(1391 ارديبهشت 3، 7:23)می توانم نوشته است: [ -> ]و نمي دونم اما به نظر من اصلا مرد بايد غرور داشته باشه ! من كه غرورم بر نمي داره ديگه از بابام پول بخوام
آخ گفتین!
من بعد این که وارد دانشگاه شدم اصلا دیگه سختمه از پدرم پول بگیرم!
پدرم پولم میخواد بهم بده سخته برام که قبول کنم
تو این فکرم که خودم یه جوری خرجمو در بیارم!!!
دعا کنین شاید شد!
سلام
من دقیقا با نظر دوستان موافقم
حسین جان شما الان داری یه خورده احساسی به قضیه نگاه میکنی
معیارها و ملاک های ازدواج چیزی نیست که بشه به سادگی ازشون عبور کرد
بحث کار داشتن علاوه بر حرفهایی که دوستان زدن ( من جمله استقلال پسر و با جنم بودنش ) یه بخشیش همون قضیه مالیش هست
به نظرم این حق یه دختر خانوم هست که از آقا پسری که میره خواستگاریش انتظار داشته باشه بره سر کار یا کارت پایان خدمت داشته باشه یا چیزای دیگه
وقتی شما ملاک داری برای ازدواج مطمئن باش اون دختر خانوم هم ملاک داره برای ازدواج
شما میگی من دانشجو هستم و پول از بابام میگیرم اما خیلیا هستن دانشجو هستن از لحاظ مالی هم مشکلی ندارن اما بازم میرن سر کار ، برای اینکه خودشون رو ثابت کنن
اما این رو هم بگم که دختری که همون اول بهت بگه شما حقوقت چقدره ، مطمئن باش خیلی به مادیات توجه میکنه و من اگه خودم باشم به هیچ عنوان با همچین فردی ازدواج نمیکنم
واقعا ازدواج رویا پردازی نیست که بخوایم بگیم وقتی عشق باشه همه چیز درست میشه
متاسفانه تو دوستی های دختر و پسر اکثرا این چیزا هست که کلا معیار تعطیله و فقط عشقه که بینشون موج میزنه و وقتی ازدواج میکنن و وارد زندگی میشن تازه میبینن ای دل غافل من که معیارام یه چیز دیگه بود
خلاصه اینکه تو ازدواج باید معیار هاتو در نظر بگیری و با دید درست ازدواج کنی ، بعدش دیگه با تمام عشق زندگی کن
میگن قبل ازدواج چشم هاتو باز کن ولی بعدش چشماتو ببند
یعنی قبل ازدواج دقیق باش اما وقتی رفتی تو زندگی چشم هاتو رو بدی ها و عیب ها ببند ( همون تعامل و گذشت )
برای خوشبختی تمام جوونای کانون 3 تا صلوات
یا حق
چقد بحث داغه!!!
یه نکته ای هست که هیچ کس بهش اشاره نکرد
اینکه دختر و پسر شاید خیلی مشکلات شدید و لاینحلی با هم نداشته باشن، اما معمولا یکی از خونواده ها خیلی اذیت میکنه و موش میدوونه
من این مورد رو زیاد دیدم
1 مورد طلاق بخاطر این موضوع اتفاق افتاد و الانم یه مورد دیگه در شرف طلاق هستن
در مورد اول که طلاق گرفتن مادر شوهر دلبستگی شدیدی به پسرش داشت...و پسر هم بخاطر احترام به مادرش چیزی نمیگفت ( نداشتن قاطعیت مثبت)
توی موردی هم که داره کارشون به جدایی میکشه مادر زن و توقعات بی جاش داره کار رو خراب میکنه
به نظر من اینکه قبل از ازدواج زوجین همدیگه رو بشناسن خیلی راحت تر از شناخت خونواده هاست
امير حسين 18 شيرهههههههههههههههههه
ايشالا بريم براتون خواستگاري
اينقده مزه مي ده ...
