کانون

نسخه‌ی کامل: تاپیک ویژه محرم و صفر
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
پشتکار جان

آفریــــــــــــــــــنSmiley-face-thumb

آفرین به تعصبتSmiley-face-thumb

اونارو به خدا واگذار کن و براشون دعا کن که هدایت شنcheshmak

حالا یه مداحی بذار

از اون واقعیاش

و

خالا گریه کن!
من گریه به زور میاد .بعدش اینجوری برات مصیبت می خونن.حالا کاش یه هیئت الکی بود.مهم ترین جای شهر معتبر ترین هیئت و حسینیه.کلی جمعیت میاد.طرف خوب سخنرانی می کنه. اما روضش .......
کلا منو بدبین کرد به امام حسین.آخه امام حسین و این کارا؟اصلا این کار در شان اهل بیته؟لباش رو بوسید؟؟؟؟؟!!!!!!!

چه احترامی قائل بودم برای امام حسین احساس می کنم همش بر باد رفت
مشکل همین گریه کردن
میخوان زوری زوری اشک دربیارن
اکثرا کذب میگن
خیلی هم مداهای معروفی هستن
یه جای خوندن این مضخرفات کمی از اشعار محتشم کاشانی رو آدم بخونه خود به خود اشک جاری میشه
من که وقتی این شعر"خوش داشتند حرمت مهمان کربلا" رو میخونم گریه ـم میگیره Tears
باید یه چند وقتی رو خودم کار کنم تا این صدمه ذوحی جبران بشه.من نگفتم همه مقصرن.طرف که مداح نبود که می خوند .از آخوند های بلند بالا بود کلی هزینه کردن تا بیاد .انصافا روضه هاش غوغاست.آدم میخکوب می شه.اما مصیتش دوتاش حالمو خراب کرده.

کربلا.... هشتم محرم الحرام

[تصویر:  252441.jpg]
* هر لحظه تب عطش در خیمه ها افزون می شد، امام(ع) برادرش عباس را به همراه عده ای شبانه حرکت داد. آنها با یک برنامه ی حساب شده، صفوف دشمن را شکسته و مشکها را پر از آب کردند و به خیمه ها برگشتند.

* ملاقات امام(ع) با عمرسعد:
حضرت فرمود:« ای پسر سعد! ایا با من مقاتله می کنی و از خدا هراسی نداری؟» ابن سعد گفت:« اگر از این گروه جدا شوم، خانه ام را خراب و اموالم را از من می گیرند و من بر حال افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم.» حضرت فرمود:« تو را چه می شود؟ خدا جان تو را به زودی در بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد...گمان می کنی که به حکومت ری و گرگان خواهی رسید؟ به خدا سوگند چنین نیست و به آرزویت نخواهی رسید.»

* عبیدالله طی نامه ای عمر بن سعد را تهدید به عزل و برکناری کرده، می گوید:« اگر از فرمان من سر باز زنی، مسئولیت لشکر را به شمر بن ذی الجوشن واگذار خواهم کرد.»

* سخن امام حسین(ع) با یارانش
« ای بزرگ زادگان! صبر پیشه کنید که مرگ جز پلی نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهای همیشگی آن می رساند.
من الان دارم می گردم تو نت که آیا واقعا امام حسین لب های علی اکبر رو بوسیده؟اگه اینجوری باشه که اوضاع خیلی بیریخته؟حالا بیا و درستش کن.چی کار کنم؟
من نمی خوام این شبهه تو ذهنم بمونه.اگه این اتفاق افتاده باشه الفاتحه.عزیزم مسئله امامت تقلیدی نیست.تحقیقیه.باید خودت به جواب برسی.فردا منو به دین بابام که بهشت نمی برن؟فردا اگه یکی ازم این سوالو پرسید باید جواب داشته باشم.شاید فکر کنی کار من احمقانست.اره درست می گی احمقانست.به هر حال منم مشکل دارم.حالا فکر نکنی آدم بی دینی هستم.نه.من قبلنا این مشکل رو نداتم.اما الان رو هر چی حساسم.
نه منظورم این نبود.منظورم این بود که امام رو باید درست بشناسیم.نه این که حالا بابام شیعه بوده منم چشام رو ببندم و بگم تموم!!.پس فرق من با بت پرستای جاهلیت چیه؟اونا هم به دین باباهاشون بودن.ما باید معرفت پیدا کنیم.تا مرگ ما مثل جاهلیت نباشه.می خوام بپرسم ولی بعید میدونم جواب بدن. سایت آقای مصباح کی یه سوالی خیلی وقته پرسیدم هنوز جواب نداره.حالا اینو کجا بپزسم.؟
ممنونم.حتما جوابش رو برام بیار.خیلی ضروریه53
(1391 آذر 3، 1:39)پشتکار نوشته است: [ -> ]نه منظورم این نبود.منظورم این بود که امام رو باید درست بشناسیم.نه این که حالا بابام شیعه بوده منم چشام رو ببندم و بگم تموم!!.پس فرق من با بت پرستای جاهلیت چیه؟اونا هم به دین باباهاشون بودن.ما باید معرفت پیدا کنیم.تا مرگ ما مثل جاهلیت نباشه.می خوام بپرسم ولی بعید میدونم جواب بدن. سایت آقای مصباح کی یه سوالی خیلی وقته پرسیدم هنوز جواب نداره.حالا اینو کجا بپزسم.؟


سلام

خب حرفت درسته باید برای اطمینان خاطر بیشتر تحقیق کرد

اینجا الکس زد به خود هدفSmiley-face-thumb

نقل قول: یه سوال بپرسم ازت ؟ ببین چه فایده ای داره دونستن این که آیا حضرت این کارو کردن یا نه ؟ مهم اینه که راه حضرت رو بشناسیم . یه بار ، آیت الله خامنه ای یه روضه ای خونده بودند ، توش میگفتن ،" که بعضی مداح ها میان میگن ، آی دست های عباس رو ببین ! ابروهایش را ببین کمونیه نمیدونم چشم هاشون رو ببین !!!! مگه معرفت حضرت عباس به چهره شونه ؟ مگه چشم قشنگ کم داریم تو دنیا ؟ اصلا مگه عباس علیه السلام رو دیدید ؟ این چیزا معرفت ما رو کم میکنه ! "


ببین خداعباس رو فرستاد که دیگه حجت تموم خوشگلای عالمه

حضرت عباس معصوم نبود

به قول استاد رائفی پور به طرف میگن چرا به گناه افتادی میگن خب خوشگل بودم و به گناه افتادم


خدا عباس رو فرستاد که حجت همه خوشگلای عالم بود

ولایت پذیری عباس رو بچسب وقتی که همه یاران میومدن به امام حسین میگفتن که نرو شهید میشی نرو اشتباه هست کارت نرو(داشتنن برای امام زمانشون تعیین تکلیف میکردن !!!!!! )

تنها کسی که صداش در نیومد عباس بود

وقتی که شب قبل از عاشورا امام حسین گفت که فردا همه تون شهید میشید چراارو هم خاموش کرد که هر کی میخواد بره اولین کسی که صداش در اومد عباس بود

چون امامشو شناخته بود

وقتی امام حسین به عباس گفت برو اب بیار اگه من و تو بودیم میگفتیم اب اوردنم شد کار

من میخوام برم جلو بجنگم

باور کن حضرت عباس یک تنه اون لشکر رو حریف بود

اما گفت حرف امام برام مهمه(ولایت پذیری رو یاد بگیر از این این ماجرا)

رفت مشک اب رو گرفت دست راست رفت مهم نیست حرف امامم نباید رو زمین بمونه

دست چپ رفت مهم نیست حرف امام نباید رو زمین بمونه اما وقتی که تیر به مشک خورد دیگه عباس دنیا رو سرش سیاه شد و دیگه براش بقیه چیزا ها مهم نبود اون عمود آهنی که به سر حضرت میزدن

چرا چون حرف امامشو با موفقیت انجام نداد وقتی امام حسین اومد گفت داداش و اومد خون جلو چشم حضرت رو پاک کنه (نامردا با نیزه تو چشم حضرتعباس میزدن)

حضرت گفت کنار نزن روی نگاه کردن به صورتتو ندارم نتونستم حرفتو کامل انجام بدم

اون دنیا حضرت فاطمه میگن دست های بریده حضرت عباس رو میاره جلوی خدا و شفاعت میطلبه برای ماها

نمره 20 مال عباسه

میگن وقتی که داشتن الم رو بررسی میکردن دشمنا میگفتن این دست کی بود همه جا جای تیرو شمشیره الا جایی که جای دست حضرت بود

و هم چنین گفتن که وقتی داشتن کاروان به اسیر کرده بودن و خیمه هارو اتیش زده بودن و..

وقتی داشتن کاروان رو میبردن به اسارت حضرت زیبنب گفت سر عباس رو اول صف جلو بفرستید

که نامحرما نبینن و چشم کثیفشون به خانواده اهل بیت نیوفته

ببین چقدر زیبا بودن که با وجود این همه تیرو ضربه عمود آهنی بازم همه دید هارو سمت خودش جلب میکرد

ولایت پذیری رو بچسب


دنبال این نکات باش
پشتکار عزیز اول اینکه در مورد بوسیدن لب های حضرت علی اکبر و به طور کل این مراسم ها خیلی خوبه که درک می کنی برخی از عزیزان در تفهیم مفهوم عاشورا مشکل دارن
شما میتونی اگر آدم بامنطقی باشه در خلوت باهاش صحبت کنی و اون رو نهی از منکر کنی
و حالت دوم اینه که در این گونه مراسم ها شرکت نکنی
مطمئن باش تکیه ها و حسینیه های خیلی خوبی هم در شهر هستن
مهم هدف عاشوراست که خوبه در موردش تحقیق کنیم که چی بوده
اگر ما این موضوع رو درک کردیم مابقی در درجات اهمیت پایینتری هستند.

در ثانی در مورد پذیرش دین
مگه کسی از تحقیق در مورد دین ایرادی گرفته؟
تحقیق در مورد یه چیز شرط عقله و دین هم کاملا موافق با عقل
پس مشکلش کجاست؟
اما اینکه کسی بدون تحقیق دین اسلام رو همونطور که پدران و کلا جامعه اون رو پذیرفته هم عیبی در اون نیست
و بلکه غیر از این هم ممکن نیست
شناخت دین تدریجیست و مرور زمان حاصل میشه
تنها ایراد اینه که ما هیچ دلیلی بر ثابت بودن در دین نداشته باشیم و به عبارتی مطلقا کورکورانه از راهی پیروی کنیم
قرآن به زیبایی پاسخ این شبهه رو داده :

وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَینَا عَلَیهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یعْقِلُونَ شَیئًا وَلَا یهْتَدُونَ«170»
و هنگامی که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید!» می‌گویند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می‌نماییم.» آیا اگر پدران آنها، چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد)؟!



پس فکر می کنم هیچ مشکلی الان نباشه یا بهتر بگم مشکلی هم نبود و فقط تاکید بر عقیده درستت کردم

یا علی53
با سلام خدمت همه بچه های گل کانونعزاداری هاتون مقبول درگاه حق Smiley-face-thumbیک نوحه ای هست که شکم آشنا هستنوحه به زبان شیرین آذری هستکه زمانی که حسین رضا زاده وزنه رو بالا میاورد صدا سیما اینو مزایشتدر وصف حضرت ابولفضل قمر بنی هاشم (ع) هستحتما دانلود کنید که بسیار زیباست
لینک


