امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

سلام

حسرت ترک نکردن این گناه آخرش منو دق میده

نادیده گرفتن نشانه های خدا....
عذابی که برای  خانواده ساختم  :(

تو دو راهیم....
یک انتخاب سخت...



لطفا از ته دل برام دعا کنید 53
اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروة! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبداللَّه بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مى‌‏زنم ولى پاسخم را نمى‌‏دهید؟ و شما را مى‏‌خوانم ولى دیگر سخنم را نمى‌‏شنوید؟ آیا به خواب رفته‌‏اید که به بیدارى‌‏تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیده‌‏اید که او را یارى نمى‌‏کنید؟
این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشته‏اند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید.
ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهى نمى‌‏کردید، و از یاریم دست نمى‌‏کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مى‌‏شویم، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
 سپاس شده توسط
كجايند برادران من كه قدم در راه نهادند و همراه حق درگذشتند؟ عمار بن ياسر كجاست؟ ابن تيّهان كجاست؟ ذو الشهادتين كجاست؟ كجايند همانندان ايشان، برادرانمان كه با هم مرگ پيمان بستند و سرهايشان به سوى بزهكاران فرستاده شد.
سپس، على (ع) دست در محاسن شريف و كريم خود زد و در گريه شد و بسيار گريست سپس، فرمود:
دريغا بر برادران من، كه قرآن تلاوت كردند و آن را نيكو آموختند و در آنچه واجب بود، انديشيدند و بر پايش داشتند و سنت را زنده ساختند و بدعت را ميرانيدند و چون به جهاد دعوت شدند، اجابت كردند و به پيشواى خود اعتماد نمودند و از او پيروى كردند.
سپس، به آواز بلند ندا درد داد:
«الجهاد الجهاد»، اى بندگان خدا. بدانيد كه من امروز لشكر مى آرايم. هر كه خواهد كه با اين سپاه به سوى خدا در حركت آيد به لشكرگاه روى نهد.
 سپاس شده توسط
فقط خستم از اینکه الکی بگم خوبم
خستم از خنده های الکی فقط برای اینکه خانواده فکر کنن همه چی خوبه 
خودم نمیدونستم دارم انقدر دروغ میگم و نقش بازی میکنم Hanghead
امروز یه بحثی تو خونه شد 
و یه چیزایی گفتم که تهش بهم گفتن
خداروشکر تو اینا را اون موقع به ما نگفتی و این استرس ها را به ما نرسوندی
53258zu2qvp1d9v
آره خب خداروشکر
ولی یادشون رفت که تنهایی غصه خوردن دردش خیلی زیاده Hanghead
البته تنها تنها که نبودم خدا بوده
این روزا ظرف شیشه ای خیلی بهم کمک کرد غصه هام کمتر بشه
دیروز و پریروز عالی بود
ولی امروز یه ذره سخت شد 
کاش اراده دیروز را داشتم Hanghead
خدایا واقعا ممنونم که هستین  Khansariha (8) Khansariha (8) Khansariha (8)
هدف از ترک  / حس خوب ۱۵۷ روز /علت شکست 157 روز/   علت شکست 10 روزه  /  اهرم رنج و لذت / 1401   Khansariha (58)

دلایل وسوسه  / هدف از ترک تاثیر پاکی
خدایا چنان کن سرانجام کار  Confetti تو خشنود باشی و ما رستگار 317 بهترین خدای دنیا Khansariha (63) دعا میکنم بشم بهترین بنده دنیا برات  Khansariha (2)  الحمدلله رب العالمین Thankyou خداوندا مرا پاکیزه بپذیر  fly2  صبر داشته باش  خدا با صابران است  49-2  خداوند توبه کنندگان را دوست دارد Khansariha (84)  

 امام صادق(ع): روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفت و گو نمى کند و از چشم خدا مى افتد.  Hanghead
دلم گرفت.
محرم هم شروع شد و کرونا نرفت.

