امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین سخنان......که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
یا عباس
ناز ها زان نرگس مستانه اش باید کشید

این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
[تصویر:  05_blue.png]
شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی...........باید دوید بر سر صد رهگذر مرا
یا عباس
اگر درمان کنم امکان ندارد ................................. که درد عشق تو درمان ندارد


زبحر عشق تو موجی نخیزد ............................ که در هر قطره صد طوفان ندارد
[تصویر:  05_blue.png]
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید.....قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
یا عباس
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
[تصویر:  ko03_20557079926619101845.jpg]
بسم الله الرحمن الرحیم
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست


هذا من فضل ربی
[تصویر:  shaeeban.png]

تو چه دانی که شدی یار چه بیباکی چند

چه هوسها که ندارند هوسناکی چند


یار این طایفه خانه برانداز مباش

از تو حیف است به این طایفه دمساز نباش
[تصویر:  05_blue.png]
شکرستان خیالت،برِ من گلشکر آرد.......به گلستان حقایق،گلِ صد برگ فشانم
مولانا
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش

هر کسی آندرود عاقبت کار که کشت
[تصویر:  05_blue.png]
تهی از حکمتی،به علت آن......که پری از طعام تا بینی
گلستان سعدی
یا رب نگاه کس، به کسی، آشنا مکن
گر میکنی کرم کن و از هم جدا مکن
(ناشناس)
نوحه ی اندوه تو تا کی کنم؟ .................................. تا کیم داری چنین زیر و زبر

در ره سودای تو در باختم ........................ کفر و دین و گرم و سرد و خشک و تر
[تصویر:  05_blue.png]
رفیقی بایدم همدم، به شادی یار و در غم هم
وزین خویشان نا محرم مرا بیگانگی باید
(اقبال لاهوری)

دیده آن دارد که اصرار دو کون ............................... ذره ذره بر دلش صحرا بود

جمله عالم به دریا اندرند ................................ فرخ آن کس که او در این دریا بود
[تصویر:  05_blue.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان