1400 مهر 30، 22:20
هیچ=) /25مهر /5روز خوب
(1400 مهر 30، 18:13)SILENT scream نوشته است:هعی بیشتر اوقات کنکور بعد بعضی موقع ها کم میارم خسته میشم میگم ول کن سال بعد این موقع یه رتبه خیلی خوب اوردم جشن دارم میگیرم و اصلا کلی کار انجام میدم هرچی دلم خواس میدونی گاها ادم میگ اگر میتونستم فلانکارو بکنم شاید یکم موفق تر قدم برمیداشتم که همش بزرگترا میزنن دهنت میگن بشین سرجات خب منم از اول بچه حرف گوش کنی بودم سخته رو خرف بزرگترا حرف بیارم ولی گاها فک میکنم بچگی نکردم دخترونگی نکردم همه عمرم لای کتاب و ازمون و رقابت گذش یه مدت به خاطر اینک وقت نداشتم درس میخوندم موهام پسرونه بود بعدشم که کلن بگم دختری نیستم که ای به فکره ارایش و تیپ و ... باشم بگم که هر چی پول دارم از جمله پول پدر و مادرمو خرج کلاسو کتابو مشاور میکنم گاهیم کم میارم واقعا الان فاطمرو درک میکنم و میبینم دخترایی رو که به فکر تیپو نمیدونم مو ارایشو ...... فلانن گاها حسودی میکنم بهشون میگم اینا چرا اینقد شلن دنیا براشون فقط بی فرندو .... من چرا اینشکلیم کلی اعصابم میریزه بهم با مامانم دعوا میکنم(1400 مهر 30، 18:01)بنت الهدا نوشته است:(1400 مهر 30، 17:23)_رعنا_ نوشته است:اره بخدا منم خیلی مشکل دارم کلن ۶۰ درصد خ ا به خاطر خانواده و رفتاراشون و طرز فکرشونه خیلی قدیمی فکر میکنن مثلا انگار عهده قجره راجب همه چیزم نظر میدن لباس اینو بپوش اینکارو کن اونکارو کن چرا این حرفو زدی و ....بعضی موقع ها میخوام از خونمون فرار کنم میگم گدایی کنم خرجمو دربیارم بهتر از ایناس ولی خب اینام میگذره توام مستقل میشی برا خودت تصمیم میگیری به درامد میرسی ازدواج میکنی ادم مورد نظرتو انتخاب میکنی فقط رو ایندت فو کوس کن چون اگر اینده ایم برا خودت نسازی فردا خونه شوهرتم همینه میخواد بهت زور بگه همش بگه چیکار کن چیکار نکن ولی سعی کن یه زن مستقل و خودساخته بشی تا مردیم انتخاب میکنی به خودش از این سماجتا نده چون که میدونه با یه دختره خود ساخته و قوی طرفه حسابی رو خودتو شخصیتت کار کن و قوی باش این روزا تموم میشه و خندت میگیره نیگی دمم گرم اوندوزا کم نیاوردمنقل قول: کلن بیخیال برا ادمای غریبه اره جواب میده ولی یه ادمی که هر روز میبینیش نهحانیه. میدونم چی میگی من خودم همین مشکل را دارم. همین الانم دعوا کردم
اومدم برم مشاوره سوال قبلیم را که کسی جواب نداده بود و پاک کرده بودم دوباره با یه سری تغییر بپرسم که بسته بود
گفتم اینجا بگم
دیگه خسته شدم. من با خانواده خیلی مشکل دارم. کلی گشتم دیدم بیشتر داد زدنا و بی اعصابیام مال اینه که اونا را مقصر زندگیم میدونم. و واقعا هستن. خیلی مقصرن . خودشونم میگن.
ولی دنبال یه راه حلم که خودم آروم بشم. مشکلات من هست. طرز فکر اونا هم تغییر نمیکنه و همینجوری هست. من فقط میخوام خودم آروم بشم.
کسی راهی داره؟ حرفی نظری که کمک کنه
همین الان باورت نمیشه منم با مامانم بحث کردم سره چی؟ سره اینکه من دلم میخواس موهامو رنگ بزارم میگ نمیخواد غلت کردی
نمیزاره
من متوجه نمیشم
الان دغدغهت کنکورته یا رنگ موهات:/؟!
(1400 مهر 30، 22:36)بنت الهدا نوشته است:(1400 مهر 30، 18:13)SILENT scream نوشته است:هعی بیشتر اوقات کنکور بعد بعضی موقع ها کم میارم خسته میشم میگم ول کن سال بعد این موقع یه رتبه خیلی خوب اوردم جشن دارم میگیرم و اصلا کلی کار انجام میدم هرچی دلم خواس میدونی گاها ادم میگ اگر میتونستم فلانکارو بکنم شاید یکم موفق تر قدم برمیداشتم که همش بزرگترا میزنن دهنت میگن بشین سرجات خب منم از اول بچه حرف گوش کنی بودم سخته رو خرف بزرگترا حرف بیارم ولی گاها فک میکنم بچگی نکردم دخترونگی نکردم همه عمرم لای کتاب و ازمون و رقابت گذش(1400 مهر 30، 18:01)بنت الهدا نوشته است:(1400 مهر 30، 17:23)_رعنا_ نوشته است:اره بخدا منم خیلی مشکل دارم کلن ۶۰ درصد خ ا به خاطر خانواده و رفتاراشون و طرز فکرشونه خیلی قدیمی فکر میکنن مثلا انگار عهده قجره راجب همه چیزم نظر میدن لباس اینو بپوش اینکارو کن اونکارو کن چرا این حرفو زدی و ....بعضی موقع ها میخوام از خونمون فرار کنم میگم گدایی کنم خرجمو دربیارم بهتر از ایناس ولی خب اینام میگذره توام مستقل میشی برا خودت تصمیم میگیری به درامد میرسی ازدواج میکنی ادم مورد نظرتو انتخاب میکنی فقط رو ایندت فو کوس کن چون اگر اینده ایم برا خودت نسازی فردا خونه شوهرتم همینه میخواد بهت زور بگه همش بگه چیکار کن چیکار نکن ولی سعی کن یه زن مستقل و خودساخته بشی تا مردیم انتخاب میکنی به خودش از این سماجتا نده چون که میدونه با یه دختره خود ساخته و قوی طرفه حسابی رو خودتو شخصیتت کار کن و قوی باش این روزا تموم میشه و خندت میگیره نیگی دمم گرم اوندوزا کم نیاوردمنقل قول: کلن بیخیال برا ادمای غریبه اره جواب میده ولی یه ادمی که هر روز میبینیش نهحانیه. میدونم چی میگی من خودم همین مشکل را دارم. همین الانم دعوا کردم
اومدم برم مشاوره سوال قبلیم را که کسی جواب نداده بود و پاک کرده بودم دوباره با یه سری تغییر بپرسم که بسته بود
گفتم اینجا بگم
دیگه خسته شدم. من با خانواده خیلی مشکل دارم. کلی گشتم دیدم بیشتر داد زدنا و بی اعصابیام مال اینه که اونا را مقصر زندگیم میدونم. و واقعا هستن. خیلی مقصرن . خودشونم میگن.
ولی دنبال یه راه حلم که خودم آروم بشم. مشکلات من هست. طرز فکر اونا هم تغییر نمیکنه و همینجوری هست. من فقط میخوام خودم آروم بشم.
کسی راهی داره؟ حرفی نظری که کمک کنه
همین الان باورت نمیشه منم با مامانم بحث کردم سره چی؟ سره اینکه من دلم میخواس موهامو رنگ بزارم میگ نمیخواد غلت کردی
نمیزاره
من متوجه نمیشم
الان دغدغهت کنکورته یا رنگ موهات:/؟!
(1400 مهر 30، 22:07)SILENT scream نوشته است: خانم لبخند گفتین از بولت ژورنال استفاده میکنین..
شماهم همش درگیر قشنگ کردنش میشین؟ و نحوه استفادهتون چجوریه؟
(یک ماه استفاده کردم؛ مفید ترین ماه عمرم بود، اخرای ماه وقت گیر شد کنار گذاشتم)
(1400 مهر 30، 23:07)خانوم لبخند نوشته است:(1400 مهر 30، 22:07)SILENT scream نوشته است: خانم لبخند گفتین از بولت ژورنال استفاده میکنین..
شماهم همش درگیر قشنگ کردنش میشین؟ و نحوه استفادهتون چجوریه؟
(یک ماه استفاده کردم؛ مفید ترین ماه عمرم بود، اخرای ماه وقت گیر شد کنار گذاشتم)
نه خواهر اصلا به قشنگیش فکر نمیکنم
البته وقتش رو هم ندارم
فقط با خودکارای رنگی و ماژیکای هایلایتر مینوشتم، اونم برای مشخص شدن بعضی چیزا
وگرنه دیفالت دفترم با خودکار مشکیه (یونی پن 0.5 یا 0.3)
من از فروردین تا اواسط مرداد رو با پوژو پیش رفتم خیلی بهم کمک میکرد
(1400 مهر 30، 23:20)SILENT scream نوشته است:(1400 مهر 30، 23:07)خانوم لبخند نوشته است:(1400 مهر 30، 22:07)SILENT scream نوشته است: خانم لبخند گفتین از بولت ژورنال استفاده میکنین..
شماهم همش درگیر قشنگ کردنش میشین؟ و نحوه استفادهتون چجوریه؟
(یک ماه استفاده کردم؛ مفید ترین ماه عمرم بود، اخرای ماه وقت گیر شد کنار گذاشتم)
نه خواهر اصلا به قشنگیش فکر نمیکنم
البته وقتش رو هم ندارم
فقط با خودکارای رنگی و ماژیکای هایلایتر مینوشتم، اونم برای مشخص شدن بعضی چیزا
وگرنه دیفالت دفترم با خودکار مشکیه (یونی پن 0.5 یا 0.3)
من از فروردین تا اواسط مرداد رو با پوژو پیش رفتم خیلی بهم کمک میکرد
آهان
من کلی وقت میزاشتم برای قشنگ کردنش؛ آخرش هم هیج وقت نتونستم مثل طرح هایی ک توی اینترنت میزارن درستش کنم
ب منم خیلی کمک کرد
امید ب زندگیو افزایش میده
شاید دوباره با بولت ژورنال برنامه ریزی کردم، ولی اینبار با وسواس کمتر
نقل قول: نه من بوژو رو با سایت نردیشمی (زهرا نجاری) یاد گرفتم و باهاش آشنا شدم
همون اول با حرفاش خیلی منطقی و خوب من رو قانع کرد که نیاز به جینگیل چینگیل نداره این دفتر
به صورت مینیمال نویسی پیش بری بهتره
خودشم تو ویدئوهاش میگه که اکثر دفتراش بدون طرح و نقاشیه و فقط برای ویدئوهای آموزش بولت ژورنال تو دفترش ظرح و نقش میکشه که بیننده جذبش بشه
جینگیلی مستون کردن برای کسایی هست که وقت زیادی دارن
و دنبال دیده شدنن تو پیجشون حالا برای لایک بیشتر یا فالوور بیشتر
(1400 مهر 30، 23:29)_رعنا_ نوشته است: من چرا از گفتن درست حرفام انقدر عاجزم
رابطه من با خانوادم خیلی عادی نیست. در واقع کاملا غیر عادیه
دوست نداشتم اینو بگم. ولی دیگه گفتم بگم. شاید بهتر درک بشم. تو خونه ما شرایطی پیش اومده که من ضربه های زیادی خوردم. خانوادم خودشون را مقصر میدونن. که خب هستن. من حتی تو همین شرایط سخت هم سعی کردم کاری کنم به اونا خوش بگذره. بهم خیلی سخت گذشت. کارایی که براشون کردم تا حالشون خوب بشه و خودشون فهمیدن. این کارا خیلی سخت بود. و هنوزم سخته. و من هنوزم انجام میدم. و اونا میدونن.منتها کاری هست که نمیتونن بیان تو صورتت بخاطرش ازت تشکر کنن. چون نمیشه
همه جای دنیا بچه ها میرن دست مادر پدر ها را میبوسن. مامان بابای من همش دست منو میگیرن که ببوسن باید به زور جلوشون را بگیرم وخودم را بزنم کوچه علی چپ که عامو زشته خجالت بکشین...
آشکارا میگن دنبال اینیم که ببینیم تو چی میخوای. چی دوست داری. ولی معمولا من خواستم را نمیگم.چون میدونم خیلی از خواسته ها را نمیتونن برآورده کنن یا اگر بتونن طبق اصول فکریشون نیست که برآورده کنن. و این یعنی بازم نمیتونن
دیگه دعوا که بشه خودشون میان دلجویی. و میگن مقصرن
ببخشید دوست نداشتم اینا را بگم. من فقط وقتی از همه جا میبرم میام اندکی حرف میزنم که اندکی درک بشم. همین. وگرنه خیلی بیشتر از خودم برنامه ریزی کردم برای احوال مادر و پدرم. جوری همه چیز را چیدم که خوشحال بشن. اونا هم میدونن. خیلی سخت بوده و هنوزم هست.
خلاصه که اوضاع من اندکی فرق میکنه
و من جز خدا هیچ پناهی ندارم با خواندن تجربه های مسابقه ای که الان هست یادم افتاد قبلا برای خدا مینوشتم. امروز دوباره شروعش کردم. دیگه سعی میکنم برای خدا بنویسم که آروم بشم
بازم میگم . بی خیال آدما. بی خیال آدما. بی خیال آدما. من هر کاری کردم. حتی همون برنامه ریزی برای خوشی مادر و پدر واسه خاطر این بود که خدا دوست داره همش میگه احترام به پدر و مادر . سعی خودم را میکنم هر کاری میکنم فقط در جهت رضایت خدا باشه. سعی میکنم . نمیدونم چقدر موفق باشم..
ببخشید خیلی حرف زدم
حانیه دعا میکنم این دوران سخت را با موفقیت بگذرونی. میدونم سخته. ولی بالاخره یه روز تموم میشه دعا میکنم آخر آخرش خوش خبر باشیالهی آمیییییییین
نقل قول: الان ب این فکرمکه از فردا که یکم اذره شروع کنم
ولی بازم چون نمیدونم چه دفتری رو انتخاب کنممیمونه