امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♥نوستالژی های کانونی♥

#31
نوستالژی های نقاشی : )
(1396 ارديبهشت 5، 14:32)مهرخدا نوشته است: اشکال نداره با خودکار رنگ امیزی کنیم؟
65 65 65 65 65 65 65 65 65 65 65

[تصویر:  IMG_20170425_152908.jpg]
Gigglesmile Gigglesmile اعتماد به نفسم تو حلقم Gigglesmile Gigglesmile

(1396 ارديبهشت 5، 17:53)طاهر نوشته است: آقایان
خانم ها
توجه توجه
هم اکنون مفتخرم شما را به دیدن 
شاهکار شاهکاران
نقاشی نقاشیان
هنرمند هنرمندان
جلب کنم
این شمااااااااا
و اینننننننننننننننننننننننن هم شاهکار خلق شده توسط اینجانب 317 317 317 317 317 317 317 317 
[تصویر:  123456.jpg]

(1396 ارديبهشت 6، 22:25)هادی نوشته است: سلام 303

اقا صبر کنین اثر هنری پابلو پیکاسو هادی مونده هنوز 16 16 Khansariha (89) Khansariha (13) 
[تصویر:  lvqf_pikaso.jpg]

نقاشی با پاستیل و مداد رنگی Khansariha (69) Khansariha (46)

(1396 ارديبهشت 8، 21:03)شادن نوشته است: سلام به همه دوستانم 
شبتون بخیر
اینمممممممممممممم از کار دست خاله خانووووووووم 49-2

این نقاشی با مدد مداد رنگی نصفه و نیمه واحد بغلی مون به انجام رسید..حس خوبی داشت بعد حدود 10 سال دست به مداد رنگی بردیم  4chsmu1

[تصویر:  photo_2017_04_28_21_56_09.jpg]

(1396 تير 24، 15:23)همساده نوشته است: [تصویر:  11.jpg]

(1396 تير 24، 16:45)روزبه نوشته است: بُنژوق 4
منم یه اثر هنری به سبک سورئالیسمی واستون آماده کردم 4
اسم اثر رو گذاشتم :" ظهر تابستانی در کاغذ نسبتا سفید زیر خورشید سبز " 4

این شما... و اینم " ظهر تابستانی در کاغذ نسبتا سفید زیر خورشید سبز " 4
رهاورد هنر پُست مدرن 4
اوجی دیگر در مکتب سورئالیسم 4[تصویر:  1aym_20170715_172409-min.jpg]



نخند آقا 4
عهههه... میگم نخند 4
اینو الان اگه بفرستم واسه گالری ها و حراجی های اروپا، چند میلیون دلار روش قیمت میذارن 4

پ.ن: توضحیات در مورد تکنیک های استفاده شده و تفسیر خودم از نقاشی رو به تدریج تقدیم میکنم 4chsmu1
که دیگه شک و شبهه ای واسه رای دادن به من نداشته باشین... 4

(1396 تير 25، 15:30)مهرخدا نوشته است: [تصویر:  IMG_20170707_112433.jpg]
اینم از اثر هنرمند پر اوازه کانون، شااادبانو  16

(1396 تير 27، 23:50)رامین. نوشته است: سلام 2uge4p4

منم شرکت میکنم 317

این نقاشی خیلی پر مفهومه ؛ هرکی که درک کنه اصل مطلب رو قطعا به من رای میده Smiley-face-cool-2

من 5 ساله عضو کانونم ؛ کلی مسابقه شرکت کردم تا حالا برنده نشدم ؛ حسرت یه شارژ 2 تومنی 5 ساله رو دلمه  65 بیایین دست به دست هم بدین به مهر شاید منم 2 تومن کاسب شدم شکم زن و بچه م رو سیر کردم  65

نکته: چون با مداد نوکی کشیدم و نوشتم خیلی نقاشی وضوح نداره ؛ عکس رو باز کنید و روش زوم کنین همه چیز مشخص میشه Khansariha (69)

[تصویر:  ozkz_img_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B7%DB%B0%...%DB%B3.jpg]


#32
نقل قول: سلااااااااااااااااام..... چه مييييييييييكنه اين سرباز كانون....
برو بريم...

يك ماجراي طنز.....

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد: 

گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم 

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!

ارادتمند سرباز كانون.....
يا علي[تصویر:  53.gif]
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


[تصویر:  woman-praying-free-bird-enjoying-nature-...00-256.jpg]
#33
(1390 بهمن 23، 22:17)صابر.. نوشته است: منم خدای سوتی :

یک بار یک استاد داشتیم خیلی با هم دوست بودیم ،اخر ترم گفت من دارم میرم عروسی ،وقت نمی کنم سوال طراحی کنم ،
تو سوالها رو طرح کن و برام ایمیل بزن ! خیلی سخت باشه ها
گفتم چشم ، سوالا رو طرح کردم و فرستادم

بعد خودم امتحان رو 18 شدم 4fvfcja
#34
(1395 ارديبهشت 17، 20:41)سها نوشته است: سلام
تو ی جمعی نشسته بودیم ختم قرآن بود..
نمیدونمکی ب من گفت اشتباهات رو تصحیح کنم..22

ی بنده خدایی شروع کرد ب خودندن..
سوره لقمان.. ابتدای ایه 11 یک خَلقُ داره و و دو سه کلمه بعد یک خَلَقَ ...
اونده بنده خدا گفت خَلقُ من گفتم دقت کن..
گفت خَلقُ .. گفتم ی بار دیگه..
گفت خَلقُ .. گفتم نه عزیزم خَ..؟؟
گفت خَلقُ .. گفتم نه دیگه .. خَ لَ ..؟
گفت خَلقُ .. گفتم گلم خَلَقَ !

کل دست جمع گفتن حواست کجاس؟؟؟ 22
من پیش آ پیش رفته بودم و اصلا حواسم نبود... 65

یاعلی.

303 سلام به  مناسبت آنلاین بودن سها خانم  
از این دست سوتی ها به وفور انجام دادم   4chsmu1
#35
(1397 مهر 26، 7:22)آرمین نوشته است: سلام

همه چیز از پیام اشتباهی شروع شد که سالک به جای پروفایل من، پروفایل رامین رو برای پاسخ دادن انتخاب کرده بود.  53258zu2qvp1d9v

سالک نوشته است:سلام ..
ممنون، درسته
خیلی اذیت کننده است
انشاالله که حل بشه .. ی برنامه هایی هم ریختم براش
لطف کردی داداش 


و حالا اصرار از رامین که به علت تشابه اسمی تو باید اسمت رو عوض کنی.  Swear1
و انکار از من که برادر کوتاه بیا. ما با هم دوستیم. Khansariha (18)
.
.
.
قصه به همین جا ختم نشد.
کار بالا گرفت.

چند روز پیش رامین پیام بلندبالای خودش و اعتراض راستین خودش رو علیه من اعلام کرد.

رامین. نوشته است:آرمین ولی جدی یا من باید اسمم رو عوض کنم یا تو . 
نصف تازه واردها مارو باهم اشنباه میگیرن 
خسته شدم از بس جواب تشکرشون رو دادم

اگه با انصاف به این موضوع نگاه کنیم تو باید اسمت رو عوض کنی [تصویر:  4chsmu1.gif]
حالا چرا؟

به دلیل اینکه :

1. ببین من 7 اردیبهشت 91 تو کانون به خط تولید رسیدم
تو 7 بهمن 91
یعنی من 9 ماه زودتر اومدم و اول رامین تو کانون بوده . هاچبک منو ساختن شد آرمین . 
حتی یه زمان کاربری داشتیم به اسم رامتین که در اصل ایشون رامین وانت بود که حالا به هر دلیلی توقف تولید شدن .

