گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)

[silent scream]

بنظرم بعد یک ماه دیگه درد نداری. 

حالا ک دقت می کنم منم خیلییی کمتر کمردرد میگیرم  چه خووووووب

کاش بازم هدف بگذارم برعکسی بشمارم 

منم پایه م. بزاریم باهم بشمریم؟

بار اول ک رفتم خیلی حس خوبی داشت ...ولی وابستگی نه 

بار دوم، اربعین خودم حال نداشتم برم ، میگفتم چیه پیاده اصلا نمیشه راه رفت

ولی رعنا ، اونجا یه ادمایی هستن (: کل خونشونو در اختیارت میزارن (:
ممکنه درامد چندانی نداشته باشن ، ولی همه چیز در اختیارته ، توی نجف ما رو گول زدن  

گفتن بیایین حرم امام علی رو نشون بدیم ،بردنمون خونشون 
سنگ تموم میزارن برا زائرای امام حسین 

دیده شده ک پیتزا هم میدن 

یه خانواده ای بود ، ۲ تا جاری توی یه خونه زندگی میکردن ، هر کدوم ۷ تا بچه داشتن ، انقد بچه هاشون مودب بودن 
احساس میکردی وارد مهد کودک شدی ، انقد با محبت بودن زبون همم نمیفهمیدما ، ولی تونستیم با هم ارتباط بر قرار کنیم 

تو تا طرح براشون زدم ، خوششون اومد 

فک کنم خونشون ۲۰۰ متر اینا شایدم بیشتر بود وضع مالی خانوادشون خوب بود ولی کل زندگی مال امام حسین (:


خیلی دوست داشتم منم بتونم اینجوری کل زندگیمو بدم برای اقا ، ولی انقد از بقیه نگرانم ک وای الان وسایلم خراب میشه ، وابستگی دارم نمیتونم...

اونجا حس نمیکردی ک احساسی فیکه ، همه واقعی بود ...
با همه خستگیش ، با مریضی ک گرفتیم و فک کنم کرونا بود 

لحظه به لحظش عشق بود (: 

دعا میکنم سال بعد باز بشه همه بتونیم بریم 

این پستو ندیده بودم، خیلی قشنگ بود

[*بنده پاک*]

  ایرانا جان یادم رفت تشکر کنم برای عهدنامه. خیلی مرسی. خیلی خیلی مرسی

---

  دیگه با اجازتون شب بخیر قشنگ ها 
بسی دوستون دارم 
این روزا تنهاییم زیاده
دعام کنین محکم باشم

---

منم پایه م. بزاریم باهم بشمریم؟

  یسسسسسسسس

[turbo]

سلام بچه ها
من توربو ام، 


توربو / 26 مهر / 0 روز 

خوشحالم بار دیگه تو جمع تونم.

[ایرانا]

شب بخیر به همه دخترا 
پستا رو خوندم 



آهو مرسی هستی ♥️
چالش سحرخیزی رو گذاشتیم ک خوابمونو تنظیم کنیم ، از روزمون استفاده بهتر ببریم و پر انرژژژژژیییی تر باشیمم  

که البته خودم تنبل ترین عضو چالشم  
دمت گرم ک به وسوست پیروز شدی  
ماشالهه خفن خودمونی ♥️
ولی برای دوستت خیلی ناراحت شدم ...
امیدوارم ، شادی رو از ته دل احساس کنه و غمای گذشتشو بتونه ، هضم کنه (: 



سنا جونی سفرت بخیر   
جای هممون ، لذت ببر ، و کیف کن ، کلی بهت خوش بگذره ♥️


راستش ، خودم الان درگیر این موضوعی هستم ک میگی
چون میخوام از زیر کارایی ک دارم در برم ، الکی گوشی میگیرم ، دستم ...
با اینکه هیچ چیز خاصی هم ندارم توش ، الکی تو کانالا میچرخم

با خودم قرار گذاشتم ، اگر کاری با گوشیم نداشت
خاموشش کنم ، برم سراغ کتابام ، قانون گذاشتم
شده یه ربع کتاب بخونم ، به جای گوشی 
برنامه های گوشیمو قفل زماندارش رو فعال میکنم ک سر موعد خارج بشه ، خودمو بکشمم نتونم ازش استفاده کنم  


 برای انگیزه و خارج شدن از این کسالت ک گفتی هم ...
سعی میکنم ورزش رو جدی تر بگیرم 
فعالیت بدنی بیشتر داشته باشم 

یا توی اون بازه گوشی ، شبکه های اجتماعی رو برای خودم کمرنگ کنم

ببینم چی میخوام از زندگی ، حالا باید چه کنم ...






شادی ، چه تفاهمی داریم 
یه کار کوچیکو انتخاب کن ، اونو هر روز پیش ببر ، خودتو مجبور کن 
همین صب ساعت ۸ بیدار شدنا هم خوبه
منم خودمو مجبور میکنم 
طولانی مدت بهت ، یه نتیجه عالی میده

البته فک کنم، روتینای تو بیشتر کتاب خوندن و گوش کردن پادکست باشه، بدون روتین نیستی
چه قد دوست دارم مثل تو این روتینا رو برا خودم ثابت کنم  میایی اینجا به هم اعلام کنیم ؟

[ایرانا]

توربو جان خوش برگشتییییی
امیدواریم این بار شاخشو ک سهله ، کل هیبت خ‌ا رو در هم بشکنییی  

کلی خوش اومدیی  
از خودت بگو تا باهات بیشتر آشنابشیم  


رزا جانمم
مرسی ک میایی ، یکی از انگیزه های منی  
دمت گرم ، سخت ترین گار دنیا ، غلبه به کنجکاویه  

تو دیگه هر چی رو میتونی شکست بدی   


ساناز مرسی از انرژی مثبتت  

منم یه روزشمار برعکس ست کردم اگه بهش برسم همه جا رو ریسمان میبندم ، نور باران میکنم  
حتما سعی میکنم ک بیام اورژانس  
مقاموتتو خیلی میدوست  ، ادامه بده ک پاکی حقته  
دقیقا حرفی ک زدی رو قبول دارم ، باید به خدا ثابت کنیم ، دوسش داریم   
ان شاءالله ک سعی میکنیم کم نزاریم ✌

راستی اون شب گفتی شب بخیر دوست داری  

شبت بخیر گلل  




لبخند زیبا ، کویین جان ، عطر رهایی مهربون از این ک پستا رو میبینین و حواستون بهمون هست ممنونم   

رهایی ، ترنم ، فاطمه ، حانیه ، ضحی از دور حواسم بهتون هستاا  ⚘

دوستون دارم 
آتریسا ، رخ بنما ک سخت دلتنگ توییم  
بک هوم 
منتظرتیمااا ، اگر زیر آب اومدی ، بیمعرفتی نکنی ..
اینجا جات خالیه ..





و بالاخره  
ایرانا ۱۷ روز خووببب  


شبتون بخیر مهربونااا 

[هانا1400]

ممنونم عزیزای دلم،
خواهرای گلی مثل شماها داشتن واقعا نعمته

منم همینجا اعلام می کنم
من همچنان مثبت هستم و هیچ ناامیدی و تردیدی به خودم راه ندادم و نمیدم.
بلاخره ترکه یک شبه که نیست، 
اول ده روزه می خوری زمین پامیشی شلوارتو می تکونی دوباره راه میفتی،
قوی تر که شدی مراقبی، قوی تری ولی ممکنه باز بخوری زمین. ولی اینبار تو پنجاه و شصت.
قوی تر که شدی، روزات زیادتر میشه...میری روی صد و خورده ای.
این یه روال طبیعیه.
وقتی حواست به شادی خودت و عوامل محرک و اهداف ترک هست و همچنان داری تلاش می کنی برای ساختن زندگیت و آینده ت، دیگه ناراحتی نداره. وقتی آب و کود و هوا باشه این درخت رشد می کنه خودش. هرچند نهال باشه از نهال بودنش نگران نیستی که کی درخت میشه. روزهای پاکی خودش بالا میره.

من اصلا بابت اعدادم خوشحال و ناراحت نیستم. البته اونا مثل متر من هستن که ببینم به کجا رسیدم اما صفر شدن روزها هیچ مساوی با صفر شدن رشدهای من نیست.
رشدهای من توانمندی های من همیشه با من میمونن،
شاید صفر بشم، اما من اون ادم قبلی نیستم که دفعه پیش صفر شد.
من بزرگتر شده م....
و همین کافیه 

سلام عارفه جان
چقدر زیبا رشد رو توضیح دادی. خواستم بهت اعتبار بدم، جیبم خالی بود  
گفتم اینطوری ازت تشکر کنم، هزار تا اعتبار مثبت

[Roza_r]

سلااام دخترااا
خب عهدنامه امروزم با من
     

عهد میبندیم امروز پااااک بمونیم

1.  رزا 

2. رعنا

شادی جان رولت آوردم واست چون شیرینی محبوب خودمه 
[url=[/url]">

[silent scream]

عهد میبندیم امروز پااااک بمونیم

1.  رزا  

2. رعنا 

3.شادی

.

.

.

[silent scream]

[یآرا]

سلام... دیشب خواب افتضاحی دیدم
دارِ اذیت کننده میشه کم کم
امشب سومین شب متوالیِ که اینطور
تاحالا مشکل خواب نداشتم
واقعاً ترس از شکست دارم پیدا می‌کنم.. نمیتونم ریلکس باشم...


از ده مهر
17 روز
آهو

[Roza_r]

یارا جان مث اینکه یه بار یه جایی تو کانون بچه ها نوشته بودن این خوابا نشونه بدی هم نیس و یه جورایی داره ذهنمون تصاویرو بیرون میریزه. حالت دقیقشو یاوم نیس. به هرحال به نظرم سعی کن چن روزی حسابی خسته بشی و بخوابی و تایم خوابت زیاد طولانی نباشه. من یادمه چن سال پیش که میخواستم ترک کنم این مشکلو داشتم ثبل از خواب سفت و سخت دعا میکردم که خدایا خواب نبینم فقط، جوابم میداد.

[عارفه]

یارا جان تو محکمی، من میدونم از پسش برمیای، ترس به خودت راه نمیدی.
منم از این خواب ها و حالت ها داشتم.
خب دست ادم نیست تو خواب که چه خوابی ببینه، چیکار کنه و کی تو خوابش چطور بیاد!
بد برداشت نکن، اینو بخون:
من چند شب پیش خواب دیدم مشاورم (که شیش ساله پیشش میرم  خانواده مو میشناسه و دوسش دارم و اونم از بس بهم اطمینان پیدا کرده شماره مویایلشو داده بهم) دعوتم کرده خونشون نهار. همسرش و دخترشو دیدم. بعد شوهرش تو خواب سرآشپز حرفه ای ای بود. من دیر رسیدم برا نهاری که دعوتم کرده بود. رفتم تو دیدم تازه خوردنشون تموم شده و دارن سفره رو جمع می کنن. با تعجب نگاهش کردم با غرور و خودبرتربینی خاصی بهم گفت توقع نداشتی که شوهر و بچه م رو بخاطرت گشنه نگه دارم؟ همینکه دعوتت کردم باید خوشحال باشی.
 من  
حالا با اینکه تو واقعیت زن خیلی خوبیه...

خلاصه که صبح مونده بودم ازش دلخور شم یا نه
آخه خیلی کار زشتی کرد تو خواب

حالا
 ادم خوبه تحت تاثیر خوابش باشه یا بگه بی خیال یه خواب بود، تموم شد. واقعیتی نداشت، برم به کار و زندگیم برسم؟

بی خیالش. طبیعیه این حالتا. همیشه هم جنسی نیست همینطور که دیدی.

اصلا جدیش نگیر.
اصلا!
هیچی نیست.
اگه تو تو ذهنت بزرگش نکنی از خودش هیییچ قدرتی نداره، تو ببین هیچ نورون عادتی تشکیل نشده، هیچ عامل فیزیکی مادی ای نیست که بتونه روی تو اثر کنه. حتی خیال خودخواسته هم نیست. پس بهش قدرت نده با تصور و ترست.
به خودت تلقین درست کن. مطمئنم درست میشه.

[هانا1400]

سلام  

      عهد می بندیم امروز  پاااااک بمونیم

۱. رزا

۲. رعنا

۳. شادی

۴. به امید خدا هانا

.

.

.

هر وقت ازین عهدنامه ها گذاشتین، خودتون اسم منو زیرش اضافه کنین، نمیخوام تعداد پستها زیاد بشه. میام لایکش میکنم  

یاد اون خرس تنبل تو زوتوپیا افتادم

[بنت الهدا]

یارا جان تو محکمی، من میدونم از پسش برمیای، ترس به خودت راه نمیدی.
منم از این خواب ها و حالت ها داشتم.
خب دست ادم نیست تو خواب که چه خوابی ببینه، چیکار کنه و کی تو خوابش چطور بیاد!
بد برداشت نکن، اینو بخون:
من چند شب پیش خواب دیدم مشاورم (که شیش ساله پیشش میرم  خانواده مو میشناسه و دوسش دارم و اونم از بس بهم اطمینان پیدا کرده شماره مویایلشو داده بهم) دعوتم کرده خونشون نهار. همسرش و دخترشو دیدم. بعد شوهرش تو خواب سرآشپز حرفه ای ای بود. من دیر رسیدم برا نهاری که دعوتم کرده بود. رفتم تو دیدم تازه خوردنشون تموم شده و دارن سفره رو جمع می کنن. با تعجب نگاهش کردم با غرور و خودبرتربینی خاصی بهم گفت توقع نداشتی که شوهر و بچه م رو بخاطرت گشنه نگه دارم؟ همینکه دعوتت کردم باید خوشحال باشی.
 من  
حالا با اینکه تو واقعیت زن خیلی خوبیه...

خلاصه که صبح مونده بودم ازش دلخور شم یا نه
آخه خیلی کار زشتی کرد تو خواب

حالا
 ادم خوبه تحت تاثیر خوابش باشه یا بگه بی خیال یه خواب بود، تموم شد. واقعیتی نداشت، برم به کار و زندگیم برسم؟

بی خیالش. طبیعیه این حالتا. همیشه هم جنسی نیست همینطور که دیدی.

اصلا جدیش نگیر.
اصلا!
هیچی نیست.
اگه تو تو ذهنت بزرگش نکنی از خودش هیییچ قدرتی نداره، تو ببین هیچ نورون عادتی تشکیل نشده، هیچ عامل فیزیکی مادی ای نیست که بتونه روی تو اثر کنه. حتی خیال خودخواسته هم نیست. پس بهش قدرت نده با تصور و ترست.
به خودت تلقین درست کن. مطمئنم درست میشه.

 از دست  تو  

خدایی  چه خوابایی میبینید  باید  فیلم سینماییش کرد

[گلبرگ]

سلااااااام

  بچه هاااااا بیاین مسابقه