سلام و درود
نمی دونم ورودم به این بحث کار درستی هست یا نه.
نه درست در جریان هستم نه اطلاعاتم دقیقه که کلا جای هیچ اظهار نظری رو درباره این مورد خاص برام باز نمیذاره.
و من هم قصدم این نیست.
تنها اومدم چیزی رو بگم که فکر می کنم مسئله کمی بازتر میشه و زاویه دیدها بهتر مفهوم میشن.
همونطور که توی تاپیک تو بگو چه کتابی بخونم این چند وقت پست گذاشتم، حتما زاویه دید من رو دیدید که من خودم طرفدار دین انتخابگرانه هستم و چقدر برای دانستن تلاش می کنم و ارزش قائلم. از تقلید بی چون و چرا بیزارم. از اینکه یک مسلمان جزو بقیه باشم و با هم هیئت بریم، نماز عید بریم و تکرار قبلی ها باشم و نفهمم آخر چرا عزای امام حسین این همه مهمه، پیامش چی بود اصلا این همه، بیزارم.
فقط از این بابت میگم که پرسشگری برام اهمیت داره و جایگاه خاص.
این از این.
یک خاطره ای بگذارید اینجا کوتاه بگم.
توی دوره کارشناسی یک کلاس عمومی خیلی خوبی شد گرفتم که بسیار در زمینه اعتقادات با دلایل و مستندات رشد کردم. الحمدالله رزق خفیه الهی بود نصیبم شد.
یک چیزی اون استاد بزرگوار(رشته خودشون فلسفه بود و سال ها معلم دینی بودن و پر از تجربه بودن و همیشه با استدلال و منطق پیش می رفتن و یکبار حرف از حدیث و تقلید و غیره نشد تا جاییکه بچه هایی اصلا دین رو قبول نداشتن با ایشون همراهی می کردند و مباحث اقناعشون می کرد.)
یکبار توی درس دادنشون گفتن که مباحث فلسفی اعتقادی مثل این، به چالش کشیدنش باید در فضای آکادمیک باشه و در حضور متخصص. سوال پرسیده بشه و جواب از استاد که درس اون رشته رو خونده طلب بشه. اسلام و مسیحیت و اینا هم نداره. توده مردم اغلب دین موروثی و تقلیدی دارن. مثل بقیه سنت های موروثی دیگه.
و حتی مثال تفنگ رو زدن؛ اگر کسی در فضای بین مردم عادی جامعه این بحث ها رو بکنه، اگر اعتقادات مردم(هر چی که باشه) در معرض تهدید قرار بگیره، مثل کسی می مونه که تفنگ دستشه بین مردم وجون اون ها رو نشونه گرفته!
خب پس این نکته باید مورد توجه قرار بگیره که هر حرفی جایی داره.
خلاصه که
از طرفی باید فضا آزاد بباشه در جامعه و ما(جامعه اسلامی) اگر مدعی بهترین دین هستیم باید و باید پاسخگوی سوالات باشیم. و من موافق زدن این حرف ها و پرسشگری هستم کاملا، اما از طرفی این جا جاش نیست. چقدر خوب می شد این فضا ظرفیتش رو داشت مثلا یک متخصص دین، تاریخ صدر اسلام و ... مثلا اگر به نحوی حضور داشتن و جلسات پرسش و پاسخ می شد بگذاریم خب عالی می شد. اما خب نیست فعلا. لذا اینکه سوال کنیم بعد از کسانی که جوونن اغلب سنی ندارن و چه بسا خودشون هنوز به تثبیتی نرسیدن (و چه بسا پیرش، فرقی ندارن) انتظار پاسخ داشته باشیم و اگر جواب ندادن بگیم پس شما اشتباه می کنی یا حتی اینم نگیم اما تو دلشون تردید بندازیم که حرفت سند ندارن این هم درست نیست. حتی اسلام هم تا وقتی به تشخیص نرسیده فرد میگه تقلید کن. یا به پدر و مادر میگه عادت خوب رو در بچه پرورش بده هرچند که خودش نفهمه خوبه. تا بعد که به سن تشخیص رسید اون زمینه انتخاب درستش مهیا تر باشه. خب یکی بیاد این پرورش رومختل کنه باید چی گفت؟
ما هم تو همین مدارس درس خوندیم که همه تقلیدی بار اومدیم. همه هم می دونیم. چند نفر ما معلم دینی پاسخگو داشتن؟ چند نفر ما به اسلام شناس اصلا دسترسی داشتن؟ چند نفر ما جواب سوال های بنیادی دین اسلام رو بلدن؟
ما همه فعلا در مسیر شدن هستیم. ما جز تک مواردی، هنوز چیزی برای ارائه نداریم.
یادآوری می کنم من در جریان نیستم و کلی میگم. ممکنه مصداق این اتفاقات بشه یا نشه پس کسی به دل نگیرد.
دوست دارم نقطه نظرات هم رو اول خوب متوجه بشیم.
یک جوون پر استعداد که می خواد درست بفهمه و یاد بگیره این خیلی خوبه، این آدم درک عمیقی داره و نمی خواد سهوی بگذره، ارزشمنده.
اما نمی دونسته کجا بگه. کانون خب واقعا مامن ماها بوده و هست. شاید تنها جاییه که درباره یک موضوع به شدت حساس به نام خودارضایی ما راحت حرف می زنیم، از وسوسه داشتن، از تحریک شدن میگیم(حالا کمی متناسب با فضا، اما میگیم)، تفکیک نداریم، کجا تو جامعه ما چنین فضایی هست؟
شاید ایشون بنا رو گذاشتن که اینجا میشه پرسید چون اسلام جواب داره.
ایشون سوالاتی داشته که می خواسته بدونه، اما کجا باید بپرسه؟ کجا جامعه ما پذیراست؟ توی همین طنزهای دانشجوییمون چقدر این نکته رو دستاویز قرار میدیم که استاد می خواد فقط درس بده در بره. از شاگردی که سوال پیچ کنه بدش میاد و ...
متأسفانه جامعه در خیلی موارد از پرسشگری حمایت نمی کنه.
ایشون شاید به دلیل بی در کجایی، مثل خود من وقتایی که کوچکتر بودم هیچ جا رو نداشتم و این یک درده که سوال ها مغز استخوان آدم رو بسوزونن و کسی نباشه، جایی نباشه بپرسی. یا جواب ها از سر باز کنی باشه مثل بعضی روحانی ها. خود من با حضرت زهرا سال ها کات بودم. هیچ ارتباطی نداشتم. یک کتاب از طرف یک روحانی به من داده شد درباره حضرت زهرا که شبهه در من ایجاد کرد. (خودش جای تأسف داره که به دست یک روحانی
)
خلاصه گریه می کردم تو روضه فاطمیه که من می خوام با تو باشم، میدونم تو بهترین بانوی عالمی اما این شبهه جلوی عقل و قلب منو گرفته، نمیتونم بهت متصل بشم...
من آقای رادیکال رو از این جهت کاملا درک می کنم. ولی متاسفانه فقط میتونم دعا کنم که یک اسلام شناس کار کشته در مسیر زندگیشون قرار بگیره.
لطفاً هر کسی این جمله رو خوند یک صلوات بفرسته برای محقق شدنش. درد سختیه.
از طرفی بابت صیانت از اعتقادات بقیه به تیم مدیریت حق میدم. تیم مدیریت هم وظیفه ش هست که از بقیه مراقبت هایی بکنه. البته این کار مسیولیت سختیه که حق و ناحقی نشه، نابجا پستی پاک نشه. در هر حال چه وظیفه خوب انجام شده باشه چه با اشکالاتی از اصل ضرورت مسئله مراقبت چیزی کم نمیشه.
اگر در صلاح دید کانون بود یک روحانی میشناسم که پیج اینستاگرامی دارن، تفسیر قرآن بیشتر میگن و خیلی هم شناخته شده نیستن در حد هزار و خرده ای فالور داشتن، اما من چند باری حرفاشون رو گوش دادم فهم عمیقی کسب کردم و بینش بلندی دیدم رو میتونم معرفی کنم شاید کمکی کرد.