۩ مشاعره ۩

[Frantz]

ترک من سبزه گرد لب دارد

لعل یاقوت گون سلب دارد

میدهد وعده های بوس و کنار

خندهائی که زیر لب دارد 

حبیب اصفهانی

[محسنین]

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی

سعدی 

[Frantz]

یا چو ماری است قوی چنگ ور باینده

که سوی لفظ و معانی به شکار آید

گر چه سحر است خط میر ولی هرگز

دیده ای سحر که با معجزه یار آید؟. 


قائم مقام فراهانی: )

[فرید]

در خون من غرور نیاکان نهفته است

خشم و ستیز رستم دستان نهفته است

[Frantz]

تماشا میکنم از دور هرکسی دلبری دارد

چه تدبیر ای مسلمانان دل من کافری دارد 

عبدالرزاق اصفهانی

[Hanifa]

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم، که هزارآفرین برغم باد

مولوی

[فرید]

دلخوش نشسته‌ام که شاید گذر کنی!

لعنت به شایدی که مهیا نمی‌شود..

[محسنین]

دل من گرد  جهان  گشت  و  نیابید  مثالش
به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند

مولانا 

[Alex.forman]

در دلم در میزنی گویا به من نامحرمی 
نیست محرم تر ز تو ای یار سرگردان من

الکس

[محسنین]

نشان خواهی از وی، ز خود بی نشان شو
که  من زو  نشان  جستم  از   بی  نشانی 

[محسنین]

یارب  نگاه  کَس  به کَس‌ آشنا مکن
گر میکنی کَرَم کن و از هم جدا مکن

علی شیرازی 

[فرید]

نمی‌داند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تُنگی که نام دیگرش دریاست

[Frantz]

چه خبرهه 
این تاپیک زنده کنید 
صدای تاپیک ادبیات باید کل کانون و برداره!!  
درست مثل اینکه وقتی میری دانشگاه صدای  شعر دانشجو های ادبیات کل دانشگاه و برداشته

تو منکری ولیک به من مهربانیت

می‌بارد از ادای نگاهِ نهانیت 

وحشی بافقی

[Frantz]

تا درین زندان فانی زندگانی باشدت

کنج عزلت گیر تا گنج معانی باشدت

این جهان را ترک کن تا چون گذشتی زین جهان

این جهانت گر نباشد آن جهانی باشدت

عطار نیشابوری

[silent scream]

تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا باده نابی، چه کنم روح و روان را..