نکته روز یکشنبه
88/8/24
November-15-2009
بیست و هفتم/ذی القعده/1430
شما آنچه را كه مي بينيد باور نمي كنيد بلكه آن چيزي را مي بينيد كه قبلا به عنوان يك باور انتخاب كرده ايد. (برايان تريسي)
آنچه که هستی هدیه خداوند به توست و آنچه که می شوی هدیه تو به خداوند ، پس بی نظیر باش
در هر عمل ناشي از ترس، نطفه شكست نهفته است
نکته روز دوشنبه
88/8/25
November-16-2009
بیست و هشتم/ذی القعده/1430
معلم نفس خود وشاگرد خویش باش (ارسطو)
بزرگترين بدبختي آن است که طاقت کشيدن بار بدبختي را نداشته باشيم . (باس)
هر آن می تواند آغازی دوباره در زندگی ما باشد ، پس هیچ وقت پایانی پیش روی ما نیست .(ارد بزرگ)
مهم نیست تا چه میزان رشد کرده ایم ، مهم این است که از آرمان هایمان دور نشده باشیم . (ارد بزرگ)
نکته روز سه وشنبه
88/8/26
November-17-2009
بیست و نهم/ذی القعده/1430
مهم این نیست که در کجای این جهان ایستاده ایم ، مهم این است که در چه راستایی گام بر می داریم . هولمز
بایستی با روح خود آشنا شده و سعادت را در اعماق روح و قلب خود جستجو کنیم . فیثاغورث
نکته روز چهارشنبه
88/8/27
November-18-2009
سی/ذی القعده/1430
قناعت، راه خوش بختی
قناعت، از فضیلت های مهم اخلاقی و صفات پسندیده انسانی است که از گرفتار شدن انسان به رذیلت دنیادوستی که ریشه همه خطاهاست جلوگیری می کند. در رهنمودهای اولیای الهی با تعابیر مختلفی از فضیلت و ارزش قناعت سخن به میان آمده و تأکید شده است که خوش ترین زندگی را کسی دارد که به صفت قناعت آراسته است و گرنه انسان های حریص و آنهایی که در تمام لحظات زندگی به دنبال تحصیل ثروتند، اگر تمام دنیا را به آنها بدهند سیر نمی شوند و در نتیجه لحظه ای در زندگی از آرامش و آسایش برخوردار نیستند. علی علیه السلام افزون بر تصریح به این حقیقت که حریص هرچند همه امکانات دنیا را در اختیار داشته باشد باز فقیر است، می فرمایند: «خوش ترین زندگی را کسی دارد که خداوند متعال نعمت قناعت را به او عنایت کرده است»
نکته روز پنج شنبه
88/8/28
November-19-2009
یکم/ذی الحجه/1430
"بخشش"
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند بین راه سر موضوع اختلاف پیدا کردندو به مشاجره پرداختند یکی از آنها از سر خشم بر چهر دیگری سیلی زد
دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد ولی بدون آن که چیز ی بگوید روی شن های بیابان نوشت
امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند به یک آبادی رسیدند تصمیم گرفتند قدری انجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند ناگهان شخصی که سیلی خورده بود لغزید و د ربرکه افتاد نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت برروی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد
دوستش با تعجب از او پرسید بعد از ان که من با سیلی تو را آزردم تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی ؟
دیگری لبخندی زد و گفت وقتی کسی ما را آزار می دهد باید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند باید آن را روی سنگی حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد
نکته روز جمعه
88/8/29
November-20-2009
دوم/ذی الحجه/1430
الماس حاصل فشارهای سخت است
اگر در خودتان لیاقت الماس شدن را می بینید ازفشارهای سخت نترسید.
اگر گناه نباشد...طاعت را چگونه میتوانی بدست آوری.....
شرم از خویش..عالی ترین اوج خود آگاهی است
نکته روز سه شنبه
88/9/10
Decamber-1-2009
13/ذی الحجه/1430
شیطان جنس کهنه می فروشد
شیطان می خواست که خود را با عصر جدید تطبیق بدهد، تصمیم گرفت وسوسههای قدیمی و در انبار ماندهاش را به حراج بگذارد. در روزنامهای آگهی داد و تمام روز، مشتری ها را در دفتر کارش پذیرفت.
حراج جالبی بود: سنگهایی برای لغزش در تقوا، آینههایی که آدم را مهم جلوه میداد، عینکهایی که دیگران را بیاهمیت نشان میداد. روی دیوار اشیایی آویخته بود که توجه همه را جلب میکرد: خنجرهایی با تیغههای خمیده که آدم میتوانست آنها را در پشت دیگری فرو کند، و ضبط صوتهایی که فقط غیبت و دروغ را ضبط می کرد.
شیطان رو به خریدارها فریاد می زد: نگران قیمت نباشید! الان بردارید و هر وقت داشتید، پولش را بدهید.
یکی از مشتریها در گوشهای دو شیء بسیار فرسوده دید که هیچکس به آنها توجه نمیکرد. اما خیلی گران بودند. تعجب کرد و خواست دلیل آن اختلاف فاحش را بفهمد.
شیطان خندید و پاسخ داد: فرسودگیشان به خاطر این است که خیلی از آن ها استفاده کردهام. اگر زیاد جلب توجه می کردند، مردم میفهمیدند چه طور در مقابل آن مراقب باشند. با این حال قیمت شان کاملاً مناسب است. یکی شان شک است و آن یکی عقدة حقارت. تمام وسوسههای دیگر فقط حرف میزنند، این دو وسوسه عمل می کنند.
نکته روز چهارشنبه
88/9/11
Decamber-2-2009
14/ذی الحجه/1430
پنجره و آینه
جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید:
- پشت پنجره چه می بینی؟
- آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد.
بعد آینهی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید:
- در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی.
- خودم را میبینم.
- دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک مادهی اولیه ساخته شدهاند، شیشه. اما در آینه لایهی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی. این دو شیئ شیشهای را با هم مقایسه کن. وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را میبیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
نکته روز پنج شنبه
88/9/12
Decamber-3-2009
15/ذی الحجه/1430
همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و ...
دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است
دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصیتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهشان یکی است.
دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند
شگفتانگیزترین آدمها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. میفهمیم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
نکته روز جمعه
88/9/13
Decamber-4-2009
16/ذی الحجه/1430
But what is Rnjy moving and just enjoy the beautiful what is ugly and only see what misery is cumbersome or just being happy! Heaven only be more difficult than is desert
ترجمه:
اما چه رنجي است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن و چه بدبختي آزاردهنده اي است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از كوير است ( دكتر علي شريعتي )
When I wanted to live, too closed down. When I wanted to worship, they are superstitions. When I wanted to say love is a lie. Weep when I wanted, they said is a lie. Laugh when I wanted, they are crazy. Hold the world, I want to get off
ترجمه:
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم (دكتر علي شريعتي)
نکته روز شنبه
88/9/14
Decamber-5-2009
17/ذی الحجه/1430
علت هر شکستی،عمل کردن بدون فکر است. (الکسمکنزی )
شب آنگاه زیباست که نور را باور داشته باشیم . (دوروستان)
باور بدبختی از خود بدبختی دردناکتر است .(ارد بزرگ)
نکته روز یکشنبه
88/9/15
Decamber-6-2009
18/ذی الحجه/1430
نرم کردن فولاد
لاینل واترمن داستان آهنگری را میگوید که پس از گذران جوانی پر شر و شور تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش چیزی درست به نظر نمیآمد حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: واقعاً عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خدا ترسی بشوی، زندگیات بدتر شده. نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاشهایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده.
آهنگر بلا فاصله پاسخ نداد. او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمی فهمید چه بر سر زندگیاش آمده است. اما نمیخواست دوستش را بیپاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که میخواست یافت. این پاسخ آهنگر بود:
- در این کارگاه فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چطور این کار را میکنم؟ اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت می دهم تا سرخ شود. بعد با بی رحمی، سنگین ترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم تا این که فولاد شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در ظرف آب سرد فرو میکنم و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد. فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج می برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست.
آهنگر مدتی سکوت کرد، سیگاری آتش روشن کرد و ادامه داد:
- گاهی فولادی که به دستم می رسد نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد تمامش را ترک میاندازد. میدانم که از این فولاد هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد.
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
- میدانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو میبرد. ضربات پتکی را که بر زندگی من وارد کرده، پذیرفتهام و گاهی به شدت احساس سرما میکنم، انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها چیزی که میخواهم این است: خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو میخواهی، به خود بگیرم. با هر روشی که میپسندی، ادامه بده، هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز مرا به کوه فولادهای بیفایده پرتاب نکن.
نکته روز دوشنبه
88/9/16
Decamber-7-2009
19/ذی الحجه/1430
نـادانـي فـرعـون
ابليس وقتي نزد فرعون آمد
وي خوشه اي انگور در دست داشت و تناول مي كرد .
ابليس گفت :
هيچكس تواند كه اين خوشه انگور تازه را خوشه مرواريد خوشاب ساختن ؟
فرعون گفت : نه
ابليس به لطايف سحر ، آن خوشه انگور را خوشه مرواريد خوشاب ساخت .
فرعون بسيار تعجب كرد و گفت : اينت استاد مردي كه تويي !
ابليس سيليي بر گردن او زد و گفت :
مرا با اين استادي به بندگي حتي قبول نكردند ،
تو با اين حماقت ، دعوي خدايي چگونه مي كني ؟؟!!
نکته روز سه شنبه
88/9/17
Decamber-8-2009
20/ذی الحجه/1430
*همیشه فکر کن توی یه دنیای شیشه ای زندگی می کنی پس
به طرف کسی سنگ پرتاب نکن چون اولین چیزی که میشکنه دنیای خودته.
**پازل دل یکی رو به ریختن هنر نیست هر وقت با تیکه های
شکسته دل یه نفر یه پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی .
نکته روز چهارشنبه
88/9/18
Decamber-9-2009
21/ذی الحجه/1430
* به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت
تو می نگرد و به دلی دل بسپار که جای خالی برات داشته باشه
**دستی را پذیرا باش که بازشدن را بهتر از مشت شدن بلد باشه.
***زندگی کتابیست پر ماجرا هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز.