نظرسنجی: نظر سنجی غیرفعال
این نظرسنجی بسته شده است.
گزینه یک
0%
0
0%
گزینه دو
0%
0
0%
در کل
0 رأی
0%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید.

امتیاز موضوع:
  • 8 رأی - میانگین امتیازات: 4.38
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

گروه ۵ آقایان:صراط مستقیم(غیرفعال)(حامی:صادقین-سرپرست:عاشق فاطمه زهرا،یا باب الحوائج)

(1399 تير 19، 18:20)hunter1 نوشته است: سلام.
من که اصلا این روزها از خودم راضی نیستم
با اینکه کار داشتم ولی فکرم همچنان بدون لگام بود!
امروز نزدیک بود کار خراب بشه... هنوز هم چندان خوب نیستم


سلام هانتر عزیز

خوش اومدی.
خب علتش فکر می کنی چی باشه؟


به خاطر شکست های قبلیته؟ چی اذیتت می کنه بیشتر؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1399 تير 19، 18:32)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام هانتر عزیز

خوش اومدی.
خب علتش فکر می کنی چی باشه؟


به خاطر شکست های قبلیته؟ چی اذیتت می کنه بیشتر؟

نمیدونم شاید بخاطر شکست های قبلی شاید بخاطر اینکه از پاکی خسته شدم (اصلا مگه میشه آدم از پاکی خسته بشه؟!)
شاید هم بخاطر اینکه به خودم امید چندانی ندارم
[تصویر:  1391853874.gif]
یَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرِی فَلَمْ یَحْرِمْنِی وَ عَظُمَتْ خَطِیئَتِی فَلَمْ یَفْضَحْنِی وَ رَآنِی عَلَى الْمَعَاصِی فَلَمْ یَشْهَرْنِی
اى آنکه من شکرت را اندک کردم و باز از نعمتت محرومم نساختى و خطاى بزرگ و بسیار کردم و مرا رسوا نکردى و مرا در حال عصیان بسیار دیدى و بى‏ آبرویم نفرمودى

(دعای عرفه)

[تصویر:  1319696219.gif]
[تصویر:  142.gif][تصویر:  r.gif][تصویر:  e.gif][تصویر:  t.gif][تصویر:  n.gif][تصویر:  u.gif][تصویر:  h.gif]
[تصویر:  05_blue.png]










(1399 تير 19، 18:40)hunter1 نوشته است:
(1399 تير 19، 18:32)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: سلام هانتر عزیز

خوش اومدی.
خب علتش فکر می کنی چی باشه؟


به خاطر شکست های قبلیته؟ چی اذیتت می کنه بیشتر؟

نمیدونم شاید بخاطر شکست های قبلی شاید بخاطر اینکه از پاکی خسته شدم (اصلا مگه میشه آدم از پاکی خسته بشه؟!)
شاید هم بخاطر اینکه به خودم امید چندانی ندارم


بله.
میشه آدم از پاکی خسته بشه.
ناامید شدن و خسته شدن از پاکی یه چیزه.
اسم دیگه اش میشه «ترسیدن از شروع»


می ترسی شروع کنی و قدم برداری. پیش خودت می گی مگه این بار چه فرقی داره با بارهای قبل.
همینه می گم خ.ا عزت نفس رو می شکنه و این خوب نیست.
غرور باید شکسته شه، نه عزت نفس.

اما این ها همه سد هایی هست که ذهنت ساخته، واقعیت بیرونی نداره.
یه سوال:

غیر از تلاش کردن آیا راه دیگه ای هم میشناسی؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
Smiley-happy114
Smiley-talk002
غیبت نکنینا
در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتری




                ✈        ✈      ✈     ✈   ✈    ✈    

[تصویر:  05_blue.png]
نقل قول: غیر از تلاش کردن آیا راه دیگه ای هم میشناسی؟

غیر از دو راه تلاش و شکست راه دیگه ای وجود نداره
و بیشتر وقتها هم این دو راه به هم منتهی میشن. یعنی تلاش می رسه به شکست
[تصویر:  1391853874.gif]
یَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرِی فَلَمْ یَحْرِمْنِی وَ عَظُمَتْ خَطِیئَتِی فَلَمْ یَفْضَحْنِی وَ رَآنِی عَلَى الْمَعَاصِی فَلَمْ یَشْهَرْنِی
اى آنکه من شکرت را اندک کردم و باز از نعمتت محرومم نساختى و خطاى بزرگ و بسیار کردم و مرا رسوا نکردى و مرا در حال عصیان بسیار دیدى و بى‏ آبرویم نفرمودى

(دعای عرفه)

[تصویر:  1319696219.gif]
[تصویر:  142.gif][تصویر:  r.gif][تصویر:  e.gif][تصویر:  t.gif][تصویر:  n.gif][تصویر:  u.gif][تصویر:  h.gif]
[تصویر:  05_blue.png]










خب می رسیم به بخش جذاب گردهمایی
پذیرایی

[تصویر:  1039788-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%B2%D9%86-...%DB%8C.jpg]

چایی نعنا به همراه باقلوا
فقط کم بردارین که خیلی سنگینه. 4chsmu1 

خب دوستان الان ساعت هشته، جلسه تا ۹ شب ادامه داره.
من دیگه مجبورم رفع زحمت کنم. اما جلسه ادامه داره و باقی دوستان می تونن بیان و از خودشون بگن.

من آخر شب بازم سر می زنم.

(1399 تير 19، 18:58)hunter1 نوشته است:
نقل قول: غیر از تلاش کردن آیا راه دیگه ای هم میشناسی؟

غیر از دو راه تلاش و شکست راه دیگه ای وجود نداره
و بیشتر وقتها هم این دو راه به هم منتهی میشن. یعنی تلاش می رسه به شکست


وقتی تلاش منجر به شکست می شه که گره کار رو پیدا نکرده باشی.
اگر شکستت باعث بشه که گره کار رو پیدا کنی، خیلی باید خوشحال بشی.



من همه چیم درست بود، ولی بازم می شکستم.
یعنی کتاب می خوندم، ورزش می کردم، کار می کردم، استراحت داشتم و ...
ولی بازم می شکستم. نمی فهمیدم چرا.

تا این که توی صحبت هام با مرد مجاهد گره رو پیدا کردم.

فهمیدم که اکثر شکست‌های من مربوط به تغییر فاز از جمع به تنهاییه.
من تهران تنها زندگی می کردم. تنهایی سخت بود، ولی بهش عادت داشتم.
اما وقتایی که شهرستان می رفتم پیش خانواده، این عادته شکسته میشد.
خیلی بهم خوش می گذشت، اما وقتی بر می گشتم توی غار تنهایی خودم، اینقدر فشار روانی وارد می شد که می شکستم.

این رو فهمیدم، اینبار هر وقت که این اتفاق می افتاد، روزهای اولش می دونستم که الان به خاطر تغییر فاز حالم خراب شده.
و سعی می کردم مدیریت کنم.

به همین سادگی، گره رو پیدا کرده بودم.

و بعدش به راحتی پاکی جمع کردم، روزها پشت سر هم سپری شدن.

وقتی که کرونا و قرنطینه شروع شد.
می دونستم که توی خونه تنها موندن و تعطیلی دانشگاه یعنی شکست.
پس معطل نکردم و فورا رفتم خونه ی یکی از اقوام، اونجا خودم رو قرنطینه کردم.

و بعد از یک هفته هم برگشتم شهرستان.

به همین سادگی.....

وقتی میشکنی باید شکستت رو تحلیل کنی، باید حرف بزنی و مشارکت کنی تا گره هات در بیاد.

من دیگه برم.... یا علی
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
با سلام خدمت همگروهی های عزیز
محمد جان ببخش که نبودم
 سپاس شده توسط
سلام 
Very very sory Hanghead
من امروز سر نصب بودم و برا همین نتونستم باشم الان هم تازه از سر کار اومدم.
 
خلاصه ببخشید. Shy

سعید/26بهمن/...014 راستش روزای پاکیمو یادم رفته  4chsmu1

پیدا کردم 0145
در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتری




                ✈        ✈      ✈     ✈   ✈    ✈    

[تصویر:  05_blue.png]
ُسعید چرانبودی   53258zu2qvp1d9v
دستاتو بیار جلو باید این چوب  انار بهت بفمونه که از ین بع بعدباید باشی asabani
هی یادش بخیر اون روزا معلم با اون ترکه چوب میکوبوند رو دستامون تا اشک در نمیومد مگ ول میکرد؟!
(1399 تير 19، 22:17)im_student نوشته است: ُسعید چرانبودی   53258zu2qvp1d9v
دستاتو بیار جلو باید این چوب  انار بهت بفمونه که از ین بع بعدباید باشی asabani
هی یادش بخیر اون روزا معلم با اون ترکه چوب میکوبوند رو دستامون تا اشک در نمیومد مگ ول میکرد؟!

خود شما هم که نبودی 65 عاشق  بیاد حسابمونو میرسه  Kill یه جورایی معلمم که هست، این شکلی باید دستامونو بگیریم 106 .
در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتری




                ✈        ✈      ✈     ✈   ✈    ✈    

[تصویر:  05_blue.png]
خب بچه ها به ترتیب بیاید جلو یکی یه دونه چوب بخورید برید. 4chsmu1 



(1399 تير 19، 20:36)im_student نوشته است: با سلام خدمت همگروهی های عزیز
محمد جان ببخش که نبودم


داداش تو من رو ببخش
دیر رسیدی تمام باقلواها تموم شد. Gigglesmile 

نقل قول: سلام 
Very very sory [تصویر:  hanghead.gif]
من امروز سر نصب بودم و برا همین نتونستم باشم الان هم تازه از سر کار اومدم.
 
خلاصه ببخشید.

نصب چی داداش؟

(1399 تير 19، 10:24)تـــواب نوشته است: حوصله هیچ چیزی رو ندارم ، بعد از ظهرها یه کار نیمه وقت انجام می دم که دخترها و خانوم های زیادی رو می بینم که با وضعیت فعلی جدا روی من تاثیر منفی گذاشتن ...

داداش امشب رفته بودم بیرون.
خیلی وضع حجاب خرابه.

فقط می تونم بگم که خدا هدایتشون کنه.
ولی حسابی ما رو اذیت می کنن با این وضع لباس پوشیدن.

خب خواهر من، تو فکر نمی کنی که قیامتی هم هست؟ کسی که تو رو مجبور نکرده این جوری بگردی توی خیابون.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
داداش سعید با همه اره    با ما هم اره 
مقصر خود محمد هستش اینجا قانون ندداره
اینجا اگه اتاق دانشجوویی ببود من کاری میگردم که چنگیز مغول که تو ایران بود نمیکرد   Khansariha (13)
از دست شما ادم اصلا نمیتونه جای شخصی بره!
نقل قول: نصب چی داداش؟
دکوراسیون یه فروشگاه سیسمونی بود همراه برادرم رفته بودم.

(1399 تير 19، 22:44)im_student نوشته است: داداش سعید با همه اره    با ما هم اره 
مقصر خود محمد هستش اینجا قانون ندداره
اینجا اگه اتاق دانشجوویی ببود من کاری میگردم که چنگیز مغول که تو ایران بود نمیکرد   Khansariha (13)
از دست شما ادم اصلا نمیتونه جای شخصی بره!

راس میگی مرفحان بی درد خبر از حال ما فقیر فقرا ندارن که نشستن زیر باد کولر تو اوج ساعت کار میان جلسه برگزار میکنن.
استیو داداش خوب شد شما رئیس نشدی اونوقت روزگارمونو سیاه میکردی. Gigglesmile
در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتری




                ✈        ✈      ✈     ✈   ✈    ✈    

[تصویر:  05_blue.png]
(1399 تير 19، 23:34)Saeid__s نوشته است:
(1399 تير 19، 22:44)im_student نوشته است: داداش سعید با همه اره    با ما هم اره 
مقصر خود محمد هستش اینجا قانون ندداره
اینجا اگه اتاق دانشجوویی ببود من کاری میگردم که چنگیز مغول که تو ایران بود نمیکرد   Khansariha (13)
از دست شما ادم اصلا نمیتونه جای شخصی بره!

راس میگی مرفحان بی درد خبر از حال ما فقیر فقرا ندارن که نشستن زیر باد کولر تو اوج ساعت کار میان جلسه برگزار میکنن.
استیو داداش خوب شد شما رئیس نشدی اونوقت روزگارمونو سیاه میکردی. Gigglesmile


اصلا خرابم کردی با این حرفت. Khansariha (116)
باور می کنی در زمان گردهمایی داشتم دو تا کار دیگه رو همزمان انجام میدادم؟

کار جوهره مرده،
مرد که دستش توی جیب خودش باشه، اعتماد به نفس بیشتری داره.

دمت گرم داداش Khansariha (69)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
نقل قول: اصلا خرابم کردی با این حرفت. [تصویر:  khansariha%20(116).gif] 
باور می کنی در زمان گردهمایی داشتم دو تا کار دیگه رو همزمان انجام میدادم؟

کار جوهره مرده، 
مرد که دستش توی جیب خودش باشه، اعتماد به نفس بیشتری داره.

دمت گرم داداش [تصویر:  khansariha%20(69).gif]
من باب شوخی گفتم.
واقعا همینطوره که گفتی کار خیلی خوبه آدم با کار کردن کمتر احساس پوچی می کنه. 53258zu2qvp1d9v
در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتری




                ✈        ✈      ✈     ✈   ✈    ✈    

[تصویر:  05_blue.png]

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان