امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

§ سوتی های بچه ها § خاطرات خنده دار §

یه پیرزن داشت از سراشیبی بانک میومد پایین زمین خورد منم سریع رفتم سمتش و دستشو گرفتم وو بلندش کردم بعد از چند دقیقه رو کرد به من گفت کاشکی زودتر اومده بودی دستمو میگرفتی از پله میومـــــــدم زمین نمیخوردمKhansariha (134)Khansariha (134)Khansariha (134)Khansariha (134)Khansariha (134)Khansariha (134)Khansariha (134)Khansariha (134)
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


 سپاس شده توسط
سلام

منابع استخراج احکام واسه شیعه 4 تاست:53258zu2qvp1d9v
قرآن-سنت-عقل- اجماع!
اجماع= هم اندیشی فقها!

من داشتم برای استادمون میگفتم.. گفتم:
قرآن-سنت-عقل- جماع!13

خیلی وحشتناک بود!!!42

یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

 سپاس شده توسط
(1391 ارديبهشت 14، 18:54)ســـها نوشته است: سلام

منابع استخراج احکام واسه شیعه 4 تاست:53258zu2qvp1d9v
قرآن-سنت-عقل- اجماع!
اجماع= هم اندیشی فقها!

من داشتم برای استادمون میگفتم.. گفتم:
قرآن-سنت-عقل- جماع!13

خیلی وحشتناک بود!!!42

یاعلی.53

ته سوتی بود یعنی4fvfcja

ما یه استادی داریم که به نظرم تدریسش به مفت نمی ارزه ، همینه که معمولا کلاساشو دودر میکنم
از قضا معمولا هم هر روزی که دودر میکنم میبینمش4fvfcja

این سری 2 هفته بود رفته بود مکّه از دستش راحت بودیم4fvfcja یهو یه روز که فرداشم از قضا کلاس ریاضی داشتیم و منم فکر کردم به خاطر نبود استاد تعطیله تو دانشکده علوم پایه دیدمش! شوکّه شدم(از اینکه انقدر زود تعطیلی کلاساش تموم شد!4fvfcja) گفتم از سفر برگشتین1744337bve7cd1t81 گفت آره ، گفتم یعنی فردا هم از سفر برگشتین؟؟؟[تصویر:  e.gif]
اینطوری منو نیگا میکرد :17 4fvfcja

فَوَعِزَّتِكَ مَا أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاكَ غَافِراً وَ لاَ أَرَى لِكَسْرِی غَیْرَكَ جَابِراً

به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده اى نيابم و براى شکستگيم جز تو شکسته بندى نبينم
(بخشی از مناجات التّائبین مناجات خمس عشره)
 سپاس شده توسط
داریم میریم خونه خالم
آخرین نفر اومدم بیرون؛مامانم میگه برقو ببند درم خاموش کن زود بیا!
برقو بستم هنوز در عجبم درو چطور خاموش کنم 1
——————————–

خدایا : «چگونه زیستن »را به من بیاموز ،« چگونه مردن» را خود ، خواهم دانست .
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.
تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛ نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند
 سپاس شده توسط
تا حالا شده ماشینتونو پارک کنید جایی یادتون بره کجا پارک کردید 1744337bve7cd1t81
یعنی دیروز نیم ساعت داشتم خیابونو می گشتم پیداش کنم wacko2 آخرشم پیدا نشد یه موتوری گرفتم یه ربع ساعت گشتیم پیدا شد 1276746pa51mbeg8j
نمی دونم چرا همش یاد اون پرندهه که بهش می گن اوسکل می افتادم تو اون لحظه آخه می گن این پرنده لونه می سازه یادش میره کجا ساخته یا غذا جمع می کنه یادش میره کجا جمع کرده 4fvfcja
وقتمون خیلی کمه تو این دنیا
خیلی کم خیلی خیلی کمتر از اون چیزی که فکرشو بکنیم
یوم الحسره [روز حسرت] . . .
خاک پای همه رفقای با اراده کانون



 سپاس شده توسط
ترم دوم بودم یه پسری ازم خواستگاری کرد سر ظهر بود اومد باهام حرف زد سلف بستن به زور گفت بریم ناهار با هم بخوریم خلاصه منم شهرستانی فوق العاده کم رو و خجالتی بودم باهاش رفتم تو منو نوشته بود چلو کباب پرسی مثلا 1000 من مغزم ارور می داد ناگهان پرسیدم این غذاها مگه فشارشون میدن که نوشتن پرسی(زیر پ کسره داشت)wacko2اون با تعجب نگام کرد گفت اون پرس ای مردم از ضایع شدن 13دیکه می دیدمش در می رفتم

ویرایش توسط هادی
با سلام و خوش آمد گویی
بخش اول خاطرتون حذف شد 303
پیام هم بهتون دادم فقط چون رفتین و نخوندین دیگه خودم حذفش کردم
موفق باشید
من معلم ورزشم البته فوق لیسانس دارما ولی افتادیم دبستان روز اول کارم با کلاس اولی ها بود منم تو دانشگاه حق التدریسی درس داده بودم ولی با بچه کوچیک کار نکرده بودم خلاصه رفتم سر کلاس یهو ناظم اومد گفت با مادراشون جلسه داریم تو این کلاس بدویید برید پایین حالا اینا عین اسب پخش شدن تو حیاط هرکی یه طرف جیغ می زد با بدبختی جمعشون کردم نرمش کردیم گفتن مسابقه دو بدیم گفتم باشه پنج ردیف 7 تایی ازشون درست کردم گفتم سوت زدم نفرات اول بدوند دستشون بزنن به دیوار روبرو برگردن ته صف به محض اینکه سوت زدم همه دوییدن پخش شدن تو حیاط باورتون نمیشه اینقدر ناراحت شدم یاد مرگ بابام افتادم تو چشمهام اشک جمع شد اخه پیش دبستانی هام تو حیاط بودن اصلا نمی تونستم از هم تشخیصشون بدم 1276746pa51mbeg8j
 سپاس شده توسط
واي اين استاد ما هم ته سوتيه . چن وقت پيش باهامون درمورد يه گزارش صحبت كرد نصف بچه هاي كلاس نفهميدند چي گفت ( البته تيچينگش عاليه ولي نميدونم اون روز چش بود ) بخاطر همين آخر كلاس منو دوستام رفتيم ازش ج اين سوالاي مبهمو بپرسيم يكي از دوستام گفت ببخشيد آقاي ... درمورد اين گزارشي كه گفتيد بايد بنويسيم يا سر كلاس بگيم ؛ اين استاد ما يه دفه گوشيش ز خورد معلوم نبود كي بود كه يه دفه هل كرد (ميخواست دوستمو بپيچونه سريع گوشيو ج بده ) گفت بنويسيد بياريد نه نه بايد سر كلاس بگيد و بعد سريع گوشيو ج داد گفت الو ولي متاسفانه اونور خط هيچ مخاطبي وجود نداشت چون طرف قصدش فقط ميس انداختن بود واي وقتي ديد ضايع شده خودش برگشت پيشمون و درست حسابي ج داد .4fvfcja من ميخواستم يه سوال ديگه ازش بپرسم گفت بيا بريم تو دفترم بپرسيد دوتا از دوستامم باهام اومدند اونا هم كارش داشتند وقتي جوابمونو داد بهش گفتم راستي استاد روزتون مبارك ( دوباره هل كرد ) نيشش تا بنا گوش باز شد گفت ممنون روز شماهم مبارك باشه ،1744337bve7cd1t81 يه دفه متوجه شد گفت إ نه اشتباه كردم ! اومدم سوتيشو جمع كنم گفتم اشكال نداره بالاخره يه روز ماهم تدريس ميكنيم گفت اصلا حواسم نبود پس من پيشاپيش روز زنو بهتون تبريك ميگم . قيافه ي ما اينطوري شده بود1744337bve7cd1t8117 گفت اي بابا چرا من امروز اينطوري شدم گفتم اصلا ميخوايد عيد نوروزو بهمون تبريك بگيد 4fvfcja
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

 سپاس شده توسط
یه سوتی جالب از سازندگان تم انجمن پیدا کردم که همین الانم پایین صفحه مشاهده میکنید

Persian Translation by MyBBIran.com - Ver 3.4
Powered by MyBB, © 2002-1391 MyBB Group
Theme Translation by MyBBIran.com
چطور ممکنه از سال 2002تا 1391؟
لطفا درستش کنید :2002-2012
‏(اثرات مترکردن انجمنه ها 1 )
——————————–

خدایا : «چگونه زیستن »را به من بیاموز ،« چگونه مردن» را خود ، خواهم دانست .
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.
تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛ نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند
 سپاس شده توسط
داداشم بهم میگه

ساحل جان
شما نمیخواد زحمت بکشید کیک درست کنید
هر وقت هوس کردید بگید من از بیرون براتون بگیرم1276746pa51mbeg8j
دستتون درد نکنه1276746pa51mbeg8j

hahahahahahahahahaha
هی
داداش هم داداشای قدیم1276746pa51mbeg8j 4fvfcja
[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  size_550x415_Kids.png?1320708461]
آسمانیها مهربانند
اگر باور نداری
دستت را به آسمان بسپار
تا دلت بارانی شود
چه جرم كرده ام اي جان و دل به حضرت تو
كه طاعت من بيدل نميشود مقبول
[تصویر:  nasimhayat.png]
[color=#32cd32]
 سپاس شده توسط
من اعتراف نمیکنم.خودتون پیدا کنید4fvfcja4fvfcja4fvfcja
سلام[تصویر:  avatar_6557.jpg?dateline=1336579886]
ana
[تصویر:  buddy_online.gif]

همیشه خدا-فقط خدا
[تصویر:  30days%5E%5E.gif]

