امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
(1402 فروردين 27، 10:05)محسنین نوشته است: # برا مشاعره با (( ه ))یادم نمیاد هیچ شعری شنیده باشم   4chsmu1

هر که نان از عمل خويش خورد      منت حاتم طايي نبرد

سعدي

----------------------------
اگر فکر میکنی 
 که
میتوانی
قطعا 
Khansariha (69) میتوانیییییی Khansariha (69)
----------------------------
حالا بشین با خودت فکر کن ببین
 فکر میکنی ؟ 
---------------------------------
 سپاس شده توسط
دل چاشنی گرفت از آن خنده های شور
آری، نمک، لذیذ نماید کباب را!

#طالب_آملى
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

آسمان بار امانت نتوانست کشید 
قرعه به فال من دیوانه زدند 

حافظ
در اين بازار گر سوديست با درويش خرسندست    
   خدايا منعمم گردان به درويشي و خرسندي

حافظ
----------------------------
اگر فکر میکنی 
 که
میتوانی
قطعا 
Khansariha (69) میتوانیییییی Khansariha (69)
----------------------------
حالا بشین با خودت فکر کن ببین
 فکر میکنی ؟ 
---------------------------------
 سپاس شده توسط
یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند 
در نامه اعمال من مست صوابی

ساقی! همه بخشوده‌ی یک گوشه چشمیم!
آنجا که تو باشی چه حسابی چه کتابی؟!

فاضل
از همہ گر رها شوم ، از تو جدا نمیشوم
تا تو زمین سجده‌اے ، سر بہ هوا نمیشوم
من تو بگو فدا كنم ، تن تو بگو فدا كنم
گر همہ را رها كنم ، تارك ِ ما نمیشوم
... 53
 سپاس شده توسط
یک دل افسرده بی داغ از دم گرمم نماند
در بهار از لاله گردد چهره رنگین سنگ را

بیدل دهلوی
اگر دلست بجان می خرد هوای ترا

وگر تن است بدل می کشد جفای ترا 

سیف فرغانی
ای که می‌پرسی چه پیش آمد که پیدا نیستی؟
خویشتن را کرده ام گم، تا طلبکارم تو را


صائب 
از همہ گر رها شوم ، از تو جدا نمیشوم
تا تو زمین سجده‌اے ، سر بہ هوا نمیشوم
من تو بگو فدا كنم ، تن تو بگو فدا كنم
گر همہ را رها كنم ، تارك ِ ما نمیشوم
... 53
 سپاس شده توسط
ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟

وی مرغ بهشتی، که دهد دانه و آبت؟

خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز

کآغوش که شد، منزل آسایش و خوابت 


مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن 

حافظ
تحفه فرستی ز شعر سوی عراق اینت جهل

هیچکس از زیرکی زیره بکرمان برد؟

عبدالرزاق اصفهانی 
وای چه شعر باحالی  

جلوتر میگه
کیست که پیغام من به شهر شروان برد 
یک سخن از من بدان مرد سخندان برد 

اشاره به خاقانی شروانی:  )))))
 سپاس شده توسط
در دایره وجود موجود علیست

اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست

مولوی 53
آقا امیرالمؤمنین علیه السلام:

حکایت دنیا،حکایت سایه‌ی توست؛
اگر بایستی،می‌ایستد
و اگر دنبالش کنی؛
از تو دور میشود... 53258zu2qvp1d9v

غررالحکم_حدیث۹۸۱۸

 سپاس شده توسط
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت 

حافظ
 سپاس شده توسط
تحمل چو زهرت نماید نخست
ولی شهد گردد چو در طبع رست

سعدی 

 
 سپاس شده توسط
تو آن درخت برومند گلشن حسنی

که میوه تو بچیدن نمیشود آخر

اسیر طول امل عنکبوت مسکین است

که تار او به تنیدن نمیشود آخر

چه گویم و چه ز من بشنوی که درد دلم

بگفتن و بشنیدن نمیشود آخر 

مشتاق اصفهانی
 سپاس شده توسط
راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست

حافظ 
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان