1399 آذر 1، 0:50
نقل قول: خدایا حال حامی ما را خوب گردانمررررسی عزیززززم
نقل قول: ولی کلا فکر کنم هیچ فایده ای نداشته باشهپس چیکار کنیم ؟
حتی موضوع قبلی هم کسی طرفدراش نبود
خیلی طول نکشید
فعلا باران در سکوت است
نقل قول: خدایا حال حامی ما را خوب گردانمررررسی عزیززززم
نقل قول: ولی کلا فکر کنم هیچ فایده ای نداشته باشهپس چیکار کنیم ؟
حتی موضوع قبلی هم کسی طرفدراش نبود
خیلی طول نکشید
فعلا باران در سکوت است
(1399 آذر 1، 11:08)fatush76 نوشته است: سلاممم بچه ها
صبح قشنگتون بخیر
راستش من آخر هفته خوبی نداشتم و متاسفانه شکستم
میتونستم بیشتر مقاومت کنم و از این بابت خیلی ناراحتم
ولی حس کردم خیلی بهش احتیاح دارم اما الان عذاب وجدان شدید دارم
میدونید من از حس بعد از نیاز متنفرممم مطمئنم همتون تجربه کردید اولش شدید بهش نیاز داری ولی وقتی برطرفش میشه از همه چیز متنفری
اما الان خوبم و دوباره باید شروع کنم
فاطوش
اول آذر
صفر روز خوب
(1399 آذر 1، 11:08)fatush76 نوشته است: سلاممم بچه ها
صبح قشنگتون بخیر
راستش من آخر هفته خوبی نداشتم و متاسفانه شکستم
میتونستم بیشتر مقاومت کنم و از این بابت خیلی ناراحتم
ولی حس کردم خیلی بهش احتیاح دارم اما الان عذاب وجدان شدید دارم
میدونید من از حس بعد از نیاز متنفرممم مطمئنم همتون تجربه کردید اولش شدید بهش نیاز داری ولی وقتی برطرفش میشه از همه چیز متنفری
اما الان خوبم و دوباره باید شروع کنم
فاطوش
اول آذر
صفر روز خوب
(1399 آذر 2، 14:54)یاقوت نوشته است: سلام ،خوبین؟
پست های قبلی ونخوندم ،دارم الان بیهوش میشم از خواب .ساعت ده بیدار شدم باز میخوام بخوابم .
شب میخونم همشون و
فقط ی چیزی بگم کویین من ۲تادوست دارمت
دیشب ب قدری حالم بد بود واقعا نصف شبی بیدار بودم و گوشی دستم یعنی انقدر اذیت شدم تا ذهنم و منحرف کنم .
خدارو شکر نشکستم ،چون حوصله ی اون حس مزخرف بعد شکست و واقعا نمیتونم تحمل کنم.
امروز فکر کنم ۱۶روزه پاکم .
میشه ی پست روزهای پاکی رو بذارین من یادم بمونه؟از شنبه هفته اول مسابقه شروع کردم.
متاسفانه طی یک حادثه ای افتادم و گردنم کامل برگشت و همه فکر کردن دیگه مردم و خودمم دیگه فکر میکردم اینهمه جیغ و داد میکنن و خودشون و میزنن حتما من مردم اینا بالا سرم گریه میکنن
مورد بعدی ک تو فکرم اومد این بود ک با اون صدایی ک گردنم داد قطعا من قطع نخاع شدم و دیگه فلج شدم و فقط ب این فکر میکردم اینا الان نمیتونن نزدیکم بشن من فلج بشم چ میشه .
خلاصه شب جهنمی ای رو گذروندم ،بعد از اینم ک مشخص شد گردنم ضربه دیده هم مادرم آروم نمیشد و فرداشم جهنم شد برام .
بالاخره امروز سکوت حاکم شده و من تونستم ب خودم بیام .
کل این دو سه روز کتاب خوندم فقط ، نصف شبم همه خواب بودن حالم بد شد ک خدارو شکر تونستم مدیریت کنم .
فقط از این میترسم این هفته تموم بشه من چیکار باید کنم تا نشکنم ،مسابقه ک نباشه حس میکنم اون جدیت و ندارم
(1399 آذر 2، 23:19)Queen نوشته است: سلاااام
دیدم یه بوهای خوبی از باران میاد سریع خودمو رسوندم
به به
کباب و دوغ و آش رشتمون که آماده است
من همشون رو باهم میخورم میخوام تلافی این بی اشتهایی چندروزه رو در بیارم
یاقوت؟؟
اصلا نمیخواد دوسم داشته باشی
بعدشم اینکه چرا مراقب خودت نیستی؟ هاااان؟
با خودت نمیگی باران بدون تو چیکار کنه