2. اسم من از اول رامین بوده ولی تو تا چند سال اسمت آرمین 100 بود از سال 95 به اینور فرم چراغ جلوت عوض شد و به آرمین تغییر نام دادی .‌

3. اول رنگ من سبز بود بعد تو اومدی خودت رو چسبوندی به

من [تصویر:  22.gif] بابا تاکسی رنگ سبز برای خط شاد شاد بود تو چجوری با رنگ سبز مجوز تولید گرفتی؟ 


پس با این تفاسیر باید تو اسمت رو عوض کنی . خداییش خودت بگو کی مقصره؟
اگه ممانعت کنی شکایت خودم رو تقدیم دادگاه لاهه میکنم تا اونا درباره این پرونده تصمیم گیری کنن .

پیام ظاهرا در پروفایل من نوشته شده بود.
اما به طرز شگفتی الان متوجه شدم این پیام در پروفایل های دیگه پخش شده.

یعنی قبل اینکه امروز بیام و برسم بخونمش، فقط 15 نفر اون رو در بخش های دیگه نقل قول کردن.
آمار دقیقی از تعداد نفراتی که واقعا اون رو خوندن در دست نیست.  17 

یادش بخیر حریم خصوصی.  4chsmu1 

لذا برای اینکه بقیه بچه ها اذیت نشن، پیام گهربار ایشون رو اینجا هم منتشر کردم.  53258zu2qvp1d9v 


واکنش ها به این پیام متفاوت بود. 

اختلافات بالا گرفت.
هر کس یه سمت از ماجرا میدید و طبق اون حکم صادر می کرد.

عده ای تندرو و عده ای هم با نرمی بیشتر.
بیشتر بچه ها حکم رو یک طرفه به رامین دادن و البته تعدادی هم برای حفظ جایگاه شون ترجیح دادن سکوت پیشه کنن و صدور حکم رو به آینده موکول کنن.  53258zu2qvp1d9v

عاشق فاطمه زهرا نوشته است:نه خدایی این رو راست می گی.
خب من همین الان حکم می دم و آرمین رو به صد ضربه شلاق و ۱۰۰ سال خلع از مسئولیت محکوم می کنم.
خوب که نگاه می کنم، آرمین یه حرکت زیر پوستی ای داشته این مدت تا خودش رو شبیه کنه، اول اسمش بعد هم رنگش. احتمالا تا سال دیگه جای الفش رو عوض می کنه می شه رآمین [تصویر:  4chsmu1.gif]


و


aliunknown نوشته است:میشه دوباره تولید رامتین از سر گرفته بشه؟
خودم داوطلب میشم  Khansariha (13)

و

hunter1 نوشته است:چقد به یادداشت رامین خندیدم خداییش Khansariha (13)
الحق و الانصاف که منم جفتتون رو اشتباه می‌گیرم 4

و

نقل قول: ولی انصافا یکی تون اسمش رو عوض کنه.
بچه ها اذیتت می شن. مخصوصا یه تازه وارد می آد گیج می شه بنده خدا.
الان دیگه رنگاتون هم شبیه شده دیگه اصلا نمی شه تشخیص داد.

و

نقل قول: واااای رامین سرویس شدم از خنده
من معمولا قاصدک و شازده کوچولو رو اشتباه میگرفتم  4chsmu1 نمیدونم چرا
اما نمیدونم چرا آرمین رو با شما اشتباه میگیرن؟

این طور که چک کردم بازدید پروفایل من ظرف سه روز گذشته سه برابر شده. 17 
رامین تو چه کردی؟ 
(اینجا به بقیه بگم که علیه من کمپین اینستا و توی.یتر هم راه انداختی؟ این نوع وراندازی اصلاً جالب نیست و به نظرم حتا اگه حق با تو باشه، راه رو داری اشتباه میری.)

همین جا از رئیس محترم دادگاه لاهه و همین طور تمام قضات حاضر در کانون می خوام که به من فرصت بدن تا ادله ی خودم رو تقدیم شما کنم.

شاید واقعیت اون چیزی نباشه که شما فکر می کنید.
شاید همه حقایق رو برای شما بازگو نکرده باشن.