از اون مراسمات پرشور سال پیش، دیگه خبری نیست.
تنگ هم می چسبیدیم و سینه زنی و شور و روضه و اشک و آه.

چقدر سبک می شدیم بعدش.
چقدر سخت شده خدا، این بغض رو من کجا خالی کنم پس خدا.

دلم گرفت.
امسال دیگه خبری از اربعین نیست.
حلبی زائر و چایی عراقی و پیاده روی در جاده بی انتهای عشق حسین.

دلم گرفته خدا، خیلی دلم گرفته.
من این بعض رو کجا ببرم.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
داش بیا بریز تو دل من 
منبع درد 53258zu2qvp1d9v
بیشتر اوقات دلم میگیره
گاهی اوقات بی خود در یه لحظع کسری از  ثانیه  دلم میگیره و بغض میکنم
گاهی آدم احساس میکنه یه چیزی نیست
گاهی آادم احساس میکنه دلش یه جا دیگست
گاهی یه پسر چشماش تار میبینه
گاهی هم به غروب نگاه میکنه با موزیک شاد ولی باز هم غم داره تو نگاش
گاهی یه پسر میتونه خیلی دلش از زمونه پر باشه
گاهی میخنده و وانمود میکنه خوبه
گاهی راه میره فکرش جای دیگست
گاهی میبینه گذشته دیگه گذشته و دیگه دیره و نمیشه برگشت
گاهی میفهمم واقعا عشق از از قلب گرفته میشه  نه مغز
گاهی  روز آفتابی   رو  ابری ترین روز دنیا میبینه
 گاهی دوست داره نباشه تو این دنیا ولی حیف که بدهکاره و باید تسفیه کامل کنه
گاهی هر چی دوستداره داشته باشه رو نداره
گاهی زیبا ترین زندگی دنیا رو هوس میکنه ولی نداره
گاهی دوست داره بهترین زندگی دنیا رو بدست بیاره ولی اراده نداره
گاهی اراده داره ولی روحیه نداره
گاهی روحیه داره ولی انگیزه نداره
گاهی انگیزه داره روحیه داره اراده داره  ولی حیف که اون موقع دیگه جسم نداره ...
گاهی میخوام دنیام جدا باشه از همه  خودم باشم و تنهای تنهاااا تنهااااااااا
گاهی میخوام تنها باشم تا بشینم و با سکوت مطلق ساعات زندگی رو پشت سر هم بگذرونم
گاهی کانون میام و مینویسم و بعدش پاک میکنم 
گاهی  بعد از پاک کردن دوباره مینویسم ولی باز پاک میکنم
گاهی  بعد از پاک شدن سه باره  مینویسم ودوباره اصلاح میکنم  نوشتمو  و بجای 20 خط نیم خط میفرستم
گاهی نمیشه رو زندگی قیمت گذاشت
گاهی نمیشه  عشق رو اندازه کرد
گاهی نمیشه درد و غم رو با رسم شکل نشان داد








الهم عجل لولیک الفرج
بسم الله
مشارکت شادن
دیشب برای اولین بار در عمرم مشروب دیدم و بساطشو..
شب دوم محرم .. 
لعنت به همه اونایی که دزد اعتقاد مردم شدن 
پام قلم شه دیگه اگه برم خونه اون فامیل....
خدایا عاقبت مارو ختم بخیر کن
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
دیگه فقط کانون و دارم ،بعد از ۸ سال فعالیت بسته شد : )



[تصویر:  nl27_screenshot_۲۰۲۰۰۸۲۴-۲۰۲۶۲۵_samsung_internet.jpg]
هر سال محرم سردر کانون رو سیاهی می زدیم.
داریم تنبلی می کنیم. 53258zu2qvp1d9v 

این جوری یه مقداری کانون بوی محرم می گرفت لااقل

البته همین که پروفایل چند تا از بچه ها محرمی شده خیلی قشنگه
یه دهه هم که داریم، مسابقه محرم رو هم داریم.
اما سردر یه چیز دیگه است.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

زیباست وقتی انتظارشو نداری از کسی
یکی تلاشتو ببینه، کمکهاتو ببینه 
و جلوی جمع ازت قدردانی کنه
برای اینکه با تمام مشکلاتی که دارم با تمام مشکلات کرونا و... تو جامعه امون پیش اومده
با اینکه دیگه در قبال اون کار هیچ مسولیتی ندارم
ولی باز خودمو متعهد میدونم و با تیمم کار میکنم
گاهی باید بی توجهه به مشکلات بود و فقط زندگی عادیتو بکنی
اینکه حس کنی توام عادی هستی هرچند شرایطتت عادی نیست
[تصویر:  Untitled_2.png]
به نام خدا

عمر را ضایع مکن در معصیت
تا تر و تازه بمانی جاودان
این تاپیک همونجاست که وقتی صفرم..وقتی ته چاه افتادم..وقتی احساس می کنم کمک می خوام یادش می افتم..

دوباره تهِ چاه..ته ِ یک چاهِ عمیق..شکست بدون تلاشی برای نشکستن...زندگی بدون برنامه ریزی..و بی انگیزگی..بی انگیزگی...بی انگیزگی...

بی انگیزگی این روزها منو میکشه..انگار نمیخوام تو هیچ جا موفق باشم..میخوام فقط آروم برم و بیام..تو یه شرکت جدید مشغول به کار شدم اما هیچ انگیزه ای ندارم برای اینکه خودم رو ثابت کنم بهشون..اصلا برام مهم نیست نتیجه ی کارم خوب میشه یا بد..راجع بهم تعریف می کنن یا می گن کار کردنش خوب نیست..اصلا برام مهم نیست...

دوباره تنها..دوباره شب..دوباره شب های تنهایی..وسط بیابونِ خدا.. 

من، اینجا، چند روزیه گم شدم.. اگه بگم انگیزه ای ندارم برای پیدا کردن راهم دروغ نگفتم..

اینجا هم اون کانون سابق نیست..چرا پس دارم می نویسم؟ راه بهتری سراغ ندارم.. میگم شاید اینجا نوشتن یه انگیزه ای بده دوباره برای پرهیز از "پ.و.ر.ن"..اینجا که هستم یاد اون روزهایی می افتم که سرشار از انگیزه و توان برای مبارزه بودم...هر روزم اینجوری شروع می شد .."اهورا دمت گرم پوزه شو به خاک مالیدی".."علیرضا از این مقاومتت لذت می برم" .."آتریسا به خدا سی روز امکان پذیره ..راه دوری نیست".."محمد، داداش گلم دو راه داری..خودت میدونی کدوم راه بهتره"...


پ.و.ر.ن بسه!..ذهنم دیگه از این تصویرهای تکراری خسته شده..ولی من انگار گاهی برای تزریق هیجان به روحم نیازمند این تصویرهام..وقتی تهِ چاه افتادم..انگار می خوام یه ضربه ی نهایی به خودم بزنم..


من..اینجا..از تهِ چاه با شما حرف می زنم.. من ِ تنها..در یک شبِ تنهایی دیگر...

"شب و
       رودِ بی‌انحنای ستارگان
که سرد می‌گذرد."
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1399 شهريور 8، 4:41)soshians نوشته است: این تاپیک همونجاست که وقتی صفرم..وقتی ته چاه افتادم..وقتی احساس می کنم کمک می خوام یادش می افتم..

دوباره تهِ چاه..ته ِ یک چاهِ عمیق..شکست بدون تلاشی برای نشکستن...زندگی بدون برنامه ریزی..و بی انگیزگی..بی انگیزگی...بی انگیزگی...

بی انگیزگی این روزها منو میکشه..انگار نمیخوام تو هیچ جا موفق باشم..میخوام فقط آروم برم و بیام..تو یه شرکت جدید مشغول به کار شدم اما هیچ انگیزه ای ندارم برای اینکه خودم رو ثابت کنم بهشون..اصلا برام مهم نیست نتیجه ی کارم خوب میشه یا بد..راجع بهم تعریف می کنن یا می گن کار کردنش خوب نیست..اصلا برام مهم نیست...

دوباره تنها..دوباره شب..دوباره شب های تنهایی..وسط بیابونِ خدا.. 

من، اینجا، چند روزیه گم شدم.. اگه بگم انگیزه ای ندارم برای پیدا کردن راهم دروغ نگفتم..

اینجا هم اون کانون سابق نیست..چرا پس دارم می نویسم؟ راه بهتری سراغ ندارم.. میگم شاید اینجا نوشتن یه انگیزه ای بده دوباره برای پرهیز از "پ.و.ر.ن"..اینجا که هستم یاد اون روزهایی می افتم که سرشار از انگیزه و توان برای مبارزه بودم...هر روزم اینجوری شروع می شد .."اهورا دمت گرم پوزه شو به خاک مالیدی".."علیرضا از این مقاومتت لذت می برم" .."آتریسا به خدا سی روز امکان پذیره ..راه دوری نیست".."محمد، داداش گلم دو راه داری..خودت میدونی کدوم راه بهتره"...


پ.و.ر.ن بسه!..ذهنم دیگه از این تصویرهای تکراری خسته شده..ولی من انگار گاهی برای تزریق هیجان به روحم نیازمند این تصویرهام..وقتی تهِ چاه افتادم..انگار می خوام یه ضربه ی نهایی به خودم بزنم..


من..اینجا..از تهِ چاه با شما حرف می زنم.. من ِ تنها..در یک شبِ تنهایی دیگر...

"شب و
       رودِ بی‌انحنای ستارگان
که سرد می‌گذرد."

حق با شماست خیلی سخته
منم تو سه روز گذشته  انقدر شکستم و فیلم پ دیدم که رسیدم به همون ته ته ته ته چاه
برای فیلم پ من یه راهکار پیدا کردم
چندتا فیلم سانسور شده با موضوعاتی که دوست دارین دانلود کنین 
تمام اوقات فراغت را فیلم نگاه کنین باور کنین جواب میده
فقط فیلم هایی باشه که موضوعش را دوست داشته باشید تا قشنگ حواستون را پرت کنه

49-2
مرد روزای سخت از نا امیدی نگید
شما از پسش بر میاین 
فقط سعی کنین خودتون را عادت بدین به جای فیلم پ فیلم های سانسور شده با موضوعات جالب ببینید
من فیلم هایی که داستانش بر اساس واقعیت را دوست دارم 53258zu2qvp1d9v


البته دو شب پیش یه فیلم اجتماعی ایرانی دیدم
که راستش دیگه از این بعد  تا آخر عمرم اگر فکر کردم خیلی بدبختم یاد اون فیلم میفتم و میگم از تو بدبخت تر خیلی هست 
شاکر باش
کار مجید مجیدی بود اسمش بدوک 
مراقب خودتون باشید
منتظریم با سرشار از انرژی شروع کنید
آماشالله
زمان مناسبیه از امام حسین کمک گرفتن
ازش کمک بخواهید 49-2
هدف از ترک  / حس خوب ۱۵۷ روز /علت شکست 157 روز/   علت شکست 10 روزه  /  اهرم رنج و لذت / 1401   Khansariha (58)

دلایل وسوسه  / هدف از ترک تاثیر پاکی
خدایا چنان کن سرانجام کار  Confetti تو خشنود باشی و ما رستگار 317 بهترین خدای دنیا Khansariha (63) دعا میکنم بشم بهترین بنده دنیا برات  Khansariha (2)  الحمدلله رب العالمین Thankyou خداوندا مرا پاکیزه بپذیر  fly2  صبر داشته باش  خدا با صابران است  49-2  خداوند توبه کنندگان را دوست دارد Khansariha (84)  

 امام صادق(ع): روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفت و گو نمى کند و از چشم خدا مى افتد.  Hanghead
(1399 شهريور 8، 4:41)soshians نوشته است: این تاپیک همونجاست که وقتی صفرم..وقتی ته چاه افتادم..وقتی احساس می کنم کمک می خوام یادش می افتم..

