(1397 آذر 1، 23:34)رامین. نوشته است: اقایون و خانوما
چرا ساکته اینجا؟
همگی حواستون پیش من باشه
و حاضرین به غایبین اطلاع بدن که :
امروز شد شونزدهمین روز
خدا رو شکر داداش
سر بلندیم اگر بر سر پیمان ماندیم
بر سر پیمانم هنوز
سلام
عیدتون مبارک باشه
شکر خدا این 18 روز بدون دردسر گذشت
شاید بشه گفت جلوی دردسرها همون اول راه گرفته شد
شب ها با یه اهنگ ملایم میخوابم ... شبیه راستکیا !
اهنگ ملایم با صدای کم باعث میشه ذهنم منحرف نشه و تا قبل از خواب به چیزی فکر نکنم .
یه اهنگ 4 دقیقه ای رو پیوسته پشت سر هم وصل کردم تا زمانش شده 30 دقیقه . تا قبل از اینکه تموم بشه من خوابم برده
صبح هم پا میشم نمیذارم فکر اضافی بیاد تو سرم . همون لحظه گوشی رو برمیدارم میام کانون . یه ربع تو کانون چرخ میزنم تا کامل لود بشم و بتونم پاشم برم دنبال زندگیم
در طول روز هم کلا تحریک نمیشم هیچوقت . یعنی بهتره بگم ذهن من عادت کرده فقط موقع خواب تحریک شه که با برنامه ی خوب میشه جلوش رو گرفت.
اینجا داره خلوت میشه
چرا؟؟؟
آقای اراده زود تند سریع بیا و بگو که اینبار محکم و پرقدرت تر از قبل شروع کردی
سلام
من دو سه روز رفته بودم ماموریت با اجازتون ...
(البته تبعید به سیاهچال کانون شده بودم )
با وساتط (شایدم وساطت ) کانونیا منو از سیاهچال بیرون آوردن
بهم گفن یه بار دیگه برو و پاک شو
خلاصه دارم ایراد های کارم رو بررسی میکنم
امروز روز دوم هستش
حس میکنم برای خودم در زندگیم وقت نمیذارم
و
امیدوارم که هر چه سریعتر به روزهای اوج برگردم
دوستای خوبم مراقب خودتون باشید
من هم دَبل پاکم.
دارم زور می زنم که یه مقداری کار های ریخته رو سرم رو انجام بدم و یه نفسی بکشم.
احتمالا تا آخر هفته یه فرصتی پیدا خواهم که یه استارت جدی تر بزنم برای پاکی های آینده
سلام به همه دبل گمپ گل های چاکلتی کانون
خب منم اومدم اعلام وضعیت
امروز خوب بود نسبتا
آقای اراده / 2 آذر / 3 روز خوب
البته سه تا ایراد وجود داشت
در چند مورد نگاهم رو کنترل نداشتم و بعدش خیال پردازی کردم که اشتباه بوده و باید ادامه نداشته باشه
ایراد دوم هم در مورد برخورد های تند و عصبی بوده که داشتم ( نباید اینقدر زود واکنش نشون بدم )
ایراد سوم هم در مورد نماز بود ( متاسفانه ظهر و عصر رو نخوندم )
الان که دارم با خودم خلوت میکنم و برنامه هام رو مرور میکنم خیلی حس خوبی بهم میده
ممنونم از همه برو بچ کانون
از عاشق با دبل چاکلت ها ( بیا با هم کافه بزنیم کانون اسمشو هم میذاریم کافه عشاق یعنی جمع عاشق )
از مجاهد با دلگرمی هاش
از رامین با دیوونه بازیهاش
از حامد با خوبیهاش
.
.
.
اگر بخوام بگم لیست خیلی بلندوالا میشه
یکی دو تا لرزش قلب داشتم ... و خدا رو شکر احساس کردم در جاهایی تونستم تسلط بهتری به چشمم داشته باشم.
شیطان داره اذیتم میکنه ... به وضوح این رو درک میکنم ...
خب چرا داره اذیتم میکنه ...
چون میخواد خسته ام کنه ... میخواد تعادلم رو به هم بزنه ... تا من وارد عرصه های اشتباهی بشم ..
چیزهای اشتباهی رو شروع کنم که بیرون اومدن ازشون زمان بگیره ... اونم در این روزها!
خدا بهترین حافظ بنده هاشه ... فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
به یاری خدا وساوس را در هم میشکنیم ...
نمیذاریم شیطان به افسردگی بکشوندمون و حسرت گذشته یا ترس از آینده یا غرور به کارهای خوب یا ناامیدی از کارهای بد رو در ما ایجاد کنه ...
من مشتعل عشق علی ام ... چه کنم ...
یا علی مدد
بچه ها خدا قوت به همگیتون ... نصر من الله و فتح قریب
همین اول کار پی نوشت : اعتراف میکنم تا حالا اسمش هم نشنیده بودم اینی که گغتین رو تو گوگل سرچ زدم فهمیدم کیک شکلاتیه . گفتم منم تهش یدونه پلاس اضافه کنم احتمالا خوشمزه تر بشه .
مثل سامسونگ که مثلا گوشی مدل s رو میسازه . چند وقت بعد مدل s plus رو میده به بازار . این دبل چاکلت هم از اونا ...
شرح وضعیت :
کمی خسته م
مثل مرغ بال و پر شکسته م .
گندم به دست در حال تایپ....
شکر خدا دو دهه گذشت
خیلی شیک و مجلسی
پاک بودیم .
پاک پلاس !
چشم به هم بزنیم یک ماه تموم شده