آرمین
26 مهر 97

سلام  303 
ماجرای عجیب تشابه اسمی در کانون  Kool و رفع ابهامات توسط آقا آرمین 16
#36
(1399 مهر 18، 19:48)مرد مجاهد نوشته است: سلام به خواهرها و برادرهای پرتلاش عرصه پاکی

یادتونه بچه بودیم سر کلاس بودیم و دستمون زیر چونه مون و نگاهمون از پنجره به بیرون و به حیاط پر از خالی؟ که یهو ناغافل زنگ میخورد و ما تازه به خودمون میومدیم و اون وقت، به چشم به هم زدنی، حیاط منفجر میشد از بچه هایی که یه دستشون تو جیبشون بود و یه پاشونم میکشیدن به آسفالت و دو تا سه تایی با هم حرف میزدن؟

وسوسه‌ها هم این مدلی‌ان .. مایی دچار روزمرگی شدیم و از حضور در لحظه و خود-آگاهی غافل شدیم و دستمون مونده زیر چونه عادت روزمرگیمون، رو یهو، ناغافل به خودمون میاره .. سوالای جدی ازمون میپرسه .. از ارزشهای محکم زندگیمون سراغ میگیره ..
وقتای وسوسه .. همون وقتاییه که باید بلند شی بری تو حیاط یه دوری بزنی .. یه نون پنیر سبزی‌ای که عطرش آدم رو مست میکنه بخوری .. با دوستی راه بری .. گوشه حیاط با خودت خلوت کنی زیر نور ملس آفتاب ..
یا مثل امروز که اربعینه .. سلام بدی به امام حسینت (توضیح: این نوشته در روز اربعین نوشته شده)

وقتای وسوسه یعنی اینکه زنگ قبلی تموم شد .. بلند شو بگرد تو خونه ببین زنگ بعدی چی داریم؟
شستشوی ظرفها و لباسها؟
گردگیری؟
دلجویی از همسر یا مادر یا پدر یا خواهر یا برادر؟
کسی کاری داره که به کمکت نیاز داره؟
خدا منتظرته؟

وقتای وسوسه یعنی وقتای به یاد پاکی افتادن و دیدن لذت‌بخش پاکی

یا علی مدد
#37
نقل قول: همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کرده اید. و تصمیمی که گرفتید هم از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.


درنتیجه، اگر می خواهید به موفقیت دست پیدا کنید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


[تصویر:  woman-praying-free-bird-enjoying-nature-...00-256.jpg]
#38
(1395 مرداد 10، 7:57)شازده کوچولو نوشته است: من امروز 3 دقیقه مطالعه می‌کنم و
میانگین مطالعاتی کشور رو جا به جا خواهم کرد 317
همچنین، داداش قاصدک و خانم موجود زمینی رو به این چالش دعوت می‌کنم. Khobam
53


Khansariha (13)  53


انصافاً حرف درستیه ... و اگر همه رعایتش کنیم ، از این وضعیت اسفناک سرانه  مطالعه کشورمون خارج میشیم  49-2 

و اما پاسخ دکتر روزبه خیلی جالبه  4fvfcja  : 

نقل قول: نه آقا... این کارو نکن... ممکنه نهادهای بین الملل به این تغییر ناگهانی شک کنن  4


Khansariha (13)  Khansariha (13)
#39
(1398 مرداد 10، 0:17)omid 24 نوشته است:
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند  
آبجی ژوپیتر عزیز
همین که دنبال خدا می گردید دنبال خوبی و زیبایی
دنبال بهترین خودتون یعنی ایمان دارید
و امیدوارم بهترین چیز ها را پیدا کنید در این گشتن ها در این مسیر سخت اما شیرین
و بخواید چون خواستن بزرگترین داراییه که انسان داره
 
ولی از او نا امید نشید و از خودتون
 
چقدر داستانمون گاهی اوقات شبیه بنده ی صدر جهان میشه ( البته یه بار گفتم ولی گفتم دوباره بگم چون زیباست)
سلطانی به اسم صدر جهان در بخارا،  بنده و وکیلی داشت که به جنایاتی متهم میشه و از ترس صدر جهان ده سال فرار می کنه
در بخارا بنده ی صدر جهان*متهم شد گشت از صدرش نهان
مدت ده سال سرگردان بگشت*گه خراسان گه کهستان گاه دشت
 ولی بعدش به خاطر عشق و دوست داشتن صدر جهان می خواد که به بخارا برگرده، می گه هر اتفاقی بیفته مهم نیست من باید به او برسم
از پس ده سال او از اشتیاق*گشت بی‌طاقت ز ایام فراق
گفت تاب فرقتم زین پس نماند*صبر کی داند خلاعت را نشاند
 
واروم انجا بیفتم پیش او *** پیش آن صدر نکو اندیش او
گویم افکندم به پیشت جان خویش*** زنده کن یا سر ببر مارا چو میش

ولی بقیه می گن تو دیوانه ای چون صدر جهان تو را خواهد کشت
چون بخارا می روی دیوانه ای ***لایق زنجیر و زندان خانه ای
گفت ای ناصح خمش کن چند چند*** پند کم ده زآنکه بس سختست پند
تو مکن تهدید از کشتن که من ***تشنه ی زارم به خون خویشتن
آزمودم مرگ من در زندگیست ***چون رهم زین زندگی پایندگیست

ولی او به بخارا بر می گرده و میبینی صدر جهان شوقش از او بیشتر بوده
موج میزد در دلش عفو گنه*** که زهر دل تا دل آمد روزنه
هیچ عاشق خود نباشد وصل جو*** که نه معشوقش بود جویای او

و این داستان ماست ، گناهی کردیم و از ترس خدا سالیان سال از او فرار می کنیم و دوباره گناه های بیشتری می کنیم و حرف های شیطان را باور کردیم که او تو را به عقوبت می رسونه تو را خواهد کشت  ، و غافل از اینکه تا به او نرسیم زنده نمی شیم و بی او ما مرده ایم( زنده کدام است بر هوشیار ، آنکه بمیرد به سر کوی یار) ، غافل از اینکه تا زمانیکه به او نرسیم به آرامش نمی رسیم و  غافل از اینکه خدا از پدر مهربانتر و شوقش از ما بیشتره و منتظر برگشت ما
گفته با خود در سحرگه کای احد ***حال آن آواره ما چون بود
او گناهی کرد و ما دیدیم لیک***رحمت ما را نمی دانست نیک
در دل تو مهر حق چون شد در تو ***هست حق را بی گمانی مهر تو
 
پس امیدوارم دوباره به صدر جهان برگردید 53258zu2qvp1d9v
دوباره به سمت اون چیزی که دوستش دارید برید
به سمت خوبی و زیبایی
و به سمت خدا
 
و خدا چقدر زیبا ندا می ده
وقتی که هر روز که بیدارتون می کنه با تمام استعدادها و با زمانی که بهتون هدیه می ده
که
بیا بیا که نیابی چو ما دگر یاری*چو ما به هر دو جهان خود کجاست دلداری
بیا بیا و به هر سوی روزگار مبر*که نیست نقد تو را پیش غیر بازاری
تو همچو وادی خشکی و ما چو بارانی*تو همچو شهر خرابی و ما چو معماری
به غیر خدمت ما که مشارق شادیست*ندید خلق و نبیند ز شادی آثاری
بیا به جانب دارالشفای خالق خویش*کز آن طبیب ندارد گریز بیماری
بیا و فکرت من کن که فکرتت دادم*به پای جانب آن کس برو که پایت داد
دو کف به شادی او زن که کف ز بحر ویست*که نیست شادی او را غمی و تیماری
 
امیدوارم در این جستجو رشد کنید و شاهکار خدا که خودتون هستید را بیابید 53258zu2qvp1d9v

                                                            و  به معجزه خدا ایمان بیارید Khansariha (8)



[تصویر:  Wild-flowers-in-the-sun-Stock-Photo.jpg]
( ببخشید اگه زیاد شدHanghead)





53258zu2qvp1d9v  53258zu2qvp1d9v  53258zu2qvp1d9v
#40
(1393 خرداد 1، 22:38)آرمین نوشته است: بعضی اتفاقای زندگی، باعث میشه آدم خیلی چیزا یاد بگیره...
تو این جور مواقع، نمی دونی چه جوری باید خدا رو شکر کنی... 
داستان «کلاس خوشنویسی» رفتن ما هم از اون دسته اتفاق ها بود... 1

از بچگی خطم خوب نبود...
یعنی خوب بود... اما از نوع کتابیش... 53258zu2qvp1d9v
اگه یه چیزی می نوشتم، سخت میشد فهمید این تو خود کتاب بوده یا دست نوشته ی منه...
همیشه هم همه با این موضوع مشکل داشتن...
فقط خودم در تشخیص خط خودم مهارت داشتم! 4fvfcja

فکر می کردم آدمی که خوش خطه... آدم عجیب غریبیه! 17
یه استعداد نهفته ای در درونش از اول بوده که خطش قشنگ از آب در اومده! 

و یکی هم مثل من که خطش داغونه... مشکل از همون استعداده است که نیست!
و هر کاریشم بکنم... خودمم به در و دیوار بزنم، فایده نداره که نداره... 13

قبل از عید بود...
داشتم از مسیر دانشگاه برمی گشتم خونه...
که با یه آگهی «آموزش خوشنویسی» رو به رو شدم...

محل آموزشگاه نزدیک بود... هی گفتم برم... هی گفتم نرم...
تو این جور موارد، می دونم اگه همون موقع نرم، یعنی دیگه قطعاً هیچ گاه نخواهم رفت!
منم به رفتن و نرفتن اصلا فکر نکردم... و رفتم...
همون لحظه هم ثبت نام کردم...

و امروز بعد از 3 ماه...
ترم اول تموم شد... 1

حالا که فکر می کنم...
نمی دونم باید بخندم... گریه کنم... داد بزنم...
بابت اون همه حقارت هایی که به خاطر خطم تو این همه سال کشیدم... 
و الان چقدر ساده تموم شد... 53258zu2qvp1d9v


این کلاس، واقعاً برام یه کلاس زندگی بود...
یه درس کامل از زندگی... 1

1-
استاد امروز وقتی نمونه خط های اولیه رو بهمون نشون میداد..
بدون شک یکی از بدترین خط های اولیه مال من بود! 
اما وقتی خط های فعلی رو نشون داد، بهترین بود...
استاد می گفت: انفجاری عمل کردی... راستشو بگو چی کار کردی... 4fvfcja

اینجا بود که فهمیدم هیچ موقع نباید هراس داشته باشم از وضعیت فعلیم...
فرقی نداره نقطه ی شروع آدم کجا باشه... هر کجا هست، باشه...
فقط کافیه شروع کرد... مقصد رو باید دریافت... 53258zu2qvp1d9v

2-
تو این 3 ماه یه روزا بود واقعا نمی تونستم... حالم بد بود... اعصابم خورد بود... هزار تا دغدغه ی فکری داشتم...
اما با این حال هر جور بود خودم رو ملزم می کردم به تکلیف... و استمرار...

اینجا بود که فهمیدم استمرار و کم نیاوردن در شرایط سخت... تا چه حد می تونه آدم رو به هدفش نزدیک کنه...
و نبودش تا چه اندازه می تونه زحمات رو بر باد بده... 53258zu2qvp1d9v

3-
تو خوشنویسی زمان یادگیری هر «حرف» برای هر «فرد» متفاوته...
من ممکنه قوس حرف «ی» رو با 100 بار نوشتن یاد بگیرم... و قوس حرف «ع» رو با 500 بار نوشتن...
و یکی دقیقا برعکس من...

فهمیدم آدما همینن!
هر کس تو یه چیزی بهتر... تو یه چیزی ضعیف تر...
مهم اینه که با تلاش و پشتکار، بالاخره می تونی درستش کنی... 53258zu2qvp1d9v

4-
تو خوشنویسی تا زمانی که تبدیل به «استاد خط» بشی... و هر حرفی رو با احتمال 99 درصد، درست بنویسی خیلی کار می بره...
اولش از هر 100 تایی که می نویسی یکیش درست در میاد...
بعد میشه 5 تا...
بعد میشه 20 تا...
بعد میشه 50 تا...
و همین جور بهتر و بهتر...

اینجا بود که فهمیدم موقع اشتباه کردن تو زندگی، بیش از حد خودم رو درگیر نکنم...
اشتباه کردن برای یک نابلد یک امر طبیعیه... 
فقط کافیه روند به رشدم رو نگاه کنم...
مهم یاد گرفتن و آب دیده شدنه... 53258zu2qvp1d9v

5-
آدمی که خوش خطه... کار خیلی خاصی انجام نمیده!
شکل نوشتن یه سری حروف رو بلده...
یه سری ترکیبات رو...
و یه سری قواعد کنار هم قرار دادن این ترکیبات رو...

یا به عبارت دیگه...
خوش خطی مثل «تیکه های یه پازله»....
درست نوشتن حرف «ل»... حرف «ص»... ترکیب «فر»... اتصال کشیده ی «س» و «ت»...
درست نوشتن هر کدومشون یه تیکه از پازله...

فهمیدم زندگی یعنی پازل!
و قرار گرفتن درست تیکه های پازل زندگیم، یه زندگی خوب رو بهم هدیه میده... 53258zu2qvp1d9v

6-
تو خوشنویسی اگه کسی حرف «ک» رو اشتباه می نویسه، حالا اگه یه میلیون بار بره حرف «الف» رو تمرین کنه...
بازم وضعیتش همونه که بود... بی هیچ تغییری...
تنها راه حل درست نویسی حرف «ک»، تمرین خود حرف «ک» هست...

اینجا بود که فهمیدم هر تیکه از زندگیم جایگاه خاص خودش رو داره... نمیشه مشکلش رو با تیکه های دیگه جبران کنم...
تنها کاری که باید بکنم اینه که همون یه تیکه رو درست کنم... 53258zu2qvp1d9v


وقتی بیشتر فکر کردم...
دیدم چقدر تمام این مفاهیم تو «پاکی».... که من دنبالش می گردم مصداق داره...

1- اگه می خوام به پاکی برسم از جایی که هستم نباید هراس داشته باشم... اینکه چقدر از بقیه عقب ترم... دنبال مقصد باشم... اینکه به کجا دوست دارم برسم...

2- اگه می خوام به پاکی برسم، این پاکی رو فقط واسه روزای راحتم نخوام... تو روزای سختمم بخوام... این استمراره که زحمات من رو نتیجه بخش می کنه...

3- اگه می خوام به پاکی برسم، طبیعیه که تو یه سری چیزا ضعیف تر باشم و تو یه سری چیزا قوی تر... آدما همینن! مهم اینه که با تلاش و پشتکار میشه اونچه که نادرست هست رو درست کرد...

4- اگه می خوام به پاکی برسم، خودم رو با لغزش هام درگیر نکنم... یه نابلد طبیعیه که بلغزه... روند رو به رشدم رو ببینم... مهم درس گرفتن و آب دیده شدنه...

5- اگه می خوام به پاکی برسم، باید تیکه های پازلش رو درست کنم... انگیزه و هدفش رو داشته باشم... کنترل چشم... کنترل فکر... کنترل نت... برنامه ریزی روزانه... مدیریت لحظات اورژانس... یاد خدا... تا زمانی که این تیکه ها کامل نشن، پازل پاکی من هم کامل نمیشه...

6- و اگه می خوام به پاکی برسم، ببینم کدوم تیکه های پازلم مشکل داره... برم سراغ همون ها... اونا که درست بشه، پازل پاکی منم جور شده... 53258zu2qvp1d9v 


این کلاس شاید روزی نیم ساعت از وقتم رو گرفت...
و 70 هزار تومن هم هزینه ی مالی برام داشت...
اما اون چه از کلاس یاد گرفتم، قطعا خارج از این اعداد و ارقام بود... 53258zu2qvp1d9v

فهمیدم اگه دوست داری آدم عجیب غریبی باشی، نیاز به کارهای عجیب غریب نداری...
فقط کافیه تیکه های پازلت رو درست کنار هم بچنی...
می بینی که چه «ساده» تو هم یک آدم «عجیب و غریب» خواهی شد! 1



53258zu2qvp1d9v
#41
نقل قول: یادم باشد که زیبایی‌های کوچک را دوست بدارم، حتی اگر در میان زشتی‌های بزرگ باشند. یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند، نه آن گونه که می‌خواهم باشند. یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم، که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم، هیچ شخصی نمی‌تواند مرا با خود آشتی دهد. یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم، چرا که شخصی که با خود مهربان نیست، نمی‌تواند با دیگران مهربان باشد.


عمری با حسرت و اندوه زیستن، نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران. لحظات از آن توست. آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید، رنگ‌هایی را که بایسته است بر آنها بزن. لحظاتت پُرامید، روزهایت رنگارنگ …
53258zu2qvp1d9vجای خالیشون احساس میشه تو کانون
#42
نقل قول: بچه هاااااا [تصویر:  128fs318181.gif]

اولین مدالم رو گرفتم [تصویر:  khansariha (46).gif] [تصویر:  khansariha (2).gif]
میگیره میگیره قلبامون
دلمون برات تنگه رفیق
ان شاءالله زود برگردی
#43
نقل قول: براي طاهر شدن بايد هزينه داد و من بفضل خدا اين هزينه را خواهم داد
چه امضایی هر جاهستن خداحفظشون کنه
1
#44
نقل قول:
شما رو باید خوش نویسی کنم :
" ساحل افتاده گفت : گرچه بسی زیستم
باز نه معلوم شد اه که من چیستم ؟
موج ز خود رفته ای تیز خرامید و گفت:
هستم اگر می روم گر نروم نیستم "
بعد زیرش باید بنویسم :
تقدیم به ساحلی که موج صفت زندگی می کند .
خداوند حفظشان کند خانوم میتوانم را
#45
نقل قول: این جور وقتا حرفای اونایی که پاک شدن یا نتایج خوبی تو پاکی به دست آوردن شنیدنی تر و قابل قبول تره
اما دلم خواست یه چیزی رو بدونین


هنوزم گاهی وقتا که گوشیمو دستم می گیرم که یه چیز نامربوط و نا به جا سرچ کنم
اول میام کانون
نگاه می کنم ...

مسابقات رو نگاه می کنم
مثلا ماهانه
گاهی وقتا خیلی ذوق می کنم شروع می کنم اعتبار دادن
گاهی می رم قسمت برنامه ریزی از همون چندتا نوشته انرژی می گیرم
پا می شم برنامه می ریزم و می نویسم حتی عمل می کنم
بعضا برنامه هام رو تو خود کانونم نوشتم

گاهی وقتا می رم کنترل نگاه و ذهن رو نگاه می کنم
چیزی نداره یه اسم با چند تا عدد
اعلام وضعیتهای فوق العاده خلاصه
ولی کلی بهم انرژی‌می ده


می خوام بگم برای هر کسی یه جای کانون انرژی بخشه
میاد انرژی می گیره
حتی یه ساعت بیشتر پاک باشه

وقتی شما پست می ذارید تو مسابقات تو برنامه ریزی تو کنترل نگاه و ... و ... و ... به بقیه می گید قوی باشید ببینید منم دارم دارم تلاش می کنم
نگران نباش
تنها نیستی


به نظر من این قسمتایی که گفتم و  ورزش و ادبیات و ... همه شون عالی هستن
چون تلاش توشون دارن

قطعا اون زمانا مسابقات برای اینکه وقت ما ها رو سالم پر کنه خیلی کمک بود الان تفریحات سالم تو نت هست خیلی هم هست خب تفریحات کانونی عادیه کم رنگ شه
ولی بخشای مشارکت قاعدتا باید پر بار باشه چون از هر لحاظ پر از برکته
53258zu2qvp1d9v چقدر حرف پشت این متن هست


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان