1391 فروردين 29، 20:10
هر روز که میرم حرم حضرت معصومه تو راهم زن و شوهری رو میبینم که اونا هم هر روز میرن حرم،شوهره مکبر حرمه،به وضوح میتونی خوشبختی رو تو چهرشون ببینی، از اون زوجای مذهبی که همیشه آرزوش رو داشتم،نمیدونید چه حسی دارم وقتی این دو زوج رو میبینم،از ته دلم غبطه میخورم،همیشه با خودم میگم پس کی میشه دعای ندبه رو تو جمکران با همسرم بخونم،نمیدونم شاید فکر کردنم به این موضوع هنوز برام زوده ولی خوب چیکار کنم فکره دیگه خودش میاد
شدیدا احساس تنهایی میکنم
ناشکری نمیکنم،خدا رو شکر مادر مهربون پدر خوب و داداشای گلی دارم
دوستای خوبی هم دارم
ولی خوب اینا هر کدوم جای خودش رو داره
احساس میکنم به کسی احتیاج دارم که با اینا خیلی فرق داشته باشه
قربون خدا برم خودش میدونه چی آفریده
از هر چیزی جفتش رو آفریده که با همدیگه کامل بشن
کاش یکی پیدا میشد که دنیام رو باهاش تقسیم میکردم
کاااااش غصه تموم میشد کاااااااااااااااااش گریه نمیکردم
من باعث و بانیشم دنبال کی میگردم
تقصیر خودم بوده هرچی که سرم اومد
از هر چی که ترسیدم عینا به سرم اومد
شعر از:محسن چارگانه
شدیدا احساس تنهایی میکنم
ناشکری نمیکنم،خدا رو شکر مادر مهربون پدر خوب و داداشای گلی دارم
دوستای خوبی هم دارم
ولی خوب اینا هر کدوم جای خودش رو داره
احساس میکنم به کسی احتیاج دارم که با اینا خیلی فرق داشته باشه
قربون خدا برم خودش میدونه چی آفریده
از هر چیزی جفتش رو آفریده که با همدیگه کامل بشن
کاش یکی پیدا میشد که دنیام رو باهاش تقسیم میکردم
کاااااش غصه تموم میشد کاااااااااااااااااش گریه نمیکردم
من باعث و بانیشم دنبال کی میگردم
تقصیر خودم بوده هرچی که سرم اومد
از هر چی که ترسیدم عینا به سرم اومد
شعر از:محسن چارگانه