دوباره تهِ چاه..ته ِ یک چاهِ عمیق..شکست بدون تلاشی برای نشکستن...زندگی بدون برنامه ریزی..و بی انگیزگی..بی انگیزگی...بی انگیزگی...

بی انگیزگی این روزها منو میکشه..انگار نمیخوام تو هیچ جا موفق باشم..میخوام فقط آروم برم و بیام..تو یه شرکت جدید مشغول به کار شدم اما هیچ انگیزه ای ندارم برای اینکه خودم رو ثابت کنم بهشون..اصلا برام مهم نیست نتیجه ی کارم خوب میشه یا بد..راجع بهم تعریف می کنن یا می گن کار کردنش خوب نیست..اصلا برام مهم نیست...

دوباره تنها..دوباره شب..دوباره شب های تنهایی..وسط بیابونِ خدا.. 

من، اینجا، چند روزیه گم شدم.. اگه بگم انگیزه ای ندارم برای پیدا کردن راهم دروغ نگفتم..

اینجا هم اون کانون سابق نیست..چرا پس دارم می نویسم؟ راه بهتری سراغ ندارم.. میگم شاید اینجا نوشتن یه انگیزه ای بده دوباره برای پرهیز از "پ.و.ر.ن"..اینجا که هستم یاد اون روزهایی می افتم که سرشار از انگیزه و توان برای مبارزه بودم...هر روزم اینجوری شروع می شد .."اهورا دمت گرم پوزه شو به خاک مالیدی".."علیرضا از این مقاومتت لذت می برم" .."آتریسا به خدا سی روز امکان پذیره ..راه دوری نیست".."محمد، داداش گلم دو راه داری..خودت میدونی کدوم راه بهتره"...


پ.و.ر.ن بسه!..ذهنم دیگه از این تصویرهای تکراری خسته شده..ولی من انگار گاهی برای تزریق هیجان به روحم نیازمند این تصویرهام..وقتی تهِ چاه افتادم..انگار می خوام یه ضربه ی نهایی به خودم بزنم..


من..اینجا..از تهِ چاه با شما حرف می زنم.. من ِ تنها..در یک شبِ تنهایی دیگر...

"شب و
       رودِ بی‌انحنای ستارگان
که سرد می‌گذرد."

سلام همه بچه های کانون
امیدوارم حالتون خوب باشه
داداش بامرام همه بچه های کانون درد دل کرده .. حواسمون به سعید عزیزمون باشه
هر کی اگر یه راهکار یا جمله امیدبخش هم به ذهنش برسه و بگه یه بارونی از امید و گشایش در دل هممون ایجاد میشه

به نظرتون برای مشکلی که سعید گفته چه راه حلی مناسبه؟
مثلا چجوری میشه نیروی مثبت به روح داد تا سراغ نسخه‌های خطا نره

راهکارهایی که الان به ذهن من میرسه:
۱. نمازهامون رو با حضور قلب بهتر خوندنه
۲. یه کاری که دوست داریم رو بذاریم دم دست و به پرداختن به اون عادت کنیم .. مثلا اگر سینما دوست دارم و نقد سینما رو هم .. برم ۵۰ تا فیلم کلاسیک تاریخ سینما رو انتخاب کنم و به دید منتقد بشینم ببینم و سعی کنم به ایده های خوب کارگردان و ضعفهاش دقت کنم.


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان