1400 بهمن 4، 11:52
راستش امروز خیلی حالم بدتر شد رفتم دکتر .
گفت که کروناست احتمال زیاد
و خب سویه جدیده .
حالم خیلی بده
یه کیلو قرص و شربت دارم
(1400 بهمن 4، 11:52)محسنین نوشته است: سلام بچه ها .
راستش امروز خیلی حالم بدتر شد رفتم دکتر .
گفت که کروناست احتمال زیاد
و خب سویه جدیده .
حالم خیلی بده
یه کیلو قرص و شربت دارم
(1400 بهمن 4، 11:52)محسنین نوشته است: سلام بچه ها .
راستش امروز خیلی حالم بدتر شد رفتم دکتر .
گفت که کروناست احتمال زیاد
و خب سویه جدیده .
حالم خیلی بده
یه کیلو قرص و شربت دارم
(1400 بهمن 4، 13:30)KingAmir نوشته است: یه روز شمام از شکست های من خسته میشید و از اینجا هم بیرونم می کنید...
(1400 بهمن 4، 13:30)KingAmir نوشته است: یه روز شمام از شکست های من خسته میشید و از اینجا هم بیرونم می کنید...
(1400 بهمن 4، 13:48)سرباز ولایت 313 نوشته است:(1400 بهمن 4، 13:30)KingAmir نوشته است: یه روز شمام از شکست های من خسته میشید و از اینجا هم بیرونم می کنید...
اول یک نکته بهت میگم ما کسی رو بیرون نمیکنم چونحق انجام اینکار رو نداریم...
دوم اگه کسی قراره بیرون انداخته بشه اون منم خودت ببین من چند روز دیگه میگه ۱ سااااال حضور در کانون ...
اما از نظر پاکی هنوز به هیچ جا نرسیدم ....
ولی غصه نخور داداش دقیقا ما برای همین هستش که الان اینجا هستیم ..
ما به هم کمک میکنیم ...
وی ناراحت نباش
...
یک نکته برو ببین که خ.ا چه بلایی سر آدام های دیگه آورده داداش من ...
بعد ببین دوست داری با خودت اینکار ها رو بکنی ...
آخه چراااااااا ؟؟؟؟
مواظب خودت باش ...
اگه هم کمک خواستی هم بیا پروفایلم با هم صحبت کنیم ...
یا علی مدد
(1400 بهمن 3، 15:56)سرباز ولایت 313 نوشته است:سلام داداش گلمسلام به همگی
من برگشتم
(1400 بهمن 3، 16:34)KingAmir نوشته است:امیر محمد جان سلام
شاید من واقعا نمیخوام ترک کنم
به نظرتون برم الکی وقتتون رو نگیرم؟
(1400 بهمن 4، 13:30)KingAmir نوشته است: یه روز شمام از شکست های من خسته میشید و از اینجا هم بیرونم می کنید...
نقل قول: نظرت چیه انقدر انجام بدم که متنفر بشماین کار رو اصلا انجام نده
نقل قول: امیرمحمد جاندرسته منم نباید دیگه بینشون باشم از این به بعد سعی می کنم ازشون دوری کنم و با اونا که خوبن بگردم فعلا مدرسمون یه چند روز تعطیله تا بعد باز شه امید به خدا
داداش فضای مدرسه معمولاً همه جور آدمی درش دیده میشه
اما بهترین کار اینه که بچههای خوب و با شخصیت رو همراهی کنی
سر کلاس کلی میتونی باهاشون بگی و بخندی بدون توجه به اون دسته دوستان ناباب.
و بدون که آدما در اغلب موارد شبیه دوستاشون میشن
ببین کدوم یکی از بچههای کلاس و یا مدرسه، رفتار و گفتارش پسندیده ست؟ با اون دوست شو، مطمئن باش برنده خواهی بود. در عوض تا میتونی از دوستان بد دوری کن.
تا توانی میگریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند
میتونی تا وقتی که معلم بیاد سر کلاس، تو راهرو باشی با بچهها بگی و بخندی تا معلم بیاد. اما اگه چندتا رفیق سالم توی کلاس برای خودت داشته باشی خیلی بهتره. شوخیای سالمتون برای خودتون خواهد بود. بدون توجه به این و اون
و اینکه
امیرمحمد اگه به پستای قبلی من توجه میکردی، همین موضوع رو مطرح کرده بودم
تا زمانی که ما شیرینی گناه رو همچنان زیر زبونمون حس کنیم، خطر اون گناه وجود داره.
پس باید یه راه دیگه رو پیش ببریم. با یه شوک میشه این کار رو کرد. کتابای با موضوع دنیای پس از مرگ رو خوندی؟
من شنیدم کتاب آن سوی مرگ کتاب خیلی خوبیه.
البته وقتی خواستم بگیرم روش نوشته بود کسایی که ناراحتی قلبی و... دارن نخوننش، منم گذاشتمش کنار
یه لحظه فکر کردم ترسناکه
ولی کتاب هایی از این دست، حسابی میتونن به آدم یادآوری کنن که وقت تنگه و یه روزی میاد که فرصت ها تموم میشن
الآن که دارم فکر میکنم، به نظرم منم باید یه کتاب جدید در مورد مرگ تهیه کنم، لازمه یه شوکی هم به خودم وارد کنم که عملکرد بهتری داشته باشم
ولی جدای از اینها؛ اگه بری کی میخواد جای دوست عزیزمون، امیرمحمد باشه؟
پس بیخیال رفتن