۩ مشاعره ۩

**Hanifa**

این جور که می‌بریم تا کی؟
وین صبر که می‌کنیم تا چند؟

سعدی

**فرید** · 1402 خرداد 22، 19:05

در ما نمانده زان همه شادی نشانه‌ایی
ماییم و دلشکستگیِ جاودانه‌ایی

خاموش مانده معبد متروک سینه‌ام
در او نه آتشی، نه ز گرمی نشانه‌ایی

**یاقوت** · 1402 خرداد 28، 0:33

یــاد ایــام جــوانـی جـگـرم خـون مـیـکـرد

خـوب شـد پـیـر شـدم کـم کم و نسیان آمد

شهریار

**"Lover"** · 1402 خرداد 28، 22:31

(1402 خرداد 28، 0:33)یاقوت نوشته است: یــاد ایــام جــوانـی جـگـرم خـون مـیـکـرد

خـوب شـد پـیـر شـدم کـم کم و نسیان آمد

شهریار

دیدی دلا که آخر با صد هزار کوشش
از بند او نرستی از دست او نجستی

**یاقوت** · 1402 خرداد 28، 23:40

یاری ز طبع خواستم اشکم چکید و گفت

یــاری ز مــن بــجــوی کــه بــا ایـن روانـیـم

شهریار

**فرید** · 1402 خرداد 29، 19:02

مرا از حبس آغوشت چه اصراری به آزادی؟
برای ماهیان تُنگ، آزادی گرفتاری‌ست…

(1402 ارديبهشت 28، 12:36)فرید نوشته است: نمی‌داند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تُنگی که نام دیگرش دریاست

چقدر زاویه دیدها و تعابیر متفاوته 53258zu2qvp1d9v

**Hanifa** · 1402 خرداد 29، 19:35

ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود
وین رازِ سر به مهر به عالم سمر شود

حافظ

**rahayii** · 1402 خرداد 29، 19:39

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

سنایی

**یاقوت** · 1402 خرداد 30، 0:27

یـاد آن کـه جـز بـه روی مـنـش دیـده وانـبـود

وان سـسـت عـهـد جـز سـری از مـاسـوا نـبود

شهریار

پ ن : من اعتراض دارم ، همش ی به من میوفته

**"Lover"** · 1402 خرداد 30، 9:46

(1402 خرداد 30، 0:27)یاقوت نوشته است: یـاد آن کـه جـز بـه روی مـنـش دیـده وانـبـود

وان سـسـت عـهـد جـز سـری از مـاسـوا نـبود

شهریار

پ ن : من اعتراض دارم ، همش ی به من میوفته

درد دل باکس نمی‌گویم به غیر از یار خویش

کشته را بنگر، شکایت پیش قاتل میبرد