یا حسین 53
(1391 آذر 2، 16:26)مریم .. نوشته است: [ -> ]
پرده هشتم:گذر از محبت
1) خواب دیده بود، نه یک بار و دو بار؛ هر سه بار توی خواب فقط یک صحنه را دیده بود؛ داشت اسماعیل را ذبح می کرد. یقین کرده بود که رویای صادقه ست. اسماعیل را، همه هستی اش را، میوه دلش را، آن هم بعد از آن انتظار طولانی برای پدر شدن، به منا آورده بود. به مذبح کشیده بود و حالا که داشت چاقو را تیز می کرد، تلاقی نگاه هایش با پسر، جگر پدر را آتش می زد... جبرییل ولی مثل همیشه پیامش را به موقع آورد؛ او را در مقابل آن قربانی بزرگ باز بخشیدیم. آن مذبح عظیم ولی گذار یک پدر از محبت پسر را به گونه ای دیگر به تصویر می کشد...
بسم الله الرّحمن الرّحیم
... و فدیناه بذبح عظیم
2) کدام سال بود؟ نمی دانم، آنقدر می دانم که ماهِ پیامبر بود، یازده ِشعبان المعظم، که لیلا فارغ شد و پیامبرِکوچکِ شما دیده به جهان گشود: نامش را علی گذاشتید، همین علیِ اکبر، که امروز از شدّت شباهت به جدتان همه لشکر را به وحشت انداخته است، تا آن نانجیب فریاد بزند: « شما را چه شده؟ پیامبر کجا بود؟ این علی است، پسرِ بزرگِ حسین، امانش ندهید.»
این نه علی ِاکبر که همه هستی و دارِ و ندار شما بود که با دستان خودتان زره اش پوشاندید و عازم میدانش کردید؛اولین سرباز ِشما از بنی هاشم! آن لحظاتِ آخر فقط خواسته بودید که مقابل چشمانتان، پیش ِرویتان، چند قدم راه برود. آن وقت چشمان بارانیتان را به آسمان دوختید که: «شاهد باش خدای من! جوانی را به میدان می فرستم که شبیه ترینِ خلق به پیامبرِ توست؛ در گفتار، در کردار و حتّی در گام های رفتار، ما هر بار دلتنگ رسول خدا می شدیم و عطشِ دیدار ِ او جانمان را به لب می رساند، به این جوان می نگریستیم.»... من به فدای چشم هایِ شما که در مقابلش شبیه ترینِ مردم به رسولِ خدا، ستاره ستاره بر خاک چکّه کرد، چطور خودتان را تا بالین علی رساندید؟ من فدایِ آن لحظه شما؛ صدای «علی الدنیا بعدک العفا» یتان هلهله دشمن را به آسمان برده است، صورت بر صورتِ علی گذاشته اید، رمق از پاهایتان رفته و زانوانتان سست شده اند و هیچ چیز حتی فریادهای شادمانه لشکر دشمن، نمی تواند از جا بلندتان کند....وای بر من.
سلام علیِ اکبر! علیِ بزرگتر از علی هایِ سه گانه حسین! سلام شبیه ترین مردم به رسول خدا.


با خودم فکر می کنم اصلا چرا باید


رباب ، با آب هم قافیه باشد

روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند
حرمله آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود
هدف های روشنی داشت

تنها تو بودی که خوب فهمیدی
استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت
شش ماه علی بودن را طاقت آوردی
خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد
حالا پدرت یک قدم می رود بر می گردد




می رود بر می گردد


می رود...
با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد
تادیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند


رباب می رسد از راه
با نگاه


بایک جملهء کوتاه


آقا خودتان که سالمید انشاالله...
نقل از وبلاگ سید حمیدرضا برقعی

سلام :tanks:
خوب هستيد ؟wacko2
ببخشيد اما دقيقا همين حرفارو ديشب مداح هيئتي كه من ميرم , هم گفتن 17
يعني دقيقا همين حرفا 17
وااااا ... Khansariha (134)
منم تعجب كردم .. 1717
اما خب به جنبه مثبتش فكركردم 53258zu2qvp1d9v
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13