مونده تا المپیاد، توی خونه می خونم. به خاطر ماه رمضون شبا بیدار و روزا خوابم. کمکش وسائلشو بردم و تحویل پدرش دادیم. وسط راه نصف کتاباش از دستم ریخت. 65
رفتم توی نمازخونه ؛ معاونمون درحال صحبت بود. Khansariha (130) حرف های همیشگی که بعد از عید می شنویم.. صحبت هایی در راستای کوفت کردن خوش گذرونی های عید با چاشنی یادآوری امتحانات..  809197ps94ijjhwg گفت برنامه امتحانیو که فرستادم و دیدید.Khansariha (51)  بچه ها زیرلب اعتراض کردن برای زمان بندی داغون امتحانات و پشت سر هم بودنشون. گفت حالا این برنامه پایه ست، بینش امتحانات دیگه ای هم ازتون گرفته میشه، کنار اون ازمون پایش سمپاد هم هست.  Smiley-talk038 
زنگ اول شیمی داشتیم و دبیر اومد گفت تمرین ها رو بزارید روی میز. کل کلاس گفتن چیییییی؟ چپ چپ نگاه کرد : تمرینای سینتیک دیگه! ما: چییییی؟ کی؟ کجا؟ کدوم تمرینا؟ چاپی یا دست نویس؟ کی دادید؟ ... باور نمی کرد واقعا خبر نداشتیم. نگام کرد گفت : فلانی تو ننوشتی؟ اشکال نداره که نوشته باشی بگو حداقل مثبت بزارم. من با خنده : نه به خدا ننوشتم. زیر لب به رفیقم گفتم: حتی نمی دونم داره راجع به چی صحبت می کنه. 6
زنگ شیمی به خیر گذشت و واقعا لذت بخش بود.
زنگ دوم ریاضی داشتیم. من از دبیر متنفرم و فکر می کنم دبیر هم همین حس رو نسبت بهم داره. 4chsmu1 اومد سر کلاس با دو بسته ورقه دستش؛ شروع کرد به پخش کردن: کوییزه.
یکم غر زدیم ولی جدی نگرفتیم چون همیشه سر این موضوع اذیتمون می کنه. تمرین هایی که میاره سر کلاس حل کنیم و به اسم کوییز پخش می کنه تا قشنگ استرس بگیریم و به هم بریزیم؛ بعد لبخند ملیح می زنه که شوخی کردم تمرین کلاسیه. 4fvfcja
مبحثی که ازش تمرین حل کرد؛ حد و پیوستگی بود که من ازش فقططط اسمش و شنیده بودم و اصلااا نمی دونستم چی هست. 65 طبق معمول بهم گیر داده بود که بیا حلش کن. (منم همیشه اهمیت نمیدم و نمیرم حل‌کنم.  4chsmu1 ) دفعه اول که گفت؛ گفتم من هیچی از این مبحث نمی دونم. گفت اون همه فیلم فرستادم که. من: هیچ کدوم از فیلماتونو ندیدم. حتی یه دونشونو. Khansariha (121) دوباره گیر داد و دیگه اهمیت ندادم.
زنگ سوم زبان داشتیم و میتونم مدال رو مخ ترین دبیر دنیا رو بهش بدم. میاد سرکلاس بدون هیچ پیش زمینه ای میگه یه ورقه کوچیک (با تاکید کوچییک) در بیارید میخوام کوییز بگیرم. ما غر میزنیم و میگه فقط چندتا سوال سادست. بعد روی تخته فایل باز می کنه و میگه جواب بدید. اصولا این همش چندتا سوال سادست، میشه 10 ؛ 12 تا سوال.. Swear1
تصمیم گرفتم کلاسو بپیچونم. 4chsmu1 کیفم و بردم پانسیون. برگشتم طبقه پایین سرکلاس، و داشتم با دوستم صجبت می کردم یهو دبیر اومد؛ هول شدم رفتم کلاس بغلی و دیدم دبیر زیست سرکلاسشونه 17 خداروشکر درگیر تنظیمات سیستم بود و متوجه من نشد.. رفتم کنار رفیقم که توی این کلاس بود و خودمو مشغول صحبت باهاش نشون دادم. دقیقه ای بعد نامحسوس از کلاسشون جیم شدم و دویدیم سمت اسانسور و برگشتم پانسیون. کمی درس خوندم و بعد خوابیدم. با صدای اذان بیدار شدم و رفتم پایین، دیدم سالن و نمازخونه شلوغن و در کلاس ما بسته ست. وسط سالن کیف به دوش واستادم ، اگه دبیر در و باز کنه و ببینتم چیی؟ اونم با این کیف و اوضاع؟ پیچیدم کلاس بغلی، از شانسم رفیق دهمیم داشت میرفت سمت نمازخونه صداش زدم و گفتم در کلاس ما رو باز کنه ببینه دبیر هست یا نه.. Khansariha (56) خداروشکر نبود و برگشتم سرکلاس.. اون موقع فهمیدم پیجوندن کلاس چقدر کار سخت و دشواریه.. ولی کاملا می ارزه. 4chsmu1
.
.
.
سلام ، روزتون به خیر باشه  302

شروع سال جدید رو تبریک میگم  302

 
سنا جان سپاسگزارم به خاطر ارسال لینک و دعوت برای مشارکت 53 

متاسفانه به دلیل مشکلات و مشغله های زندگی شخصی  مدتی هست وارد دتوکس مجازی شدم و تمام فعالیت های مجازی رو قطع کردم . 
روزهای خوبی رو سپری میکردم تا اینکه به دلیل مدیریت نادرست و افراط در برخی فعالیت ها ، عدم کنترل استرس موقتی که دارم و عدم کنترل ذهن لغزش بسیار بدی داشتم که همگی باعث توقف من شدند . 

طی بازبینی اهداف سال گذشته پی بردم که اهمال کاری زیادی داشتم و به اهداف مشخصی که تعیین کرده بودم نرسیدم . این بازبینی باعث سرخوردگی شد ولی ناامید نیستم . سال گذشته از هیچ جهتی سال خوبی نبود ولی از طرفی پیشامدهایی در زمینه های متفاوتی وجود داشته که باعث یادگیری و رشد من شدند . به هرحال دفتر سال گذشته رو بستم . 
اهداف امسال رو نوشتم ، 3 ماه پیش رو حساس ترین بازه ی زندگیم هست ، تعداد بسیار زیادی امتجان دارم که همراه با تداخل هستند و به طور مطلق باید موفق باشم . 3 ماه بعدی هم اولویت دوم هست که بسیار سخت خواهد بود و از پاییز یحتمل وارد سراشیبی میشم و سختی ها کمتر خواهند شد . 

نتیجتا به دلیل این درگیری چند روزه که باعث توقف فعالیت های روزمره و فلج شدگی ذهن من شده سختی زیادی رو متحمل شدم و در حال حاضر هم این اذیت وجود داره اما تلاش میکنم بدون توجه به کارهام برسم چون زندگی منتظر من نمیمونه  1

کارهایی که انجام دادم : مشخص کردن تاریخ لغزش ها / دلایل لغزش ها ( استرس بسیار زیاد ) 
کارهایی که باید انجام بدم : پیاده روی مشخص و ورزش / نماز اول وقت / تایم گذاشتن و دوری از اهمال کاری / اعلام وضعیت مشخص در کانون 15دقیقه
کارهایی که نباید انجام بدم : فکر و خیال پردازی / نامنظم بودن خواب 


 
پست های اخیر رو تا جایی که میتونستم خوندم ولی نتونستم مشارکتی داشته باشم چون حجم زیادی دارند  53258zu2qvp1d9v
 سپاس شده توسط
ثارادوکس جان چه کار خوبی کردی که نشستی و دلایل لغزشت رو در آوردی این کار بنوعی تشخیص همون حساسیتها و مرزهاست باعث‌میشه دفعه بعد حواست جمع باشه که تو اون موقعیت قرار نگیری 49-2
.

شادی جان چه خوب نوشته بودی 53258zu2qvp1d9v اخی یاد دوران دبیرستان خودم افتادم چقدر روزای خوبی بود..
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
امروز روز خوبی بود با اینکه سرماخوردم و نتونستم‌برم سرکار و تا ظهر خواب بودم اما در کل خوب بود تونستم مطالعه کنم برنامه مطالعه روزای بعدمو بچینم یه ایمیل مهم زدم 
با دوستای بهبودی مشارکت کردم ..
امیدوارم خدا اراده اش رو تو زندگی هممون جاری کنه ..
.
بچه ها من خیلی از شماها رو نمیشناسم دلم میخواد ارتباط گرمتر و بهتری داشته باشم باهاتون اما چطوریش رو نمیدونم پیشنهاد خاصی ندارین؟
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
و اما پیام امشب: 

"ما همچون پزشکی هستیم که در حال 
جراحی روح خود هستیم، ما این عمل جراحی را بدون هیچ مسکنی انجام می دهیم. 
خدا را شکر می کنیم که تنها نیستیم، 
آنهایی که قبل از ما رفته اند و خود را 
زیر تیغ جراحی قرار داده اند و 
به روشنایی یک زندگی جدید دست یافته اند، 
به شناخت خود، دیگران و خدا 
همچون زیبایی زندگی دست یافته اند. 
این بهترین سفرِ پرماجرای زندگی ماست"
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
سلااام دخترااا 49-2

رزا/ ۳فروردین/۱۴ روز تا پایان امشب

من همه ی پستا رو میخونم و لازمه بگم خیلی بهم ایده و انگیزه میده 53258zu2qvp1d9v

یکی دو روز اخیر روزای خوبی بودن واسم، چون یکم تو محیط کار جدیدم تنش کمتری داشتم و در کل اوضاع بهتر بود و باعث شد استرسم که خیلی زیاد شده بود کمتر بشه.
امروز نوبت مشاوره دارم و جدا امیدوارم واسم موثر باشه، چقدرررر هزینه های مشاوره سنگین شده، کسی از آخرین تعرفه ها برای مشاور با مدرک دکترا و سابقه بالای ده سال (این دو مورد رو میدونم تو تعرفشون اثر داره)خبر داره؟ دیروز منشی باهام تماس گرفت و گفت ۳۹۰ واریز کنم 65
فک کنم من مرزهای پاکیمو اینجا ننوشتم:

کنترل ذهن (مهم ترینه واسم) با فکرای معمولی شرو میشن و متاسفانه بعد از چند روز وخامت پیدا میکنن 4chsmu1ولی تجربه نشون داده که اگه بخوام کلا از افکار معمولی اولیه دوری کنم خیییلی سخته و بیشتر رو اعصابمه پس فعلا تمرکز اینه که هر وقت حس کردم افکارم از حالت معمولی داره به سمت ناجور شدن میره محکم جلوشو بگیرم.حتی گوش دادن اهنگ اغلب با خیالپردازی برای من همراهه ولی علاقه زیادی به موسیقی دارم و فعلا تا زمانی که خیالپردازی هام وارد جاهای حساس نشده زیاد باهاش مبارزه نمیکنم
استرس و فکر زیاد درمورد ابعاد مختلف آینده
ناراحتی و افسردگی و بی انگیزگی در انجام کارها
بی برنامه بودن ‌‌‌.و  بیکاری و وبگردی زیاد
خوندن مسائل زناشویی
خب برای افسردگی و اضطراب سعی میکنم امسال از مشاور یا کتابا کمک بگیرم، برای بیکاری، فعلا چن روزیه سعی کردم هدفگذاری کنم و برنامه روزانه بنویسم، خود انجام کار و برنامه داشتن کمک میکنه زمان اهنگ گوش کردن و وبگردی و خیالپردازیم کمتر بشه....
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

 سپاس شده توسط
سلام ، شبتون به خیر باشه  53


روز اول خوبی رو سپری کردم ، هیچگونه تخیل برای لغزش نداشتم . 
از ساعت 6 صبح بیدارم ولی اون بازدهی مدنظر رو نداشتم . متاسفانه مثل اکثرمواقع پیشامدهای ناگهانی ابعث به هم خوردن برنامه ی من شدند و این موضوع در وسط روز باعث عصبی شدن و توقف کارهام شدن . دوست دارم یک مدتی رو وارد قرنطینه بشم و فقط به خودم و زندگی شخصی خودم برسم ولی تماس ها ، حرف ها ، کارهایی که دیگران از من انتظار دارند اجازه نمیدن . 
به هرحال در انتهای شب پارادوکسی خسته ، کمی عصبی ، مضطرب هستم . حسِ بی ارادگی رو هم در خودم میبینم .


شادن جان پیام های شما رو میخوندم و متوجه شدم که تجربه ی حضور در انجمن اس ای رو دارید . میتونم بپرسم که موثر هستند یا نه ؟



نقل قول: بچه ها من خیلی از شماها رو نمیشناسم دلم میخواد ارتباط گرمتر و بهتری داشته باشم باهاتون اما چطوریش رو نمیدونم پیشنهاد خاصی ندارین؟
 
من هم همچنین  1 ولی خب سعی میکنم بنویسم و ارتباط برقرار کنم . هرچند که سخت هست  53258zu2qvp1d9v



رزا جان جلسات مشاوره تا جایی که من مطلع هستم خیلی گرون تر از قبل شدند و البته پیدا کردن یک روانشناس ماهر هم سخت شده . امیدوارم این جلسات برات موثر باشن  302
 سپاس شده توسط
بچه هااا من امشب خیلی از دست خودم راضیم. bliss
مدت ها بود از خودم راضی نبودم. مراقب خودمو نبودم. 
چند روزه برگه گذاشتم رو میزم دارم ریزریز وسایل مورد نیازمو که یادم میاد می نویسم. مثلا لیف داریم ولی من دوسش ندارم و مدت طولانیه میگم بی خیال هر جور هست خودمو می شورم میام بیرون. اینو نوشتم. موهام معمولی رو به خشکه ولی با شامپو موهای چرب بقیه  22 می شستم. یا غلط گیر ندارم مدت زیادیه هی یادم میفتاد بخاطر بی توجهی و بی خیال گفتن یادم می رفت.
این لیست رو دو سه روزه دارم می نویسم و خیلی خوشحالم که دارم به خودم اهمیت میدم. افسردگی خیلی وقت بود مهمونم بود و «بی خیال» جوابی بود که من به خیلی مراقبت هایی که باید از خودم می کردم می دادم و از کنارشون رد می شدم...

بعد اینکه ،
در کنار چله نوشتن شروع کردم به داشتن روتین پوستی. صورتم یکم جای جوش داره. من هم کرم ضد لک داشتم هم صابون مناسب پوستم اما با اون بی خیال گفتن ها که تعریف کردم همه اینا خاک می خوردند تو کمد. خلاصه الان بعد یک هفته صورتم خیلی بهتره. تازه می خوام سرم پیشگیری کننده از جوش هم بخرم. 2uge4p4 
صرف سرم مهم نیست هاااا مهم توجه به نیازهای واقعی وجودمونه. خواهریااا ما بزرگترین دارایی های خودمون هستیم‌. Khansariha (96) اول باید باشیم و سالم و رو روال باشیم تا هدف، خانواده، درس اینا اهمیت پیدا کنند. مراقبت های پوستی و جسمی(ورزش مرتب) در کنار مراقبت های روحی که اینجا درباره ش بیشتر حرف می زنیم مهم هستن. وقتی به پوستت می رسی داری به روحت هم می رسی، داری خودمراقبتی می کنی، داری باعث حال خوب میشی. 128fs318181
ازشون غافل نشید. وقت بذارید برای پیدا کردن محصول مناسب. این وقت گذاشتن خودش یعنی تو ای وجود من، مهمی.
البته همه اینا هم وقتی شدنی شد که با خودم و زندگی کنار اومدم و چیزهایی رو، به سختی اما پذیرفتم. 


راستی معلوم بود به شروع چله خودمراقبتی نزدیک میشیم؟  Kool خودتونو آماده کنید. Greenstars


ما لایق بهترین کارهایی هستیم که همیشه برای بقیه تجویز کردیم یا انجام دادیم.

حالا می خوایم برای خودمون امجامشون بدیم. Khansariha (69)

خواهریا هر کی کمکی لازم داره مشورت داره من الحمدلله بعد مدت ها بلاخره رو مود خوب خودم هستم و در خدمتم.
الهی که شما هم این حال خوب منو بچشید و تجربه کنید.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
 سپاس شده توسط
راستی این جایی که برای خرید لوازم مراقبت پوست پیدا کردم رو میذارم اینجا شاید به درد شما هم بخوره.
اول برید تو پیج اینستاشون که کامل توضیح دادن پست گذاشتن که روتین پوستی چیه تونر چیه (البته تونر من گلابه 4fvfcja ولی خب اگر خواستید بخرید بدونید اول کاربردش چیه) و ویژگی محصولات مختلف و کاربردهاشون همه رو گفتن که گیج نشید بین تنوع ها و قیمت مناااسب.
خلاصه،
اگر دوست داشتید تو اینستا بزنید forskin_market
و سایتشون
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
 سپاس شده توسط
مراقبت هایی که از خودم دریغ کردم و می خوام از خودم بکنم از این به بعد:
(جهت الهام گرفتن)

53 شب ها دیرتر از ۱۲:۳۰ نخوابم. آلارم گذاشتم رو ساعت ۱۱:۴۵ (که حواسم پرت نشه از ساعت و دیروقت بشه) با یک آهنگ ملایم مهربون که خوشم بیاد که جمع کنم کارامو برم:
  53 خلاصه اتفاقات امروز رو بنویسم.
53 صورتمو با صابون بشورم +  53  کرم بزنم و  53 زود بخوابم. (بعداً که عادت کردم زودتر خواهم خوابید.)

53هر هفته یک قرص تقویت مو بخورم.

53شب ها میزمو مرتب کنم.

53جملات تلنگرزننده ای که گاهی می بینم رو از کنارش رد نشم و بالای صفحه های دفتر روزنوشتم بنویسم که گاه گداری نگاهم بهشون بیفته.

53از اول اردیبهشت به امید خدا باشگاه میرم.

53بابت خطا های کوچیک خودمو ببخشم.

53بابت خطاهای نسبتاً بزرگ به شرط درس گرفتن خودمو ببخشم. و این گفتگوی بی پایان و بی فایده درونی رو خاتمه بدم.




چیزهایی که باید تهیه کنم:


53 یه جفت کتونی مشکی خانومانه که هی در رنج ست کردن نباشم و ذهنم راحت بشه در اسرع وقت می خرم

53 لیف و شامپو مناسبم 

53غلط گیر 

53سرم و بالم لب که لب هام خشک نشه.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
 سپاس شده توسط
سلااام بچه ها من اومددم 49-2