ارسال ها: 499
تشکرهای داده شده: 1680
تشکرهای دریافت شده: 3597 در 498 ارسال
تاریخ عضویت: فرو ۱۳۹۱
اعتبار: 65
میزان اخطار: 0%
[b]سلام
به:
Arman, bahar2, Amirhossein18, be yade hagh, chakavak, Alireza 68, ehsan90, ashkin, ARSHIA_MOBTALA, AAT, amanj, ana, darling, alirezaalizadeh, AIM-7, azad00
سلام دوستان[تصویر:  7.gif]
فردا شب ، شب آرزوهاست(لیلة الرغائب)
شب بسیاااااااااااااااااااااار پر برکتی هست .
شاید همون شبی باشه که دعای مورد نظر هر کدوم از ما قراره برآورده بشه.
حیفه از دستش بدیم.
اعمالش بر خلاف ظاهرش ،خیلی ساده هستن و در تاپیک " بشتابید" براتون نوشتم.
حتی یه کوچولوش رو هم اگه بتونیم انجام بدیم حتما با رحمت حضرت حق با ارزش میشه و ان شاءالله جواب میگیرید[تصویر:  h.gif]
همدیگه رو فراموش نکنیم[تصویر:  5.gif]
براتون دعا میکنم[تصویر:  3.gif]
التماس دعا برای همه دارم ازتون.[تصویر:  3.gif]
و من الله التوفیق.[تصویر:  8.gif]
Smiley-talk038Smiley-talk038Smiley-talk038باشه ، باشه،
اعتراف میکنم1276746pa51mbeg8j
دیدم برام پ.خ. اومده ،اومدم باز کنم که دیدم : 4fvfcja
واسه خودم پ.خ فرستادم.1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j4fvfcja
1276746pa51mbeg8jتوی لیست ارسال برای خودم هم فرستاده بودم.
[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
تا حالا از عابر بانک تشکر کردی 1744337bve7cd1t81 ؟؟؟

چیکار کنم دیگه قاطی کردم از بس که محبت دارم از همه جاندار و بی جان تشکر می کنم 1744337bve7cd1t81
وقتمون خیلی کمه تو این دنیا
خیلی کم خیلی خیلی کمتر از اون چیزی که فکرشو بکنیم
یوم الحسره [روز حسرت] . . .
خاک پای همه رفقای با اراده کانون



 سپاس شده توسط
سوتي من خيلي جالبه...!![تصویر:  e.gif]يادمه ما پارسال واسه شام مهمون داشتيم...كل خونواده پدريم خونمون بودن...[تصویر:  u.gif]

موقع رفتن و خدافظي مهمونا عموي كوچيكم به من گفتن عمو جان دستت درد نكنه زحمت كشيدين...[تصویر:  t.gif]منم انقد حواسم پرت بود گفتم خواهش ميكنم،زحمت دادين...!!![تصویر:  l.gif][تصویر:  l.gif][تصویر:  l.gif]
واي خعلي بد بود...!!![تصویر:  q.gif]به جاي اينكه بگم خواهش ميكنم،شما زحمت كشيدين اينو گفتم...!![تصویر:  l.gif]
اما طفلكي عموم از خنده ريسه رفت و من صورتم از خجالت سرخ شده بود اما با اينحال باز ميخنديدم...!!![تصویر:  l.gif][تصویر:  9.gif][تصویر:  9.gif][تصویر:  9.gif]
خلاصه اينكه كل فاميل اون شب سوتي منو فهميدن و كلي هم خنديدن...!!![تصویر:  l.gif][تصویر:  q.gif][تصویر:  e.gif]
 سپاس شده توسط
آقا من یه سوتی دادم الان یادم افتاد ... کوتاه میگم براتون ...

یه بار بابام داشت میرفت از خونه بیرون گفت خدافظ ...

بعد نفهمیدم چی شد هول کردم با لحن خدافظ گقتم سلام ...[تصویر:  e.gif] برا چند لحظه[b] سکوتی معنی دار حاکم شد ...[/b]42[b]
[/b]
خلاصه سوژه ای شده بودیم یه مدت تو خانواده[تصویر:  e.gif]
هیچی ...
 سپاس شده توسط
سلام بچه ها یه سوتی دادم که عواقبش بعدا مشخص میشه
معلم پسر عموم بهش گفته بود تحقیقشو با اسم معلمه و اسم و فامیل خودش و موضوع تحقیقش بنویسه تو ایمیل و براش سند کنه
اونم نمیدونم نتشون امتحان داشت به من گفت که برا معلمش سندش کنم.
منم با اعتماد به نفس کامل نوشتم که
آقای فلانی
تحقیق اینجانب به این ایمیل پیوست شده است
با تشکر..
(به جای اسم پسرعموم اسم خودمو نوشتم بعدش که فهمیدم چه کردم چشام گشاد شد و کلی خنده)
بدبخت پسرعموم شاید 10 دفعه بیشتر گفت اسممو بنویس و ...


 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان