ای جاااااانم,چه کادووووییی به به,بده خودم براش نگه میدارم,قول نمیدم بهش بدم
دستام کبود شد انقدر دس زدم,دو تا شیرینی بخورم جون بگیرم
عروس چرا نمیاد,ترافیک خیلی سنگینه نه؟تو همت غلغله س
سلام به همه دوستای کانونی خوبم
چه جشن قشنگی برگزار کردید
واقعا شرمندم که نبودم ، تو اون ساعت مهمون مادرشوهرم بودم برا همین نتونستم حضور پیدا کنم.
از همتون ممنونم
ان شاءالله قسمت همه کانونیا بشه
راستی این جشن نامزدی بود ، برا عقد و عروسی هم برنامه میذارید[FACE WITH STUCK-OUT TONGUE AND WINKING EYE][FACE WITH STUCK-OUT TONGUE AND WINKING EYE]
ارسال شده از HTC_D626phs با استفاده از kanoon
نقل قول: از همتون ممنونم
ان شاءالله قسمت همه کانونیا بشه
راستی این جشن نامزدی بود ، برا عقد و عروسی هم برنامه میذارید
اگه شما به همین مفصلی ازمون پذیرایی کنید ؛ حتما عقد و عروسی هم میایم و میخوریم ...
اینجوری به ما که خیلی حال میده ، دیگه زحمت برگزاری هم با بانوان نسیم
بهتون تبریک میگم مجددا و آرزوی خوشبختی دارم براتون .. امیدوارم در پناه حضرت حق در صحت و سلامت و عافیت باشید و بمونید و توفیقات روزافزون تون مستدام باشه ...
خوش به حالتون
به به بنظرم بهترین جمعه کانونی همین جمعه بود
هرکی عضو فعال کانون باشه مطمئنا از خانم سها و از تاثیر شگرف ایشان بر روند موفقيت آمیز این آسمان خبر داره.
بهترین جراح قلب عالم قلب شما را به بهترین نحو ممکن بهم پیوند داد.
...
فکر نکنم غیر از من کسی مونده بود
( رسمه که گلارو به طرف خانم ها پرتاب کنید ولی اگه شد جوری پرتابش کنید که آخرش به رامین برسه خیلی دلش می خواد ازدواج کنه
رامین اگه ناراحت شدی بگو پاکش کنم. دارم شرایطو برای ازدواجت فراهم می کنم )
به قدری از قافله عقبم که نمی دونم عروسیه کیه
خانم خورشید معذرت می خوام
پیوندتان مبارک انشالله به پای هم پیر بشین
خوشا به سعادت کسی که همسرش از بزرگترین مانع پیشرفت فطری گذشته
شیرینی هم نمی خوایم
(1396 شهريور 4، 12:02)toby نوشته است: [ -> ]خوشا به سعادت کسی که همسرش از بزرگترین مانع پیشرفت فطری گذشته
شیرینی هم نمی خوایم
خیلی جمله ی قشنگی بووود.
من واقعا معذرت میخام اول از بچه های کانون مخصوصا چیکای عزیز و بعد از خانوم "دختر خورشید"
تبریک میگم به خودتون و خوش به حال اون مردی که دخترِ با اراده ای مثل شما رو درکنار خودش داره.
شاید هرگز نفهمه رازِ شما رو ولی مهم نیس چون خدا که میبینه.
تبریک به دخترِ خورشید عزیز و انشاالله زندگیشون روی غلتک باشه از همین اول تا اون انتهاش یه 70-80 سال کنار هم خوشگل زندگی کنین.
سها خانم
نمیدونید چقد خوشحال شدم از این خبر
انگار خبر ازدواج آبجی بزرگتر خودمو بهم دادند
امیدوارم کنار همسرتون سالهای سال خوب و خوش، مسیر کمال رو باهم طی کنید
پ.ن:
البته سها خانم شما هم به واقع مثل خواهر ما هستید. خیلی توی کانون کمکمون کردید، خیلییییییییی، و من از ته قلبم از خدا میخوام اجر و پاداش تک تک دلسوزی ها و کمک هاتونو توی زندگیتون ببینین، امیدوارم نتیجه این دلسوزی ها همیشه باقی باشه براتون...
به نظرم کسانی که تو کانون خوب درخشیدن و با دل وجون برای پاکی تلاش کردن؛زندگی خوبی هم خواهند داشت چون خیلی چیزا تو این راه یادگرفتن
برای این عبد عاصی دعا کنید خواهرن و برادرانم
دوستان سلام
براتون یه خبر آوردم اونم چه خبرررری
بیست
درجه یک
دست اول
از اونا که اولش باور نمی کنید
بعد کم کم دهن تون باز میمونه از تعجب
بعد کم کم می گید؛ ای! آخی! واقعا؟! راست میگی؟ !
بعد کم کم لبتون به خنده باز میشه
بعد خوشحال میشید
بعد جیغ می کشید
بعد دوباره خوشحال میشید
بعد دوباره می گید واقعا؟
این خبر تا یه هفته شادتون می کنه
یه خبر خوب از یک انسان خوب
خبر از مرد عکاس کانونه
مرد خوش ذوق
مرد خوش فکر
مرد لطیف
مرد خوش قلب
همون که آشپزیش حرف نداره
همونی که دست به قلمش بی نظیره
همون که وقتی پست هاش رو می خونید یه حس خوبی بهتون دست میده
همون کسی که انتهای نام کاربری های بعضی ها تون یه "ی" خالی میذاره
بله درست حدس زدید
نمیدانم!
این نامی هست که وقتی اون آدرس ها رو میدی در ذهن خطور می کنه
من امروز خبر دار شدم "نمیدانم" جان عزیز پله پله رفت تا یارش رو پیدا کرد
و دیگه قرار نیست تنها باشه برای ادامه مسیرش
و من چقدر ذوق زده شدم
از صمیم قلبم براش آرزوی خوشبختی و شاد کامی می کنم
و چقدر بیشتر از خودش برای طرف مقابلش خوشحالم
حتما طعم یک زندگی شیرین رو خواهد چشید...
سلام
چقدر عالی.مبارکشون باشه . ان شاء الله خوشبخت بشن
من که همه ش دارم لبخند می زنم
چقدر خوب شد
خیلی خوب شد
خوشبخت باشه
همه ش دارم لبخند می زنم
خود دوماد کجاست؟
(1396 بهمن 19، 1:02)می توانم نوشته است: [ -> ]من که همه ش دارم لبخند می زنم
چقدر خوب شد
خیلی خوب شد
خوشبخت باشه
همه ش دارم لبخند می زنم
خود دوماد کجاست؟
عه پس چیکار کنیم؟ خبری از عروسی هست یا نه؟ پاشیم یا بشینیم؟ نیم ساعته نیم خیز وایسادم جان خودم
پ.ن: ینی واقعا اون پسر/دختری که همسر ما کانونیا میشه عجججب شانس آسی داشته. خوش به حالشون مگه نه؟
پ.ن2: اساس این پ.ن رو آتریسا گذاشت..مارم معتاد به پ.ن نوشتن کرد
همونجور که طاهرخان نوشتن من الان اونجوریم
واقعا ؟راست میگید؟
تبریک میگم نمیدانم خان
خبر خیییلی خوشحال کنند
ای بود ان شاالله خوشبخت بشید