پارادوکس جان بله من عضو انجمن اس ای هستم و همچنان هم اونجا در حال کار کردن قدم هستم برای من بسیار مفید بوده و تلاشم اینه بتونم اینجا نمونه کوچیک شده انجمن رو پیاده کنم اینکه چقدر میتونم موفق باشم بستگی به همکاری بچه ها داره
....
اووف عارفه جون پیامت چقد امیدبخش بود برا من..من خیلی اهل محصولات مراقبت پوستی ام اما الان انقد گرووون شده که هر محصولیم تموم میشه اه از نهادم بلند میشه 1 چون دیگه نمیشه خرید
...
رزاجان هزینه مشاوره واقعا بالاست اما مهمه که بدونی پیش کی بری من نزدیک به ۱۰ساله بطور گسسته روان درمانگر داشتم اما به جرات میگم نوددرصدشون خسارت محض بودن یه آدمایی ک فقط حرفای کلیشه ای تحویلم میدادن اما دوسال اخیر یه کوچ دارم که عااالیه ..پیج بنیاد فرهنگ زندگی رو توی اینستا دنبال کنید روانشناسی مبتنی بر نظرات پرفسور یونگ میتونه خیلی بهت کمک کنه... مشاور من از،این موسسه اس
..
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
امروز نتونستم مطالعه داشته باشم مشاورم بهم گفت که یه دابسمش پر کنم و بفرستم تو گروه ۴،۵نفره که خودشم عضوه اونجا.. اینکار راستش برام آسون نبود تله نقص و شرمم بالا میومد ترس،از،قضاوت شدن و مسخره شدن داشتم و دارم اما انجامش،دادم ..مجبور شدپ چندبار تلاش کنم همین وقتمو خیلی گرفت نذاشت به درسهام برسم..
خودسرزنشگری اومده سراغم دلم میخواد خودمو به باد انتقاد بگیرم از خدا میخوان اراده اش رو تو زندگیم جاری کنه د کمکم کنه بتونم خوب مطالعه کنم ..ازش میخوان شرایط رو جور کنه بتونم راحت مطالعه کنم و وقتم هدر نره
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
شادن جان خواهری تو مقطع حساسی از زندگی هستی. تله نقص و شروع رو تجربه کردم می دونم چقدر سخته درگیری باهاش. ایشالا موفق بشی شکستش بدی. 49-2

پارادوکس خواهری یکم از خودت بگو من نمی شناسمت هیچی، چند سالته رشته ت چیه. 
من عارفه هستم فکر کنم دو سال و نیمه که تو کانونم و ۲۷ سالمه. تو مقطع ارشد از علوم تجربی به علوم اجتماعی تغییر رشته دادم و مسیر جدیدی رو شروع کردم. الانم ترم چهارم.  Khansariha (2)
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
 سپاس شده توسط
سلام به همگی.
من نمیدونم چی بگم الان Khansariha (56)دو سه روز ک ادم نمیاد بعدش همه چیز قاطی میشه.
رزا جان بله هزینه ها خیلی زیاده منم گفتم. واقعاکمر شکنه. تازه من ازین بیشتر میدم چون درمانگرم تهرانه  Shy اصفهان یعنی بهتره.
عارفه چقدررررر به نکات خوبی اشاره کردی. دقیقا امروز تو دفترم نوشتم چیز های کوچیک آزار دهنده رو از بین ببر. Khansariha (36)
همین شامپو، همین لیف.  همین یه دونه ها جمع میشن و بعد میشن یه حال بد بزرگ! 
خوشحالم فعالیتتو مثل سابق می بینم.
شادن جان بنظرم مرتب که به گروه بیای کم کم خود به خود آشنا میشی 53
اگه این دوتا لینک رو وقت گذاشتی و خوندی، بعدش میتونیم مطمئن باشیم که قصد صددرصدیت ترکه.

https://www.ktark.com/Thread-%D8%AA%D8%A...#pid612256


https://www.ktark.com/Thread-%DA%AF%D8%B...#pid612283


اره طولانیه چون راه ترکم طولانیه ولی قول میدم بعد خوندنشون همون آدمی نیستی که وارد تونل شد 53 302  


https://www.ktark.com/Thread-%DA%AF%D8%B...#pid621890

https://www.ktark.com/Thread-%DA%AF%D8%B...#pid621964
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: *بنده پاک* ، 2 مهمان