1396 اسفند 21، 18:36
سپاس شده توسط
1396 اسفند 21، 19:38
ویرایش شده
ثبت فعالیت ها که اکثرا کامپیوتری هستند داخل برنامه هفته به هفته و آرشیو کردن هفته ها جداگونه ،
تا قبل از ۹-۹:۳۰ دانلود مطالب و ویدیوهای مفید از یوتوب و گشتی کوچک در یوتوب برای اینکه از دوروبرم باخبر بشم چه خبره.
استارت از صبح ساعت ۹الی ۹:۳۰ با شروع ار بر روی پروژه ها + و آموزش ها و ... تا ساعت ۱۳:۳۰
۱۳:۳۰ تا ۱۴ فرصت خوبی برای دیدن دانلود های انجام شده در صبح و بررسی اونها.
۱۴-۱۶ الی ۱۷ استراحت
۱۷ به بعد مجددا کار روی پروژه ها و آموزش ها و خرید منزل و پیاده روی تا ساعت ۱۲ شب
پس از گذشت هر روز به وز قبل نگاه میکنم زمانهای مرده رو پیدا میکنم و علت فاصله افتادن زیاد بین کارها رو بررسی میکنم و سعی میکنم از زمانهای مرده برای پیشبرد آموزش زبان انگلیسی و مرور لغات و یادگیری گرامر کاربردی استفاده کنم.
سعی میکنم برنامه رو صبح ها زودتر شروع کنم .
فاصله های استراحت نیم ساعتی بین فعالیت ها تا یکساعت هم گاهی وجود داره.
انشالله به وقتش برداشت میکنم.
در اجرای برنامه بالا شوخی ندارم
سپاس شده توسط
1396 اسفند 21، 22:18
(1396 اسفند 21، 19:38)drift نوشته است: برنامه ریزی من به شکل زیر ادامه پیدا میکنه:سلام داداش
ثبت فعالیت ها که اکثرا کامپیوتری هستند داخل برنامه هفته به هفته و آرشیو کردن هفته ها جداگونه ،
تا قبل از ۹-۹:۳۰ دانلود مطالب و ویدیوهای مفید از یوتوب و گشتی کوچک در یوتوب برای اینکه از دوروبرم باخبر بشم چه خبره.
استارت از صبح ساعت ۹الی ۹:۳۰ با شروع ار بر روی پروژه ها + و آموزش ها و ... تا ساعت ۱۳:۳۰
۱۳:۳۰ تا ۱۴ فرصت خوبی برای دیدن دانلود های انجام شده در صبح و بررسی اونها.
۱۴-۱۶ الی ۱۷ استراحت
۱۷ به بعد مجددا کار روی پروژه ها و آموزش ها و خرید منزل و پیاده روی تا ساعت ۱۲ شب
پس از گذشت هر روز به وز قبل نگاه میکنم زمانهای مرده رو پیدا میکنم و علت فاصله افتادن زیاد بین کارها رو بررسی میکنم و سعی میکنم از زمانهای مرده برای پیشبرد آموزش زبان انگلیسی و مرور لغات و یادگیری گرامر کاربردی استفاده کنم.
سعی میکنم برنامه رو صبح ها زودتر شروع کنم .
فاصله های استراحت نیم ساعتی بین فعالیت ها تا یکساعت هم گاهی وجود داره.
انشالله به وقتش برداشت میکنم.
در اجرای برنامه بالا شوخی ندارم
چرا از تاپیک برنامه ریزی روزانه استفاده نمی کنی؟
معجزه می کنه ها!
1396 اسفند 21، 22:57
(1396 اسفند 21، 22:18)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:(1396 اسفند 21، 19:38)drift نوشته است: برنامه ریزی من به شکل زیر ادامه پیدا میکنه:سلام داداش
ثبت فعالیت ها که اکثرا کامپیوتری هستند داخل برنامه هفته به هفته و آرشیو کردن هفته ها جداگونه ،
تا قبل از ۹-۹:۳۰ دانلود مطالب و ویدیوهای مفید از یوتوب و گشتی کوچک در یوتوب برای اینکه از دوروبرم باخبر بشم چه خبره.
استارت از صبح ساعت ۹الی ۹:۳۰ با شروع ار بر روی پروژه ها + و آموزش ها و ... تا ساعت ۱۳:۳۰
۱۳:۳۰ تا ۱۴ فرصت خوبی برای دیدن دانلود های انجام شده در صبح و بررسی اونها.
۱۴-۱۶ الی ۱۷ استراحت
۱۷ به بعد مجددا کار روی پروژه ها و آموزش ها و خرید منزل و پیاده روی تا ساعت ۱۲ شب
پس از گذشت هر روز به وز قبل نگاه میکنم زمانهای مرده رو پیدا میکنم و علت فاصله افتادن زیاد بین کارها رو بررسی میکنم و سعی میکنم از زمانهای مرده برای پیشبرد آموزش زبان انگلیسی و مرور لغات و یادگیری گرامر کاربردی استفاده کنم.
سعی میکنم برنامه رو صبح ها زودتر شروع کنم .
فاصله های استراحت نیم ساعتی بین فعالیت ها تا یکساعت هم گاهی وجود داره.
انشالله به وقتش برداشت میکنم.
در اجرای برنامه بالا شوخی ندارم
چرا از تاپیک برنامه ریزی روزانه استفاده نمی کنی؟
معجزه می کنه ها!
سلام داداش خوبی
با این روش یکسال کامل جلو رفتم،نتیجه خوبی گرفتم هدفم اینجا اعلام وضعیت نبود گفتم یک انگیزه ای بشه برای بچه از وقتشون بهتر استفاده کنن.
1396 اسفند 22، 0:47
(1396 اسفند 11، 23:26)آرمین نوشته است: یه مراسم روز مادر قرار هست برگزار کنیم. هماهنگ کننده مراسم هستم و این چند وقته مدام درگیر اونم. خیلی وقت آزاد داشتم این هم اضافه شد. از قضا یه سرود هم قراره اجرا بشه که باز هماهنگ کننده تیم تمرین هستم. 15 نفر آدمی که هر کدوم تو اسفند ماه درگیری های خودشون و زن و بچه و ... دارن رو خیلی سخت میشه هماهنگ کرد. امیدوارم نتیجه ی کار خوب از آب دربیاد و شیرین شه سختی هاش.
دلم برای کانون تنگ شده. چه کنم.
و تمام شد....
دو هفته بدو بدون کردن ها؛ دو هفته هماهنگی، برو و بیا، بگیر و ببر، راضی کردن و جا نزدن ها تمام شد.
خدا رو شکر.
بسیار خسته اما در عین حال با یه حال بسیار خوش.
همه در ابتدای امر هستن.
همه ایده میدن. برنامه میریزن. طرح میدن.
اما نوبت عمل که میرسه، یکی پس از دیگری غیب میشن.
کی پذیرایی هست؟ هیچکی.
کی فیلمبرداری و عکاسی؟ هیچکی.
کی هزینه جمع می کنه؟
کی میاد تو ساخت کلیپ کنه؟
کی یه ذره روز مراسم کمک می کنه؟
کلا هیچکی.
سر خرید 100 تا دونه ظرف یک بار مصرف 20 تا تلفن و پیام در طی چند روز رد و بدل شد.
عجیب همت و وسع آدم ها ناچیز و کم تحمله؛ در مقابل زبانی که دائما در حال تحرکه.
همیشه یه عده ی معدودی باید جان بدن تا عده ی دیگه ای استفاده کنن.
تا بوده همین بوده و تا باشه از این جان دادن ها.
خدا روزی همه ی ما کنه.
(1396 اسفند 16، 22:07)می توانم نوشته است: ب - برنامه ریزی برای روز مادر چطور شد ؟ کاش آقا آرمین برای کسایی مثل من که ایده ای ندارن می گفتن قراره چی کارا کنن مام الهام بگیریم .
مادرم رو بوسیدم و یه بغل خیلی گرم.
دیگر هنوز هیچ...
سپاس شده توسط
1396 اسفند 22، 18:40
1396 اسفند 22، 18:55
مگه من شوخی دارم خیلی هم جدی گفتم
تیر کمونشو
1396 اسفند 22، 20:31
خیلی دلم تنگ کانون بود..
هنوز بدو بدو کارای شب عید مونده.. اما امشب دلم نتونست صبر کنه..
هی .. اقا ارمین اینقدر از این مراسم ها دیدم و ادمهایی ک نیستن.. ک الان خودم میتونم ی همایش رو تنهایی برگزار کنم!!
و
دو بیت شعر خوندم چند روزه مدام تکرار میکنم..
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند
خدا عاقبتمونو ختم بخیر کنه..
و
چهارشنبه سوری تون مبارک..
همتون سالم باشین ان شاءالله.
یاعلی.
1396 اسفند 22، 22:08
ویرایش شده
ما روستایی داریم که اهالیش کشاورزن و گندم میکارن
تو روز چهارشنبه سوری تو روستامون دوتا رسم داشتیم ؛ یکی اینکه همگی جمع میشدیم و ظهر این روز میرفتیم جلوی در خونه ی کسایی که تو این سال عزیز از دست داده بودن ؛ تو خونه نمیرفتیم تا جلوی در میرفتیم و یه ریش سفید چند تا دعای خیر برای اهل خونه میکرد و اخر فاتحه ای جلوی در میخوندیم و برمیگشتیم
برای شب چهارشنبه سوری هم رسم این بود که همه اهالی روستا جلوی در خونه شون اتیش روشن میکردن همه دور اتیش جمع میشدن ؛ بعد برای شکر گزاریه نعمتی که خدا امسال بهمون داده بود ؛ چند کیلو از گندمی که کاشت تابستون همون سال از زمین خودمون بود رو روی آتیش بو میدادیم و اون گندم رو بین بقیه پخش میکردیم
این کار برای شکرگزاری محصول اون سال و رزق و روزی که خدا تو اون سال داده بود انجام میشد.
هرسال چهارشنبه سوری گندم و شادونه بو میدادیم تا اخر عید این گندم تو خونه ها میموند و هرکس برای عید دیدنی میومد کنار آجیل مقداری هم گندم میخورد
خیلییییی خوشمزه س گندم بو داده با شادونه های شور که مزه ش رو فوق العاده میکنه
هرسال این رسم بوده و هنوزم هست
هرچند سالهاست دیگه تو اون روستا نیستیم ولی هیچ سالی رو یادم نمیاد مادرم تو خونه گندم بو نداده باشه ؛ هرسال مقداری گندم از محصول همون سال رو نگه میداره تو خونه برای چهارشنبه سوری
خیلی این کار رو دوست دارم ؛ هرچند تو این سر و صدایی که امشب تهران داشت این رسم خونه ی ما شاید مسخره به نظر بیاد ولی من دوستش دارم . هر سال هم انجام میشه .
امروز هم مادر گندم بو داد . خیلی بوی خوبی تو خونه میپیچه . گندم بو داده خیلی خوش طعمه . گذشته از مزه ش خیلی بوی خوبی داره . مثل بوی حیات ... بوی زندگی
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
1396 اسفند 22، 23:08
شب تون بخیر
به افتخار سها خانم که دل کانون برای ایشون بی تاب بود
و به افتخار این شب شلوغ و پلوغ
یه جیغ و هورا
گندم بوداده.
فکر نمی کنم تجربه اش کردم. ولی این طوری که رامین تعریف کرد باید چیز جالبی باشه.
رامین چهارشنبه سوری سال دیگه مهمون نمی خواین؟
خانم زینبی
این قدر بچه های کانون رو به وسایل محترقه ترغیب نکنید.
چش و چالشون آسیب می بینه بعد ما باید پاسخگو باشیم.
با کلی آرزوهای خوب
برای همه ی اون هایی که اینجا هستن تا اتفاقی رو رقم بزنن
شب تون رویایی و پرستاره
1396 اسفند 24، 10:49
پیشاپیش سال جدید رو به همگی تبریک می گم
سالی سرشار از پاکی ، مهربانی و آرامش براتون آرزو می کنم ...
ان شالله سال 97 ، سال ظهور امام عزیزمون مهدی فاطمه(س) باشه ...
یاعلی
1396 اسفند 24، 16:20
ویرایش شده
(1396 اسفند 22، 13:02)smwarrior نوشته است: جنگجوتون وارد میشود
عکس پروفایلم چطوره؟
قشنگ نیس
..................................................................................
ما یه عضو جدید به خانوادمون اضافه شده یه دختر کوچولو که من داییشم اسمشم گذاشتیم حوراء یعنی باباش گذاشته...
آرمین نخسته
من امسال مثه ۶ سال اخیر روز مادر پیش مادرم نبودم...ولی خب یه شانس خوب اوردم که تولد مادرم روز یک فروردینه...اونجا جبران میکنم امسالم مثه هر سال....
یه مقدار برنج فروختم قراره این روزا پولشو بگیرم...میخام اینبار بترکونم یه تیکه طلا بخرم براش
میگم اگه مادر نبود ما پسرای عذب عاشق کی میشدیم؟...اونایی که یه ستاره هم تو این دنیا ندارن میفهمن عشق به مادر یعنی چه نعمتی
.................................................................................
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
1396 اسفند 24، 19:20
نی نی جدید
مبارک باشه
ولی چرا اسمشو باباش گذاشته ؟
اسم بچه رو باید مادر بذاره
مخصوصا اگر دختر باشه
دخترا می دونن چرا
خدامادر همه رو براشون نگه داره
من که هیچ حرکتی نزدم امسال هم مثل هم نه کادویی نه هیچی !
از جشن و پشن هیچ خوشم نمیاد
ولی سعی کردم تو دار تر باشم و مشکلاتم رو واسه خودم نگه دارم
امیدوارم سال بعد دلیلی واسه نگرانی واسه من نداشته باشه
سپاس شده توسط