گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)

[سنــا]

سلام


خوبین؟

بچه ها واقعا لذت بردم از پستاتون

فقط چرا مشارکت انقد کمه . هر کی تونست بره به دوتا از دخترا پیام بده یه سر به گروه بزنن


#ارزیابی هفتگی

از نظر درسی: ۱/۵ ساعت تونستم این هفته درس بخونم.
خیلی دوست دارم حداقل روزی یک ساعت برای درسم و یادگیری مطالب جدید وقت بذارم. 

دوره اعتماد به نفس رو که قرار بود مرور کنم این هفته یک فایل ۳۰ دقیقه ای ازش تونستم گوش بدم.

در مورد ذهنیت اعتماد به نفس بود . یه نکته خوبی که داشت این بود که. هر جا فکر می‌کنی توش ضعف داری و اعتماد به نفست کمه دقیقا برو تو دلش و  همون کارو  براش برنامه بریز و انجامش بده .

دوره هوش مصنوعی رو این هفته گوش دادم تقریبا به همه فایل ها رسیدم.
خیلی خوبه بچه ها این دوره .. کسی شرکت کرده؟ برای هر کسب و کاری بدرد میخوره و کلی کار آدم رو راه میندازه اگه درست یادش بگیری

یه دوره دیگه هم دارم که اونم خداروشکر رسیدم و گوش دادم و نوشتم.

در رابطه با شغلم باید تولید محتوا میکردم که این هفته تونستم خداروشکر موفقیت خوبی داشته باشم.
کلی ایده های خوب هم به ذهنم اومد که می‌خوام بنویسم و قدم به قدم اجراش کنم.

کتاب از شنبه و پادکست رو هنوز گوش ندادم. برم دانلود کنم. 
هفته عالی ای داشته باشید.

[ایرانا]

سلام به همگی 


سناجون من یه دوره محدود مارکتینگ شرکت کرده بودم
ما بین صحبتاش راجع هوش مصنوعی و ... صحبت کرده بود.
یه سری مطالب هم تو یویتوب هست هم تو رشته شناختی بین رشته ای میشه دنبالش کرد  

فضای قشنگیه ترکیب مهندسی و زبانشناسی و علوم داده و علوم شناختی... چندتا رشته مختلف دارن روش کار میکنن

ولی به طور تخصصی دنبالش نکردم. در حد اینکه یه چیزایی راجعش بدونم

تو حرفه شما چه طور میتونه کمکت کنه؟


____

راستی امروز روز هنره  

شما رو دعوت میکنم به تنها قلعه در ایتالیا ،که به سبک معماری هنر اسلامی‌ایرانی ساخته شده .

⚜قلعه سامتزانو⚜

این عکس آخر منو یاد کاخ گلستان انداخت. 
جای همچنین زیبایی ها و اصالتی تو شهرامون خالیه

[عارفه]

سلام دخترا 
خوبین؟


ویلو جانم خوش اومدی
از اونجا که مرتب نمیای قسمت های قبل سریال کانون رو ندیدی و الان نمی دونی چی به چیه


اخبار کانون رو بخون تا دستت بیاد. ولی همینقدر بهت بگم که دیگه اعلام وضعیت پاکی نداریم. 
و تاپیک های دیگه فعلا غیر فعالن و تاپیک کنترل نگاه و ذهن و نماز کلا بسته شدن. 
و دیگه نباید حرفی از تعداد روز پاکی یا لغزشمون بصورت واضح بزنیم. چجوری بگیم پس؟ توی اخبار کانون فکر کنم گفته شده.

حالا بگو ببینم چه خبرررر 
باز اومدی یه دالی کردی رفتی؟

ایرانا خیلی قشنگ بود 
ولی خیلی قدیمی به نظر نمیاد
اون سردر هایی که گرده سبک تونسی مراکشی هست.

[ایرانا]

سلام عارفه جان
حال احوالت چه طوره؟

تو سایت های خبری سبک های مختلف معماری رو بهش نسبت داده بودن ولی از شرقی و اسلامی بودنش مطمئنم.

گویا ملک خصوصی هست، ترمیم بازسازی خیلی عجیب نیست 




پ.ن: فکر کنم بخاطر شیشه های رنگی که تو بعضی جاها استفاده شده و نرده های چوبی انتساب داده بودند به معماری ایرانی


پ.ن۲: دوست دارم یه روز اینجا رو ببینم  



پ.ن۳: داشتم آثار هنری نقاشان معروف رو نگاه میکردم، چه طوره که ارزش اثار هنری بعد از مرگ هنرمندانشون مشخص میشه!!!...

پ.ن۴: ملاک هنر واقعا چیه؟ 

مثلا این نقاشی چی باعث شده تا اثر هنری تلقی بشه   


«شماره ۷»‌۱۹۵۱ اثر «مارک روتکو»‌ / ۸۲.۵  میلیون دلار  




نظرتون راجع این بوم رنگی چیه؟

[مهرخدا]

سلام، دهمین روز پاکیمم سپری شد. 
موفق باشید همه دوستان.

[سارا-1]

سلام


خوبین؟

بچه ها واقعا لذت بردم از پستاتون

فقط چرا مشارکت انقد کمه . هر کی تونست بره به دوتا از دخترا پیام بده یه سر به گروه بزنن


#ارزیابی هفتگی

از نظر درسی: ۱/۵ ساعت تونستم این هفته درس بخونم.
خیلی دوست دارم حداقل روزی یک ساعت برای درسم و یادگیری مطالب جدید وقت بذارم. 

دوره اعتماد به نفس رو که قرار بود مرور کنم این هفته یک فایل ۳۰ دقیقه ای ازش تونستم گوش بدم.

در مورد ذهنیت اعتماد به نفس بود . یه نکته خوبی که داشت این بود که. هر جا فکر می‌کنی توش ضعف داری و اعتماد به نفست کمه دقیقا برو تو دلش و  همون کارو  براش برنامه بریز و انجامش بده .

دوره هوش مصنوعی رو این هفته گوش دادم تقریبا به همه فایل ها رسیدم.
خیلی خوبه بچه ها این دوره .. کسی شرکت کرده؟ برای هر کسب و کاری بدرد میخوره و کلی کار آدم رو راه میندازه اگه درست یادش بگیری

یه دوره دیگه هم دارم که اونم خداروشکر رسیدم و گوش دادم و نوشتم.

در رابطه با شغلم باید تولید محتوا میکردم که این هفته تونستم خداروشکر موفقیت خوبی داشته باشم.
کلی ایده های خوب هم به ذهنم اومد که می‌خوام بنویسم و قدم به قدم اجراش کنم.

کتاب از شنبه و پادکست رو هنوز گوش ندادم. برم دانلود کنم. 
هفته عالی ای داشته باشید.

سلام سنا جان

خوبی؟

می شه در مورد دوره هوش مصنوعی بهم توضیح بدی؟

اینکه مدرسش کیه؟ مال چه موسسه ای هست و کلا محتواش چیه؟

مثلا همین چت جی بی تی رو می گن یا چی؟

والا من هر سایتی رفتم برای هوش مصنوعی یا تحریم بودیم یا پولی بود یا آیپی ایران رو ایراد می گرفت یا آیپی های دیگه رو.


اتفاقا منم برای یه پیج تولید محتوا می کنم البته مثلا در این حد که یه کلیپ از طبیعت و سخنرانی صاحب پیج با اینشات درست کنم که بازدید بالایی هم نداره.

ممنون می شم یه توضیحی بدی ببینم این هوش مصنوعی چیه...

[سارا-1]

بچه ها این روزا خیلی خوب نیستم

فکرم همه ش درگیره

یه توضیحی در مورد روش تفکر لایه ای بدم. متاسفانه هیچ وقت نشد بیام اینجا و مفصل آموزشش بدم.

تفکر لایه ای یعنی اینکه مثلا الان شما یه گل رو می بینی، این گل شما رو یاد یه خاطره ای میندازه، اون خاطره شما رو یاد چیز دیگه ای و این روند ادامه دار می شه تا یه جا که اصل اون حس یا تفکر هست.

مثلا من یه دوستی داشتم بهش تو 12 سالگی تجاوز شده بود. هر اتفاقی که تو اون روز براش افتاده بود این رو به یاد اون خاطره وحشتناک مینداخت. از اینکه مثلا اون روز صبح عسل خورده بود، یه ماشین تحریر قدیمی تو اون اتاقی که این اتفاق افتاد بود، رنگ لباسش اون روز. حتی بوهایی که استشمام کرده بود مثلا عطر مارک فلان.

بعد دیگه عسل که می دید حالش بد می شد. مثلا دامن زرد می دید حالش بد می شد. اون عطر باعث حمله پانیک بهش می شد.

در ظاهر این فقط یه ماشین تحریر می دید ولی اون خاطره رو براش زنده می کرد. این رو بهش می گن تفکر لایه ای.


یعنی هر چیزی که شما رو یاد گناه میندازه حذفش کنی و ازش فاصله بگیری. قبل اینکه ذهنت بهت دستور بده که گناه رو انجام بدی. ذهن یه آستانه ای داری در مورد هر چیزی.

مثلا تا یه جا شما فقط احساس گرسنگی می کنی ولی از یه جایی به بعد دیگه اگر چیزی نخوری می میری و اینجاست که گناه یا اون عمل که مثلا خوردن غذاست رخ می ده.

در تفکر لایه ای نباید بذاری کار به این مرحله برسه.


من الان یک سال و خورده ای هست که پاکم ولی ذهنم بدجور داره درگیر می شه.

ببخشید باید برم بهتون سر می زنم.

دوست تون دارم. برام تو پروفایلم یادداشت بذارید می خونم. بر می گردم و بیشتر توضیح می دم.

[ایرانا]

سلام به همگی

یه تیکه کتاب خوندم و به دلم نشست .
از کتاب ۴۰ نامه کوتاه به همسرم - نادر ابراهیمی 

✔ نامه‌ی سی‌و چهارم 


همسفر! 
در این راه طولانی_که ما بی‌خبریم و چون باد می‌گذرد،بگذار خرده اختلاف‌هایمان باهم، باقی بماند. 
خواهش می‌کنم!
 مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. 
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم وهرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. 
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه‌ی نگاه کردن‌را. 
مخواه که انتخاب‌مان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی، و رویامان یکی. 
همسفر بودن و هم‌هدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن، دال برکمال نیست، بل دلیل توقف است. 
عزیز من! زندگی را تفاوت نظرهای ما می‌سازد و پیش می‌برد نه شباهت‌هایمان، نه از میان رفتن و محو شدنِ یکی در دیگری؛ 
نه تسلیم بودن، مطیع بودن، اَمر برشدن و دربست پذیرفتن. 
دو نفر که سخت و بی‌حساب عاشق‌ هم‌اند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، 
واجب نیست که هر دو، صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی، قله‌ی علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند_به یک اندازه هم. 
اگر چنین حالتی پیش بیاید_که البته نمی‌آید _باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق. یکی کافی است.
عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست. :‌)
من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من!
اگر زاویه دیدمان، نسبت به چیزی، یکی نیست، بگذار یکی نباشد.  
بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عین وحدت، مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم. 
 بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هرچیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛ 
اما نخواهیم که بحث، مارا به نقطه‌ی مطلقاً  واحدی برساند.
بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
بیا بحث کنیم! 
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم! 
بیا کلنجار برویم! 
اما سرانجام، نخواهیم غلبه کنیم
 و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.
مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است. ☘
 تفاهم، بهتر از تسلیم شدن است.
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم. 
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بی‌آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.
عزیز من!
دونیمه، زمانی به راستی یکی می‌شوند و از دو  «تنها» یک «جمع کامل» می‌سازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند، نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازه‌‌یی را پیش نکشند... 
پس، بانو! 
بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.
بیا تصمیم بگیریم که حرکات‌مان، رفتارمان، حرف‌زدن‌مان، و سلیقه‌مان، کاملاً یکی نشود... 
و فرصت بدهیم که خرده اختلاف‌ها، 
وحتی اختلاف‌های اساسی‌مان، باقی بماند. 
و هرگز، اختلاف نظر را وسیله‌ی تهاجم قرار ندهیم…
عزیز من! بیا متفاوت باشیم!

[Mobinaaa]

مبینا/8مهر/8آبان1ماه خوب

[سنــا]

سناجون من یه دوره محدود مارکتینگ شرکت کرده بودم
ما بین صحبتاش راجع هوش مصنوعی و ... صحبت کرده بود.
یه سری مطالب هم تو یویتوب هست هم تو رشته شناختی بین رشته ای میشه دنبالش کرد  

فضای قشنگیه ترکیب مهندسی و زبانشناسی و علوم داده و علوم شناختی... چندتا رشته مختلف دارن روش کار میکنن

ولی به طور تخصصی دنبالش نکردم. در حد اینکه یه چیزایی راجعش بدونم

تو حرفه شما چه طور میتونه کمکت کنه؟

سلام به همگی  


منم مدت ها بود که از اینور اونور میشنیدم راجب هوش مصنوعی
خیلی کنجکاو بودم که  بدونم چیه
تا اینکه تو ایتا اتفاقی به یه دوره برخوردم و نظرمو جلب کرد
تو این دوره یاد میدن که چطوری میشه از هوش مصنوعی برای تمام کسب و کارها استفاده کرد ، یاد میدن چطور میشه باهاش کارهای تحقیقاتی کرد،
چطور میشه کتاب ، مقاله یا پایان نامه نوشت در مدت کوتاه که فکر کنم خیلی به درد دانشجو ها و محققین بخوره
حتی اونایی که تو کار تدریس و آموزش هستن چقدر میتونن ازش ایده بگیرن
و برای اونایی که هیچ کسب و کاری ندارن یاد میده که چطور میتونن با هوش مصنوعی یه کسب و کار راه بندازن برای خودشون و ایده پیدا کنن
فعلا اولای دوره هست
در این حد یاد گرفتم که چطور پرامپت بنویسم یعنی چطور با هوش مصنوعی صحبت کنم و چطور ازش اطلاعات بگیرم

البته یه نکته مهمی که میگه اینه که قرار نیست هوش مصنوعی جای ما فکر کنه و ما فقط اطلاعاتشو کپی پیست کنیم .خیلی اطلاعات ممکنه غلط باشن حتی و نیاز به راستی آزمایی دارن . ولی خیلی ایده میده به آدم ، ذهن آدم رو باز میکنه .
خلاصه فوایدش زیاده نمیتونم خیلی توضیح بدم  

به هر حال برای اینکه از دنیای دیجیتال عقب نمونیم مجبوریم یادش بگیریم .  

من خودم فعلا در این حد یاد گرفتم که برای تولید محتوا ازش استفاده کنم برای پیج کاریم  . حالا جلوتر بریم شاید بتونم تخصصی تر ازش استفاده کنم.

سلام سنا جان

خوبی؟

می شه در مورد دوره هوش مصنوعی بهم توضیح بدی؟

اینکه مدرسش کیه؟ مال چه موسسه ای هست و کلا محتواش چیه؟

مثلا همین چت جی بی تی رو می گن یا چی؟

والا من هر سایتی رفتم برای هوش مصنوعی یا تحریم بودیم یا پولی بود یا آیپی ایران رو ایراد می گرفت یا آیپی های دیگه رو.


اتفاقا منم برای یه پیج تولید محتوا می کنم البته مثلا در این حد که یه کلیپ از طبیعت و سخنرانی صاحب پیج با اینشات درست کنم که بازدید بالایی هم نداره.

ممنون می شم یه توضیحی بدی ببینم این هوش مصنوعی چیه...

سلام سارای عزیز

بالا یکم توضیح دادم

خب چون اینجا ممکنه تبلیغ بشه نمیتونم اسم و آدرس دوره رو بگم
اگه دوست داشتی برات ایمیل میکنم

آره بیشتر رو همین  چت جی پی تی  کار میکنن ، البته یه سری چیزهای دیگه هم معرفی میکنن که کمک کنندست ولی کار اصلی با همونه
آموزش میدن کامل که چطور اکانت بسازی و چطوری بدون فیل شکن بری داخل سایتش


ممنون از توضیحاتت راجب تفکر لایه ای
_______________________


ایرانا خیلی قشنگ بود متن کتابی که گذاشتی ..ممنون  

زیاد از هنر سردرنمیارم  ولی این عکسه واقعا یه اثر هنری معروفه؟


.....

یک قسمت از کتاب تربیت بدون فریاد:

وقتی آنها کوچک بودند تصور میکردم شخصیت و جایگاه خاصی که در آینده پیدا خواهند کرد به خاطر کاری است که من
در حق آن ها کرده ام .اما حالا گمان میکنم آن ها در جهت خود واقعی شان رشد کرده اند ،زیرا به هزار و یک نحو
همواره از من میخواستند که خود را کنار بکشم و اجازه بدهم خودشان باشند.  "آناکوئیدلن"

[ایرانا]

سلام به همگی 
حال احوالتون چه طوره؟

چه میکنه مبینا خانم
عالی داری پیش میری 
از تجاربت برامون بگو تو این یک ماه چه طور با وسوسه ها مبارزه کردی؟

~~~

سارا جان توضیحاتت منو یاد جمله "پیشگیری بهتر از درمانه"  انداخت
امام علی (ع) می فرمایند : گناه نکردن ساده تر از توبه کردن است :‌)
و چه چرخه های باطلی که به امید "فردا دیگه سمتش نمیرم" گرفتارش شدیم 

~~~~

البته یه نکته مهمی که میگه اینه که قرار نیست هوش مصنوعی جای ما فکر کنه و ما فقط اطلاعاتشو کپی پیست کنیم .خیلی اطلاعات ممکنه غلط باشن حتی و نیاز به راستی آزمایی دارن . ولی خیلی ایده میده به آدم ، ذهن آدم رو باز میکنه .
خلاصه فوایدش زیاده نمیتونم خیلی توضیح بدم  

به هر حال برای اینکه از دنیای دیجیتال عقب نمونیم مجبوریم یادش بگیریم .  

یه سری از هوش مصنوعی خواستم یه بیت شعر حافظ بهم بگه
تنها چیزی که بهش نمیخورد شعر بود  

البته اینکه تشخیصش خیلی راحته، تو مسائل دیگه مشکل تره.

علاوه بر اون هر علمی ، فواید و معایبی داره
که اگر نسبت بهش شناخت نداشته باشیم ، خیلی بد ازش ضربه میخوریم...
مثلا یکی از خطرات جدی این جور پیشرفتها ، خطر پخش اخبار جعلی و سخت شدن اعتماد به رخداد های پیرامونمون میشه.

زیاد از هنر سردرنمیارم  ولی این عکسه واقعا یه اثر هنری معروفه؟ 

برای منم اتفاقا عجیب بود   
، برای همین به هنرمندش رجوع کردم  :

مارک روتکو یکی از رهبران مشهور جنبش آبستره اکسپرسیونیسم در امریکا است که موفقیت هایش سبب شد تا از نیویورک به پاریس به عنوان پایتخت هنر پیشرو در جهان نقل مکان کند.
.
.
ابعاد نقاشی آنان اغلب خیلی بزرگ بود اما آنان به دلیل بیان شدت احساسات مورد توجه قرار گرفتند. برای این هنرمندان آراستن اشکال و رنگ ها موضوع مورد توجه نبود بلکه انچه که اهمیت داشت انتقال احساسات عمیقی درباره موضعیت بشر بود.



پ.ن: دارم فکر میکنم منم با احساااس ، سبک ایراناییسم ابداع کنم
 و وصیت کنم آثارمو ۵۰۰ سال دیگه نبیره هام با قیمت هنگفت به مرفهین بی درد بفروشن 

پ.ن۲: چند وقته عجییب دوست دارم راجع تاریخ بخونم...ولی نمیدونم از کجا شروع کنم
اینجا کسی علاقه مند به تاریخ هست؟

[*آسمان*]

سلام به عزیزای دلم 
چه توصیه ی کاربردی برای کنترل ذهن دارید ؟

[سارا-1]

سلام دخترا

می خواستم راجع به یه موضوع مهم باهاتون صحبت کنم و اگر می شه نظر بدید.

گفتم الان یکسال و خورده ای هست که پاکم.

یه ماهی هست همه ش فکرم درگیر گناه کردنه خیلی هم شدید. یعنی تمام راه های پیشگیری و کنترل ذهن و ورزش و هرچی بگید رو امتحان کردم... ولی وسوسه شدید دارم. یعنی حتی خواب هام هم همینطور شده.

خیلی سعی دارم پاک بمونم ولی حس می کنم نتونم خودم رو بیشتر کنترل کنم.

یه جورایی هم به خاطر شرایط زندگی و اون آقایی که گفتم بهمون ظلم می کنه استرسم خیلی بالاست و این باعث می شه بیشتر به گناه فکر کنم. یعنی گناه بهم آرامش می ده. یا حداقل اینطور حس می کنم.

الانم اومدم خونه خاله م و نوجوون که بودم چون خاله م تنها زندگی می کنه و شوهرش اکثر اوقات مسافرت کاری هست و بیشتر دبی هست. خونه شون هم خیلی بزرگه. خاله هم خیلی کاری به من نداره. از همون نجوونی خونه خاله م خیلی گناه می کردم. مثلا اون زمان هنوز گوشی هوشمند و ... که نبود ولی پای کامپیوترشون فیلم های گناه و ... زیاد نگاه می کردم. دوره ای که تازه دی وی دی و ... اومده بود.
الانم همه ش اون دوران برام مرور می شه.

می خوام از خونه هم برم بیرون محله شون خیلی جو جالبی نداره. یعنی برم پارکی که نزدیک ش هست مزاحمم می شن یا مواد فروش و معتاد و کارتن خواب زیاد داره.

تو خود محل پیاده روی کنم چون جو خیلی محلی و قدیمی داره مدام همسایه ها می خوان فضولی کنن و چون شرایط من رو هم می دونن مثلا برادر پیری یا پدری که زن ش فوت شده ای کسی رو می خوان معرفی کنن و اصلا حوصله این چیزا رو ندارم.

جلوی خونه تو حیاط هم یه استخر کوچیک هست دوست دارم تعمیرش کنم و آب بندازم برم توش ولی اطراف خونه رو ساختن یعنی مثلا تو فاصله 100 متری حدودا ساختمان های 4 طبقه هست می ترسم کسی ببینه. قبلا نوجوون بودم اصلا دید نداشت راحت بودیم. اینام دیگه دیدن ساخته شده اطراف شون دیگه استخر رو به امون خدا ول کردن.

به نظرتون چیکار کنم؟

همه ش فکرم درگیره. خوابم درگیره. محیط خوبی نیست. مثلا خونه چه شکلیه براتون بگم که یه حال و آشپزخونه خیلی بزرگ داره که خاله م اونجاست و داره کار می کنه و تی وی می بینه و بعد یه راهرو دارن که به 4 تا اتاق می رسه و من اتاق آخری هستم. ته راهرو. از نوجوونی اونجا بودم چون اتاق مهمان هست.

[Mobinaaa]

سلام دخترا

می خواستم راجع به یه موضوع مهم باهاتون صحبت کنم و اگر می شه نظر بدید.

گفتم الان یکسال و خورده ای هست که پاکم.

یه ماهی هست همه ش فکرم درگیر گناه کردنه خیلی هم شدید. یعنی تمام راه های پیشگیری و کنترل ذهن و ورزش و هرچی بگید رو امتحان کردم... ولی وسوسه شدید دارم. یعنی حتی خواب هام هم همینطور شده.

خیلی سعی دارم پاک بمونم ولی حس می کنم نتونم خودم رو بیشتر کنترل کنم.

یه جورایی هم به خاطر شرایط زندگی و اون آقایی که گفتم بهمون ظلم می کنه استرسم خیلی بالاست و این باعث می شه بیشتر به گناه فکر کنم. یعنی گناه بهم آرامش می ده. یا حداقل اینطور حس می کنم.

الانم اومدم خونه خاله م و نوجوون که بودم چون خاله م تنها زندگی می کنه و شوهرش اکثر اوقات مسافرت کاری هست و بیشتر دبی هست. خونه شون هم خیلی بزرگه. خاله هم خیلی کاری به من نداره. از همون نجوونی خونه خاله م خیلی گناه می کردم. مثلا اون زمان هنوز گوشی هوشمند و ... که نبود ولی پای کامپیوترشون فیلم های گناه و ... زیاد نگاه می کردم. دوره ای که تازه دی وی دی و ... اومده بود.
الانم همه ش اون دوران برام مرور می شه.

می خوام از خونه هم برم بیرون محله شون خیلی جو جالبی نداره. یعنی برم پارکی که نزدیک ش هست مزاحمم می شن یا مواد فروش و معتاد و کارتن خواب زیاد داره.

تو خود محل پیاده روی کنم چون جو خیلی محلی و قدیمی داره مدام همسایه ها می خوان فضولی کنن و چون شرایط من رو هم می دونن مثلا برادر پیری یا پدری که زن ش فوت شده ای کسی رو می خوان معرفی کنن و اصلا حوصله این چیزا رو ندارم.

جلوی خونه تو حیاط هم یه استخر کوچیک هست دوست دارم تعمیرش کنم و آب بندازم برم توش ولی اطراف خونه رو ساختن یعنی مثلا تو فاصله 100 متری حدودا ساختمان های 4 طبقه هست می ترسم کسی ببینه. قبلا نوجوون بودم اصلا دید نداشت راحت بودیم. اینام دیگه دیدن ساخته شده اطراف شون دیگه استخر رو به امون خدا ول کردن.

به نظرتون چیکار کنم؟

همه ش فکرم درگیره. خوابم درگیره. محیط خوبی نیست. مثلا خونه چه شکلیه براتون بگم که یه حال و آشپزخونه خیلی بزرگ داره که خاله م اونجاست و داره کار می کنه و تی وی می بینه و بعد یه راهرو دارن که به 4 تا اتاق می رسه و من اتاق آخری هستم. ته راهرو. از نوجوونی اونجا بودم چون اتاق مهمان هست.

سلام
سارا جان واقعا حیفه یک سال پاک بودی رو خراب کنی به این فکر کن که‌ اگه خرابش کنی دوباره باید از صفر شروع کنی و این روال که‌ هیچوقت تمومی نداره
خودتو مشغول به يه کاریکن بهترینش قرآن و نماز خوندنه و هر چقدر توانته شنا برو و حمام آب سرد هم‌ خيلي جوابه ولی الآن یکم هوا سرد شده‌ زیاد پیشنهاد نمیکنم و اینکه به امام زمان متوسل شو و با بقیه هم‌ تایم زیادی حرف بزنی و تو خلوت و تنهایی نمون يا زیارت عاشورا بخون يا يه 
 دعا دیگه، به گذشته هم‌ اصلا فکر نکن

[سارا-1]

سلام دخترا

می خواستم راجع به یه موضوع مهم باهاتون صحبت کنم و اگر می شه نظر بدید.

گفتم الان یکسال و خورده ای هست که پاکم.

یه ماهی هست همه ش فکرم درگیر گناه کردنه خیلی هم شدید. یعنی تمام راه های پیشگیری و کنترل ذهن و ورزش و هرچی بگید رو امتحان کردم... ولی وسوسه شدید دارم. یعنی حتی خواب هام هم همینطور شده.

خیلی سعی دارم پاک بمونم ولی حس می کنم نتونم خودم رو بیشتر کنترل کنم.

یه جورایی هم به خاطر شرایط زندگی و اون آقایی که گفتم بهمون ظلم می کنه استرسم خیلی بالاست و این باعث می شه بیشتر به گناه فکر کنم. یعنی گناه بهم آرامش می ده. یا حداقل اینطور حس می کنم.

الانم اومدم خونه خاله م و نوجوون که بودم چون خاله م تنها زندگی می کنه و شوهرش اکثر اوقات مسافرت کاری هست و بیشتر دبی هست. خونه شون هم خیلی بزرگه. خاله هم خیلی کاری به من نداره. از همون نجوونی خونه خاله م خیلی گناه می کردم. مثلا اون زمان هنوز گوشی هوشمند و ... که نبود ولی پای کامپیوترشون فیلم های گناه و ... زیاد نگاه می کردم. دوره ای که تازه دی وی دی و ... اومده بود.
الانم همه ش اون دوران برام مرور می شه.

می خوام از خونه هم برم بیرون محله شون خیلی جو جالبی نداره. یعنی برم پارکی که نزدیک ش هست مزاحمم می شن یا مواد فروش و معتاد و کارتن خواب زیاد داره.

تو خود محل پیاده روی کنم چون جو خیلی محلی و قدیمی داره مدام همسایه ها می خوان فضولی کنن و چون شرایط من رو هم می دونن مثلا برادر پیری یا پدری که زن ش فوت شده ای کسی رو می خوان معرفی کنن و اصلا حوصله این چیزا رو ندارم.

جلوی خونه تو حیاط هم یه استخر کوچیک هست دوست دارم تعمیرش کنم و آب بندازم برم توش ولی اطراف خونه رو ساختن یعنی مثلا تو فاصله 100 متری حدودا ساختمان های 4 طبقه هست می ترسم کسی ببینه. قبلا نوجوون بودم اصلا دید نداشت راحت بودیم. اینام دیگه دیدن ساخته شده اطراف شون دیگه استخر رو به امون خدا ول کردن.

به نظرتون چیکار کنم؟

همه ش فکرم درگیره. خوابم درگیره. محیط خوبی نیست. مثلا خونه چه شکلیه براتون بگم که یه حال و آشپزخونه خیلی بزرگ داره که خاله م اونجاست و داره کار می کنه و تی وی می بینه و بعد یه راهرو دارن که به 4 تا اتاق می رسه و من اتاق آخری هستم. ته راهرو. از نوجوونی اونجا بودم چون اتاق مهمان هست.

سلام
سارا جان واقعا حیفه یک سال پاک بودی رو خراب کنی به این فکر کن که‌ اگه خرابش کنی دوباره باید از صفر شروع کنی و این روال که‌ هیچوقت تمومی نداره
خودتو مشغول به يه کاریکن بهترینش قرآن و نماز خوندنه و هر چقدر توانته شنا برو و حمام آب سرد هم‌ خيلي جوابه ولی الآن یکم هوا سرد شده‌ زیاد پیشنهاد نمیکنم و اینکه به امام زمان متوسل شو و با بقیه هم‌ تایم زیادی حرف بزنی و تو خلوت و تنهایی نمون يا زیارت عاشورا بخون يا يه 
 دعا دیگه، به گذشته هم‌ اصلا فکر نکن

سلام مبینا جان

ممنونم از راهنماییت

والا در شرایطی که عبادت کنم نیستم.

آره خیلی به این فکر کردم که دوباره باید از نو شروع کنم ولی نمی دونم چرا انقدر فشار روحی روم زیاد شده که حتما گناه کنم.

آخه کسی هم نیست باهاش حرف بزنم. خاله م خیلی آرومه و کلا حرف نمی زنه. باید به زور کلی خاطره بگم تا ایشون یکی دو کلمه  بگه یا لبخند بزنه.

با دوستامم که صحبت کنم اوضاع بدتر می شه چون همه ش می خوان راجع به خودشون و شوهرشون یا پارتنرشون بگن و من بیشتر فکرم درگیر می شه.

اصلا عجیب گرفتار شدم.

عضلاتم اصلا درد گرفته از این فشار روحی.

چطور بگم انگار یه نیاز بدنی و فکری باشه.

می دونم که لذتش طولانی نیست و پشیمانی بعدش هم شاید تا ماه ها اذیتم کنه ولی ....