من تا حالا نرفتم خواستگاري
برادرمم ازدواج كرد
حالا من چي كاركنم ؟ خيلي دوس دارم برو خواستگاري
همون واسه آقاي امير حسين مي رم خواستگاري
ولي جدي آقايون بين خودشونم اينو مي سنجن
يعني من بارها شنيدم كه دور هم جمع شدن ومي گن
اووووووووووو فلاني كار پيدا كرده با درامد اين قدر
يا پروژه گرفته اين قدر تومن اووووووووووووو
كلا يه جوري هم پرستيژه
نگاه كرديم حسين خان لينكتونو
گزينه ج هر دو
آقا من یه اعترافی بکنم
من هر جا این بحث رو مطرح کردم،تو فامیل،خونواده، با این جور جوابا مواجه شدم
همینایی که دوستان لطف کردن
دیگه خودمم دارم به طرز فکرم شک میکنم
آخه یه ایده چقدر میتونه مخالف داشته باشه
فکر کنم باید یه تجدید نظری بکنم
سلام بچه ها . من خودم تجربه حرفي كه كيميا خانوم زدن رو دارم. شوهر من تا 9 ماه بعد از ازدواج ما درآمدي نداشت . چون ما از دوران عقد زندگيمون رو شروع كرديم. و زندگي با حقوق من مي چرخيد ولي هميشه خانواده همسرم من رو تحقير كردن و توقع دارن هديه هاي ما هميشه پولي باشه. و مدام مادرشوهرم تعيين تكليف مي كنه. اين چمعه ديگه بعد از مدت ها فشار با مارد شوهرم حرفم شد و حالم خيلي بد شد. شوهرم آدم خودساخته اي هست و تحت تاثير اونها قرار نمي گيره و قراره امروز بره و با مادرش با احترام صحبت كنه.
به آقايون مي گم: وقتي يه خانوم به شما بله گفت اون تمام سرمايه ي زندگي شما مي شه و شما تمام اميد همسرتون مي شيد. شما نمي تونيد حساسيت خواهر و مادرتون رو به اينكه محبت شما به سمت يه دختر از يه خانواده ديگه رفته بفهمين. من به شوهرم مي گم كه مادر پدر من همديگرو دارن و مادر پدر تو باز همديگرو دارن و از اين به بعد من و تو فقط براي هم هستيم اونا متعلق به زندگي خودشون هستن. اگه به اين بلوغ فكري رسيدين كه بتونين تمام اين سوء تفاهم ها و حرف و حديث ها كه اجتناب ناپذير هست كنترل كنين و زندگي آرومي براي خودتون و همسرتون ايجاد كنين بسم اله بريد خواستگاري از بي پولي و اين حرفا نترسين.
(1391 ارديبهشت 18، 6:49)pari نوشته است: [ -> ] شما نمي تونيد حساسيت خواهر و مادرتون رو به اينكه محبت شما به سمت يه دختر از يه خانواده ديگه رفته بفهمين. من به شوهرم مي گم كه مادر پدر من همديگرو دارن و مادر پدر تو باز همديگرو دارن و از اين به بعد من و تو فقط براي هم هستيم اونا متعلق به زندگي خودشون هستن. اگه به اين بلوغ فكري رسيدين كه بتونين تمام اين سوء تفاهم ها و حرف و حديث ها كه اجتناب ناپذير هست كنترل كنين و زندگي آرومي براي خودتون و همسرتون ايجاد كنين بسم اله بريد خواستگاري از بي پولي و اين حرفا نترسين.
با این بخش حرفاتون مخلالفم
قطعا ارزوی هر مادری هست که پسرش رو داماد کنه و مطمئن باشید برای خیلی از مادر ها عروس هم مثه دختر خودشون هست.
البته اینکه اجازه ی دخالت کسی رو ندی تو زندگی شخصیت هنری است که در دست مردان است
ولی این ربطی نداره به این حزفایی که زدین.
شما با دید منفی به قضیه نگاه کردین به نظر من
بدون شك آمادگي روحي ورواني واجتماعي واستقلال براي يك زندگي خوب شرط لازم واساسي مي باشد اما نبايدبه نحوي رفتار شود كه جايگاه افراد ناديده گرفته شود اگر دختر يا پسر به جايگاه والدين يك ديگر توجه كنند ودرست برخورد كنند كمتر درگير احساسات گذرا خواهند شد
دكتر احمدي
................
ویرایش توسط علیرضا
دوست گرامی از گذاشتن شماره جدا خودداری کنید
با تشکر
سلام
دانایی را پرسیدند: چه وقت برای ازدواج پایدار مناسب است؟
دانا گفت:
زمانی که شخص توانا شود!
پرسیدند: توانا از لحاظ مالی؟
جواب داد: نه!
گفتند: توانا از لحاظ جسمی؟
گفت: نه!
پرسیدند: توانا از لحاظ فکری؟ ...
جواب داد: نه!
پرسیدند: خود بگو که ما را در این امر دیگر چیزی نیست!
دانا گفت:
زمانی یک شخص می تواند ازدواج پایدار نماید که اگر تا دیروز نانی را به تنهایی می خورد امروز بتواند آن را با دیگری نصف نماید بدون آنکه اندکی از این مسئله ناراحت گردد!
در پناه خدا..
یاعلی.
سلام
میخوان به زور دامادم کنن بگید چکار کنمممممممممممممممم